تک توران : با مطالعه کتابهای «باز گشت به ناکجاآباد»(1) و «دوقلوهای ترک»(2) به این میاندیشیدم که وظیفه ما در ادبیات چیست؟ این وظیفه را به عنوان یک فعال حوزه کودکان برای ادبیات کودکان پیگیر خواهم بود؛ اگر چه تعریف این وظایف برای حوزه ادبیات بزرگسالان نیز صادق میباشد منتها با کمی تفاوت.
وقتی «دوقلویهای ترک» را میخواندم و خود را جای شخصیتهای این داستان میگذاشتم و با حال و هوای کودکی خود مقایسه میکردم ( زیرا که من نیز فرزند روستایم) با خود میاندیشیدم اعمال و رفتار این کودکان با دنیای واقعیای که کودکان روستا با آن سر و کار دارند زمین تا آسمان فرق میکند. (تأکید می کنم اعمال و رفتار این کودکان؛ ولی فضای تصویر شده در این رمان زیبا بود.) اما نمیتوانستم و نمیتوانم دنیای رمانتیک را نیز از ادبیات کودکان حذف کنم. زیبایی ادبیات کودکان با همان دنیای رمانتیک بودن آن جلوه میکند. منتها آیا میتوان واقعیتها را قربانی این دنیا نمود؟ و یا برعکس. آیا وظیفه همه نویسندگان کودک این است که برای کودکان و برای ارتباط با آنها ادبیاتی رمانتیک برای آنها بیافرینند. پس سهم واقعیتها چه میشود؟ سهم رنجهایی که کودکان مستقیم و غیرمستقیم با آن درگیرند. و مگر میتوان مشکلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگیای که در جامعه وجود دارد را جایی ردیف کرد و کودکان و مسائل آنان را از آن سوا نمود و با صراحت گفت این مسائل به کودک هیچ ربطی ندارد. اگر با صراحت توانستیم مسئله فقر، جنگ، فساد و فحشا و ... و رابطه آن با کودکان را منکر شویم پس در ادبیات کودک نیز باید روی واقعیتها خط کشید. آنچه مهم جلوه میکند این است که حق هم نداریم دنیای زیبای کودکان را با دنیای پردغدغه بزرگان اشتباه بگیریم؛ همانطور که حق نداریم کودکانی را به بار بیاوریم که همه چیز را زیبا ببینند. این همان تربیت مطلقنگرانهای است که اکثر ما به این مرض دچاریم. یا رومیِ رومی یا زنگیِ زنگی. پس راه دیگر چیست؟ آیا را ه سوم تلفیقی از دنیای رمانتیک و واقعی نیست؟ نه واقعیتها را منکر شدهایم و نه حق کودکی را از کودک گرفتهایم. منتها بزرگتر از اینها و مهمتر از این اینها منظور نگارنده در این خطور این است که: درد بشری از وارونه نشان دادن واقعیتها است که این مرض وارد ادبیات کودکان نیز شده است. این وارونهنگاری در میان نویسندگان در طول تاریخ چهره نازیبابی خود را تقدیم بشریت کرده است. وقتی کتابهای تاریخ را ورق بزنید و آنچه که با نام تاریخ به خورد بشریت داده شده را بنگرید این وارونهنگاری را به خوبی حس خواهید کرد. وقتی رمانهایی را میخوانید که در آن فقط و فقط درد بشری را در هواهای نفسانی خلاصه کرده چهره زشت این وارونهنگاری بیشتر برایتان جلوه خواهد نمود و در این میان و در میان هزاران سوال میمانی و مهمترین این سوالها این که آیا ادبیات برای کاهش آمال بشری است و این وارونهنگاری مهمترین ابزاراست؟ و یا برای کمک به درک واقعیتها؟ و درمانده می شوی از اینکه در میان این همه شلوغی سلیقهها و افکارمریض و مثبت و منفی، آرمانگرا، عارف و صوفی و کمونیست و سوسیالیست و ... سهم کودکان و چگونگی ادبیات آنها که دست بزرگتران افتاده، چیست؟ و بعد از درگیریهای مدامی که با خود و وجدانت داری به این نتیجه میرسی که شلوغی ذهنها و افکار همیشه بوده و خواهد بود و در این میان وظیفه تو پیدا کردن خود در میان این شلوغیها است و راهی که واقعیتها را بدون هیچ وارونگی بنگارد. منتها برای کودکان نگارش واقعیتها را با سلیقه دیگر باید راه پیمود. زیرا در این ادبیات باید که بدانی با مخاطبی طرف هستی که با دنیای تو و منطق موجود در آن فرسخها فاصله دارد و حال این فرسخ فاصلهها را خود باید به سوی کودک بروی نه او به سوی تو زیرا که او وقتی به تو رسید خود دنیای تو را دارد و نیازی به ادبیاتی به نام کودکان نیست پس این تو هستی که خواهانی برای او بنویسی و وارد دنیای او بشوی. برای کودکی که حسرت را در نبود دوچرخهای و یا عروسکی میداند برایش حسرت را اینگونه تعریف کن و وقتی کودکی واقعیت رنج را در نبود شکلاتی حس می کند از او شکلات را بگیر و وقتی برایش دردی بزرگتر از دوری مادر نیست در آثاری مانع از حضور مادر شو که بداند هر آنچه در وجود او هست تعریف خارجی دارد و درد و رنج و راحتی و زیبایی خاص فضاهای رمانتیک نیست و این یعنی واقعیتهای ادبیاتی که کودک آن را لمس خواهد کرد و اما برای او لحظههای زیبا و سرتاسر از خوشی را نیز با خرید دوچرخهای و یا عروسکی میتوان هدیه کرد. کودک انسان است و از همان کودکی خواهد آموخت در درون او حسهای مقدسی چون زیباپسندی، عشق به وطن، عشق به والدین و .. وجود دارد و این حسها با گذر زمان پخته خواهد شد و از او انسان کاملی خواهد ساخت اگر ما بزرگترها راه سالم و واقعی و واقعیتها را به او نشان دهیم. وظیفه ما نشان دادن واقعیتهاست با تمام تلخیشان.
واقعیتی به تلخی محرومیت در زبان مادری، واقعیتی به تلخی مظلومیت وطنمان آذربایجان، واقعیتی به تلخی سیاستهای شوونیستی با تمامی بودجههایی که برای آسیمیله کردن کودکان ترک در نظر گرفتهاند و واقعیتی به پهنای تاریخی دروغین ...
1- «بازگشت به ناکجاآباد» گفتگوی سیمونلامارته و آمانوئلآرتری، ترجمه علی کبیری، چاپ شفق تبریز، بهار 1337
2- «دوقلوهای ترک»، جاهد اوچوق، ترجمه: ح.م. صدیق، انتشارات تک درخت، 1389
- توضیح: در این نوشته در تعریف کودک و ادبیات آن، کودکان پیش از دبستان منظور نشده است؛ زیرا در این حال باید تعریف دیگری برای ادبیات آن و واقعیتهای موجود در آن منظور میشد.