۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

از یورو ویژن تا شبستری ویژن (نا گفته های یک اطلاعاتی سابق در مورد شبستری ــ قسمت اول) ــ یاساق یازار


تك توران  : مسابقات یورو ویژن باکو علی رغم مخالفت علمای طرازاول ام القرای جهان اسلام مثل شبستری و صدیقی و رهبران گروه فشار چون آخوند بجانی که سردسته گروه انصار حزب الله است، با شکوه تمام برگزار شد.

کشور آذربایجان در این مسابقه بین المللی بعد از سوئد و روسیه و صربستان در مقام چهارم ایستاد. اما با نگاهی واقع بینانه متوجه می شویم که آنها یعنی کشور آذربایجان برنده واقعی این مسابقات بود. آذربایجان با صرف 50میلیارد دلار و برداشت 120 میلیارد دلار از این مسابقات چهره فرهنگی خود و میزبانی و معرفی قدرت توریستی خود به دنیا نشان داد که قدم های بزرگی را برای پیشرفت برداشته و در حال برداشتن است.

شبستری با تحریک نوچه خود بجانی که در آوردن او به تبریز نقش اساسی داشته است ( چرا که بجانی در دادگاه به فساد مالی و اخلاقی متهم شده بود و حکم او 5سال تبعید از استان بود.) علیه آذربایجان در وهله اول خواست تا نقش پدربزرگ را ایفا نموده و به ماجرا وارد نشود. اما خوی تهاجمی و سادگی بیش ار حد و تشویق های اطرافیان تملق گوی او باعث شد تا شبستری وارد ماجرا شده و در واقع برنده رسوائی این ماجرا شود. بجانی خود را کنار کشید و اصلا حرفی بزبان نمی آورد و شبستری برای جبران آبروی از دست رفته خود در باتلاقی که خود آنرا تدارک دیده بود غرق می شود. شبستری هیچگاه نخواسته در استان نفر دوم باشد. او همیشه پز مبارزه با پان ترکیسم و کنترل استان را به مقامات در تهران می دهد و چنان وانمود می کند که کل استان در دست اوست. جریانات اعلمی نماینده تبریز، معمار زاده استاندار ، شهناز غلامی، محمدی مسئول بنیاد مصلی و رئیس دفتر شورای نگهبان، کنترل خط دهی هئیت های عزاداری و ... همگی با مدیریت شبستری انجام شده است و می شود.

در جریان یکی از جلساتی که گروه فشار و ریاست برخی از هئیت های عزاداری وابسته (حافظ، مارالان و قره آغاج) هم حضور داشتند، من که از طرف اطلاعات سپاه در دفتر شبستری حضور داشتم، شبستری خطاب به جمع گفت که هئیت های عزاداری در محرم ساعت 11 کار را تمام کنند، ماندن مردم تا نصف شب در خیابان ها با این شرایط به صلاح نظام نیست. در این حین حمید خدائی رئیس گروه فشار منطقه حافظ، هم جنس باز مشهور تبریز که پاتوقش قهوه خانه پاداش که محل تجمع نوجوان هاست، با لحنی آمرانه به شبستری گفت (( تو این حرف را نزن، بگذار نیروی انتظامی این را بگوید چرا خودت را که نماینده آقا هستی خراب می کنی)) شبستری دم فرو بست و چیزی نگفت. در مورد عزاداری کوتاه آمد و دستور به نیروی انتظامی ارجاع داده شد تا خودشان ترتیب کار را بدهند.

