۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

حمله به ایران آرزوی ملل غیر فارس و کابوس برای ملت فارس در ایران – بيزيم يول


تک توران :وقتی سخن از وطن می شود در هرجایی از دنیا که باشد چه کشورهای ناسیونالیستی و چه کشورهایی که به ظاهر خود را ضد ناسیونالیست نشان می دهند ضربان قلب تندتر شده و موهای  بدن سیخ سیخ می گردد و وقتی سخن از حمله ی نظامی یک کشور بیگانه به وطن می شود نا خودآگاه به مقابله و عکس والعملهای شدید علیه کشور مهاجم از طرف شهروندان صورت می گیرد و حتی حاضر به دادن آخرین قطره ی خون خود در این راه و مقابله با تهاجم به کشورش می دهند و این نشان از ادراک درست از کلمه و مفهوم وطن را می دهد ولی و قتی کسی به این نام مقدس عشق نمی ورزد و یا حتی گاهی آرزوی حمله ی یک و یا چند قدرت بزرگ را به وطنش می کند این بدان منظور می شود که آن وطن و یا مملکت از طرف این شخص و یا اشخاص به معنای درست وطن مفهوم نمی یابد و یا وطنی دیگر و واقعی در اهاطه ی کشوری که به ظاهر وطن نامیده می شود وجود دارد که بیشتر بعنوان ظلم کننده و اشغالگر منافع آن شخص و یا اشخاص موجودیت می یابد.

 توجه :

وقتی در جعرافیای ایران بیش از دو سوم یا (بیش از 60%) از مردم جامعه با حمله ی نظامی یک کشور بیگانه به کشور ایران موافق می شوند که یا به صورت جدی بیان می کنند و یا در ته قلب با آن موافق می شوند نشان از قبول نکردن ایران بعنوان وطن واقعی از طرف شهروندان این جامعه خبر می دهد.

در جغرافیای ایران چه کسانی و یا ملتهایی با حمله ی نظامی به ایران مخالفند و چرا؟:

کسانی که با وطن دانستن ایران منافع ملی و شخصی خود را بعنوان هم وطن از آن می توانند برداشت کنند ، کسانی که می توانند تمامی خواسته های خود را در داخل  سیستم تمرکز گرایی رضا خانی ایران بجویند و بیابند، مردمی که با زنده باد ایران می توانند بر تمامی ایران حکومت کنند بعنوان یک ملت، ایرانی بودن را می پرستند چون شهروند درجه ی یک ایران بشمار می آیند، گروهی که با سلطه بر دیگر ملل هدف زنده نگه داشتن ایرانی را در سر دارند که برروی جسد و خون هزاران هزار انسان آزاده خواه دیگر ملتها در ایران فرش حاکمییت انداخته، ایرانی بودن را افتخار خود می دانند و ایرانی بودن را در معنای فارس بودن می جویند ، پان ایرانیسم را می ستایند چون برآورده کننده ی خواسته های یک ملت از ملل موجود در این جغرافیا و گسترنده ی فرهنگی دوزدیده شوده از دیگر ملل را بنام ملت فارس تبلیغ می کند ، باید هم مخالف باشند با سیستمی که قدرت مطلقه را از این ملت خواهد گرفت و احتمال تقسیم عادلانه ی آن بین تمامی ملل موجود در این جغرافیا را امکان پذیر می سازد.

