۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

مقاله ای از دختر هوادار تراختور : صدایی که شنیده نشد ...

تک توران : من یک زن هستم . با نگاهی به تاریخ همواره جنس دوم محسوب شده ام. بعضی ها میگویند از دنده مرد آفریده شده ام. برخی میگویند ضعف جسمانی من نشان ضعف عقلانی من نیز می باشد و چه بسیارند کسانی که میگویند زن را چه به این کارها! ولی با تمام این حرف ها من انسان هستم، با تمام عواطف و احساساتی که یک مرد میتواند در مورد همه چیز و همه کس داشته باشد.
تاریخ نمیگوید کجا زاده شدم. فقط این را میگوید که استثمار شده ام. ولی من میگویم من در ایران متولد شده ام. در کشوری با تمدن چندین هزار ساله. در کشوری که تمدنهای بزرگ جهان در آن زیسته اند. زمانی که در کشورهای توسعه یافته کنونی زن و خانواده تعریف مشخصی نداشت. من در خانه خود بودم و بزرگ داشته میشدم.

مردان کشور من در ناموس پرستی و غیرت شهره آفاق بودند و هستند. و من مغرور از این شهرت و سرمست از امنیت حاصل از می زیستم. ولی آیا غيرت مستزلزم تعریف چارچوب فکری خاص و تعیین خط مشی عاطفی میباشد؟ آیا ناموس پرستی دلیلی بر به زنجیر کشیدن احساسات ناموست و محروم کردن او از شور و نشاط و تعیین علاقه مندیهای اوست؟
آیا یک زن نمیتواند دوستدار فوتبال باشد؟ و اگر میتواند چرا نباید بتواند در ورزشگاه حضور داشته باشد؟ چه چیزی مانع از حضور من در کنار تیم محبوبم است؟ اگر برخی مردان اصولی را رعایت نمیکنند، چرا من باید به نفع آنها کنار بکشم؟ آیا کار غیر اصولی آنان بر حق طبیعی من مقدم تر است؟ و بی ارزش ترین چیز در این میان رویاهای من است که قربانی میشوند.
فوتبال ورزشی است همه گیر که در تمام نقاط جهان پیر و جوان، زن و مرد با تمام فرهنگها و ایوئولوژی ها دوستدار آن هستند. به هر کجا که نگاه کنیم فوتبال طرفداران بیشماری دارد و بالطبع دوست داشتن آن پدیده ای عجیب و غیر قابل قبول نمیباشد. حال چرا و به چه علت این سوال در مورد من مطرح است؟ چرا از من سوال میشود که چرا فوتبال دوست دارم؟
آیا همه کسانی که فوتبال دوست دارند علاقه مند به حضور در ورزشگاه و تشویق تیم محبوب خود نیستند؟ اگر نیستند چرا ورزشگاهها همیشه پر است؟ و اگر هستند چرا من نباید باشم؟ چرا من نمیتوانم عشقم را به تیمم در ورزشگاه فریاد کنم؟ چرا نمیتوانم در غم و شادی تنها دلیل زندگیم شریک باشم؟ چرا من نمیتوانم پرواز عقابم را بر فراز آسیا به نظاره بنشینم؟
آری من هوادار تیم تراکتورسازی آذربایجان هستم. شهر من شهر اولینهاست و من میخواهم اولین زنی باشم که در ورزشگاه حضور دارد و با شعار " یئل یاتار طوفان یاتار یاتماز تراختور بایراقی" تیمی را که همه میدانند برای همه ما تنها یک تیم نیست! بلکه مفهوم با هم بودن ، مفهوم عشق به آذربایجان و در نهایت مفهوم زندگی است، را همراهی کنم.
از همه کسانی که میتوانند به هر نحو در پیشبرد این هدف و تحقق رویای چندین ساله طرفداران زن قدمی برداشته و گرهی از کار بگشایند. مسئلت دارم که ما را در این راه یاری کنند.

الناز