بعد از آن در مورد اعلمی نماینده مجلس که شبستری عامل رد صلاحیت او بود و خودش مستقیم به بیت رهبری مراجعه کرده بود. در جلسه ای با حضور اعضای گروه فشار و هئیت های وابسته مذهبی، شبستری گفت تا با مراجعه به هئیت های مذهبی از آنان بخواهند تا سخنرانی اعلمی در زنجان که به گفته شبستری بر علیه اما حسین انجام شده است را محکوم نمایند. با مراجعه به هئیت ها تنها چند هیئت که وابسته به حکومت بودند این کار را پذیرفتند. شبستری حتی در میان هئیت ها هم تنها بود. اما وی دست بردار نبود و با تحریک گروه فشار تصمیم بر این شد تا بعد از نماز جمعه تظاهرات خیابانی انجام شود. با تحریک گروه فشار و حتی آوردن طبل و بلند گو بعد از نماز جمعه با همه تلاش ها جمعی حدود 50 نفر که قرار بود راهپئیمایی چند هزار نفری برگزار شود، از مصلی به طرف میدان ساعت راه افتاد که در میان راه همان گروه فشار تند رو هم از فرط خجالت صحنه را ترک کردند. شبستری در نماز جمعه نام چند هئیت را آورد که یا تعطیل بودند یا فعالیتی نداشتند. او موفق شد تا اعلمی را که هیچ گاه در مقابل شبستری سر خم نکرده بود و او را فرعون کوچک خطاب می کرد و شبستری این را بهانه کرده بود و خود می گفت درست خطاب به آقا (خامنه ای) گفته، که اگر من فرعون کوچک هستم شما هم حتما فرعون بزرگ هستید. این آقا را از مجلس بیرون کنید تا آبروی روحانیت را نبرده است. شبستری موفق شد اعلمی را رد صلاحیت کند.

از دیگر کارها یا بهتر بگوئیم دیگر جنایت های او به استان آوردن و در واقع تحمیل معمار زاده در پست استانداری آذربایجان شرقی بود. طبق رایزنی هائی که با نمایندگان انجام شده بود قرار بر این بود تا نجفی، رئیس اتاق بازرگانی استان که کارنامه قابل قبولی نیز داشت استاندار شود. اما شبستری به تهران رفت و حکم استانداری معمارزاده فوق دیپلم بیسواد را که هیچ کاری از دستش برنمی آمد را از بیت رهبری گرفت. دولت پس از 3سال حمایت های شبستری با توجه به عدم کارائی معمارزاده با وجود مخالفت شبستری، او را از استانداری در واقع اخراج کرد.

اما معمای معمارزاده:

معمارزاده کسی نبود جز رئیس ستاد انتخاباتی شبستری در تهران. شبستری چند دوره نماینده مجلس تهران بود و معمارزاده هم رئیس ستاد انتخاباتی اش در آخرین دوره، و با روی کار آمدن اصلاح طلبان شبستری رای نیاورد و کل توانش را برای استان آذربایجان شرقی که در واقع اگر او نباشد استان نفس می کشد و شاید پیشرفتی داشته باشد. معمارزاده در واقع نوکر شبستری بود و بعد از مراسم مرحوم صمد سردارنیا که شب اطلاعات سپاه به شبستری گزارش داد که جمعیت زیادی در مراسم شرکت کرده بودند. شبستری که تحمل محبوبیت مرده ها را هم ندارد با خشم به معمارزاده گفت که چرا در مراسم شرکت کرده ای، مگر نمی دانی که سردارنیا ضد انقلاب است. معمارزاده سرخ شده بود و فقط معذرت خواهی می کرد. در آخر هم دست شبستری را بوسید.

از دیگر عوامل شبستری در استان محمدی مسئول بنیاد مصلی و رئیس شورای نگهبان استان است که نماینده ها را با صلاحدید شبستری تائید و یا رد می کند. ورودی قسمت شرقی مصلی چند مغازه کامپیوتر فروشی است که محمدی آنها را به فرزندان خود داده است تا در سایه شبستری و بنیاد مصلی در آن مغازه ها برای رضای اسلام فعالیت نمایند و صد البته هیچ پولی هم پرداخت نکنند.