ملتی مخالف این حمله به ایران می شوند که سالیان سال مانند زالو بر خون و پوست و رگ دیگر ملل ساکن در ایران چسبیده و و تغذیه کردند و مانند انسانهای تن پرور و مصرف کننده از تمامی امکانات فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و..  دیگرر ملل ساکن  و تولید کننده در ایران  را به نفع خود و یا ملت خود به تاراج برده اند . باید حق داد به این ملت و مردم که نمی توانند شیرینی بیش از هشتاد ساله ی حکومت تک ملتی بر دیگر ملل ساکن در جغرافیای ایران را با تقسیم عادلانه ی قدرت به تلخی بکشند و چنین می شود که به مخالفت سر سختانه ی این گونه تغییرات قدرت در ایران بر می خیزند و در این راه تمامی کسان و قدرتهایی که تا دیروز بر هم می تاختند برای رسیدن به حاکمییت این سیستم فاسیستی امروز از ترس برهم ریخته شدن این تمرکز گرایی باهم دست دوستی می دهند و متحد می شوند در مقابل هر نوع خطری که اتحاد کاذب بین دیگر ملل در زیر سلطه ی ملت فارس را تهدید کند و این خطر را که تنها برهم ریزی سیستم قدرت و حاکمییت فارس و دیکتاتوری ملتی است را به نشان دادن تهدید و تعارض به نوامیس مردم ساکن در جغرافیای ایران و تهدید به کل ملتهای ایران جای گزین می کنند تا بار دیگر از وجود دیگر ملتها در ایران بعنوان سنگر بلای ملت حاکم فارس استفاده کنند.

 نکته :

شاید هر ملتی شرایطی مانند شرایط ملت فارس را در ایران داشت احتمالا مخالف می شد با هر گونه تغییری که احتمال تقسیم قدرت در آن به صورت عادلانه باشد چون هر انسانی در وجود خود حس جاه طلبی دارد اما این حس با بودن شرایط مطلوب آن رشد می کند و اگر کنترل آن از عهده ی فرد یا افراد خارج گردد تبدیل به تکبر و دیکتاتوری می شود برای مبارزه با پیشرفت این حس در بین افراد جامعه باید به اصلاح شرایط بوجود آورنده ی افزایش این حس پرداخته شود و در جامعه شرایط و امکان به نقد کشیدن هر فکر و عملی را در داخل یک سیستم دموکراسی بوجود آورد تا یکه تازی و دیکتاتوری در بین اشخاص جامعه پدیدار نگردد.

در جغرافیای ایران چه کسانی و یا ملتهایی با حمله ی نظامی به ایران موافقت می کنند و چرا؟

افرادی که امروز با تلفظ کلمه ی ایران بعنوان وطن اکراه می کنند ، کسانی که نام ایران را بعنوان وطن نه بلکه بعنوان بلعنده ی وطن واقعیشان می دانند، مردمی که دست یاری و اتحاد آنها برای ایجاد قدرت بزرگ و وطن وسیع به خون همزبانان و برادران و خواهرانشان آعشته شده و سینه ی سپر مانند این مردم که زمانی سپر گلوله ها وتیرهای دشمنان ایران بود امروز سپر تیر بارانها و شلاقهای همان ایرانیهاست که ایران را انحصار ملتی خاص کرده اند چرا باید به ایران بگوید وطن؟ در حالی که باید برای گفتن این نام  پا بگذارد بر گلوی فرزندی که با زبان مادری خود مادرش را صدا می زند و از ملت فارس محسوب نمی شود و باید بدرد سینه ی برادری که تنها تقصیر آن فارس نبودن است ، افرادی که با گفتن ایران به معنای وطن هرگز بدست نمی آورند کوچکترین خواسته را از ایران بعنوان وطن و چرخهای کجاوه ای می شوند که فرهنگ و تاریخ دروغین  و خون آلود ملت فارس را از روی جنازه ی همزبانان خود به عرش منتقل  می کنند،ایران را بعنوان سیستم تک ملتی قبول ندارند و از شهروند درجه دو، سه و حتی گاهی چهار خسته شده اند و می خواهند معنای آزادی را این بار با آزادی ملت خود که تحت سلطه ی ملت فارس به بردگی کشیده شده است را از ته وجود خود معنا کنند و نام مقدس وطن را بروی وطن واقعی خود بگذارند نه بر سیستم اشغالگر ایران و برای رسیدن به این خواسته  و شکستن بت پان ایرانیسم دست یاری خود را بسوی هر کس و یا قدرتی که دشمن این غول ملت خوار باشد دراز می کنند و  با دشمن دشمن خود متحد شده تا دشمن(پان ایرانیسم) خود را شکست دهند و برای همین از هر فرصتی که بتواند به متلاشی شدن این دیکتاتوری کمک کند استقبال می کنند.



بیزیم_یول19/8/90