شبستری گزارش های روزانه را که در واقع آن را امر به معروف و نهی از منکر می نامید، از خسروشاهی که به شغل جانماز پهن کنی شبستری نشرف شده بود، و در خیابان شریعتی به جوانان (دختر و پسر) حمله می کرد و آنان را مورد ضرب و شتم قرار می داد و گزارش اقدامات وحشیانه خود را که با نام عملکرد ستاد امر به معروف و نهی از منکر که از طرف قوه قضائییه استان که آن زمان (میرزا نجف) رئیس آن بود مجوز دریافت کرده بود و خسروشاهی هم رئیس آن ستاد شده بود، البته با صلاحدید و کمک شبستری. گزارش های اطلاعات سپاه و اداره کل در مورد فساد اخلاقی خسروشاهی که او نیز از جمله همجنس بازان دوروبر شبستری بود مورد قبول شبستری واقع نمی شد و شبستری همواره از اقدامات خسروشاهی حمایت می کرد. دلیل این امر در وهله اول روحیه سلطه جوی شبستری و در وهله دوم این مسئله بود که شبستری به اطلاعات زمان اصلاح طلبی اعتقاد نداشت. چرا که گزارش کارهای غیر قانونی او را اداره کل به مرکز داده بود و در واقع اداره کل تحت امر شبستری نبود. بالاخره قضای الهی دامن خسروشاهی مفسد را گرفت. او در یکی از تورهای بازرسی که بسیج در خیابان گذاشته بود، همراه با فرزند یکی از کارمندان عالی رتبه استانداری دختر عقب مانده ذهنی را همراه پسری دستگیر کرده و بعد از رها نمودن پسر جوان دو نفری به دختر معلول ذهنی تجاوز نموده بودند. جریان از طریق اداره کل اطلاعات به نیروی انتظامی اطلاع داده شد و خسروشاهی همراه با پسر کارمند استانداری در حال انجام جنایت دستگیر شدند. پیگیری های یکی از نمایندگان مجلس و تنی چند از مامورین اداره اطلاعات کل باعث شد تا خسروشاهی به زندان برود و شبستری از ترس آبرو از حمایت از او دست برداشت. اما همواره در پرونده اعمال نفوذ داشت.

از دیگر نوچه های شبستری می توان به رحیم ذاکرکارمند اداره برق که از قضا پرونده ای در رابطه با تجاوز به یک پسر نوجوان بسیجی در روز عاشورا در مسجد خیابان شهید جدیری داشت که باز هم توسط اطرافیان شبستری پرونده مسکوت ماند، اشاره نمود. رحیم ذاکر در خرداد 85 با بریدن کابل های اداره برق که در انبار باید برای سیم کشی روستاها استفاده می شد، و دادن آن به بسیجی ها ادعا می کرد که با پان ترکیست ها مبارزه نموده است. پی گیری های اطلاعات نشان داد که رحیم ذاکر توسط چند نفر دیگر کابل های برق را فروخته است.

اما مسئله یورو ویژن و شبستری

شبستری در جلسات جسته گریخته که در بیت تشکیل می شود، خود را رهبر مبارزه با پان ترکیسم می نامد و در تهران نیز ژست مبارزه با پان ترکیسمی را گرفته و اذعان می دارد که آنها را کنترل می نماید.

 اما دلیل اصلی مخالفت با یورو ویژن :

شبستری در جلسه ای که با حضور عوامل خود و بجانی که اکنون غلام حلقه به گوش او شده است، (چرا که عامل بازگشت او به استان شبستری می باشد) شبستری در جلسه فوق با اعلام خطر پان ترکیسم در قالب نفوذ آمریکا و اسرائیل در آذربایجان لزوم وحدت مسلمانان و رهائی مسلمانان آنسوی ارس را از چنگال صهیونیزم و آمریکا مورد تاکید قرار داد. شبستری با اعلام روابط رو به فزون اسرائیل و آذربایجان، آنرا خطری جدی برای ایران و مسلمانان قلمداد نمود. شبستری فکر می کرد، مسلمانان آذربایجان و طلبه های نارداران با اعلام او به خیابان ها خواهند ریخت. شبستری در پشت پرده این جریانات نیز خواهان اعلام مرجعیت خود بود تا قدرت خویش و اسلام را در آنسوی ارس نیز قوت بخشد. قرار بر این شده بود که از حدود 2ماه قبل از یورو ویژن بجانی با تهدید و بیانیه و تظاهرات خیابانی بله یورو ویژن و سپس به علی اف و آذربایجان حملاتی داشته باشد. اما به صلاحدید جمع قرار نبود شبستری خود دخالت مستقیم در جریان داشته باشسد.

اما کم هوشی و روحیه دیکتاتوری او باعث شد تا خود را خرابتر از همیشه نماید. در واقع باری را که قرار بود بجانی بدوش بکشد، شبستری به تنهائی به دوش کشید دریغا که بد جوری در گل گیر نمود. شبستری برای نشان دادن خود به اطرافیان و پیش بینی های خود وارد معرکه شد و بعد از نطقی در نماز جمعه تبریز و تجمعه چند ده نفری جوانان و کودکان مدرسه ای در اطراف کنسولگری آذربایجان، که آنها هم بر سر و کول هم می پریدند تا ساندیس های هدیه شده را به چنگ آورند، میدان گردان ماجرا شده و حملاتی را به آذربایجان آغاز نمود. اما گویا سیاستمداران آنسوی ارس بهتر از شبستری و آدمهایش ماجرا را آنالیز کرده بودند. تجمع چندین هزار نفری در مقابل سفارت ایران در باکو با کاریکاتورهای خامنه ای و احمدی نژاد که آنها را چون شیاطین گوش دراز و هم دست رئیس جمهور ارمنستان نشان می داده و در ادامه تجمع آذربایجانی های مقیم آنکارا خشم مقامات ایران را برانگیخت. سفیر ایران در باکو کاریکاتور خامنه ای را در حکم توهین به مقدسات قلمداد کرد و به نشان اعتراض باکو را به قصد تهران ترک نمود.


تا این وهله از نوشته را می توان بیان گزارش وار اقدامات شبستری و اطلاعات و وزارت خارجه ایران در خصوص مسائل آذربایجان قلمداد نمود. اما پاسخ به سوال چرائی این اقدامات را از طرف ایران روشنتر خواهد نمود.

یورو ویژن بهانه ای بود برای سنجش قدرت شبستری در استان و نیز سنجش نفوذ ایران در آنسوی ارس (جمهوری آذربایجان) بعد از اتفاقات جنبش سبز و عدم همراهی آذربایجان با توجه به این مساله که میر حسین موسوی خود اهل آذربایجان بود، و در صحبت ها و تبلیغا تش نیز به اصل و نصب ترک خود اشاره می نمود.

عوامل حکومت عدم همراهی آذربایجان را اولا در اعتقادات دینی و ولائی بودن مردم منطقه و ثانیا عمق عملیات و کنترل نیروهای اطلاعاتی قلمداد نمودند. شبستری در نیمه های بحران جنبش سبز و اطمینان از عدم همراهی آذربایجان، میتینگی را در میدان ساعت تبریز توسط عوامل حکومتی که من نیز در آن حضور داشتم، ترتیب داد. وی در سخنانی آذربایجان را کاملا ولائی نشان داد و به رادیو صدای آمریکا و شخص نوری زاده حملاتی نمود. شبستری بعد از این میتینگ در تهران و در بیت رهبری مورد تشویق ویژه قرار گرفت. وی بعد از آن خود را حاکم بلامنازع منطقه آذربایجان می دانست.

وی جلساتی را با مسئولین ترتیب می داد و خود بر روی صندلی می نشست در حالی که مسئولین استانی نشسته بر زمین گزارشات خود را بر وی ارائه می دادند. با توجه به فضا و نوع چینش جلسات شبستری و حتی فیگورهای او متوجه می شدیم که جلسات او در واقع کپی برداری از جلساتی است که خامنه ای در تهران برگزار می کند. شبستری که جانشین خامنه ای در تبریز می باشد با چنین فیگورهائی خود را جانشین بر حق نائب امام زمان می داند.؟!