سکوت دیگر جایز نیست . سه شنبه 25 مرداد، یکی از روزهای تلخ و دردناک تاریخ آذربایجان جنوبی بود. چراکه در این روز دشمنان و بدخواهان آذربایجان، نقاب از روی پلید خود برداشته و به صراحت و روشنی حکم نابودی خاک پاک آذربایجان، و نیز به تبعید فرستاده شدن ملت آن را صادر کرده، و این بار نه در خفا و نهان، بلکه آشکارا پروژه چندین ساله برای غیر مسکونی ساختن آذربایجان را رسما، اعلام داشتند.آری در این روز، مزدورکان و خیره خواران کفتار منش، رژیم اشغال گر و استبدادی جمهوری اسلامی در مجلس ایران، هر گونه طرح و برنامه برای "احیای دریاچه ارومیه" را به یک صدا مردود دانسته و نیز هزینه گذاری در این مسیر را نادرست تشخیص دادند. و با این اقدام در یک کلام، تیر خلاص را بر پیکره نیمه جان «اورمی گولی" زده و ملت آذربایجان را به کوچ اجباری از خاک آبا و اجدادی خویش، فرا خوانند.سالهای بود که فعالین حرکت ملی به بیانهای مختلف، نابودی و خشکیدن دریاچه ارومیه را نه برآمده از کم بارانی و یا خشکسالی فصلی و نیز نه برآمده از یک سوءمدیریت و یا سهل انگاری، بلکه این امر را، نشات گرفته از یک پروژه کارشناسی و برنامه ریزی شده در بزرگترین ارگان های حکومت ایران دانسته و در این مسیر اطلاع رسانی می کردند. ولی این جملات ما را، خیلی ها از فعالین محیط زیست در ایران و آذربایجان، افراطی و برآمده از احساسات ملی گرایانه دانسته و آن را غیرقابل پذیرش می دانستند. ولی امروز این مطلب را، نه ما فعالین حرکت ملی آذربایجان جنوبی، که خود سر دمداران و مزدبگیران این رژیم، و نه در جلسات مخفیانه و سری اطلاعاتی - امنیتی، که در جلسه علنی مجلس جمهوری اسلامی، و در مقابل میلیون ها انسان از سراسر جهان با گستاخی تمام ابراز می دارند.آری در آن روز و به لطف تانری بزرگ، پرده از یک دسیسه وحشیانه بر ضد تمامیت آذربایجان و توسط خودعاملین این طرح ننگین برداشته شده، و بدین وسیله دلیلی محکم در مقابل کسانی که حاضر به پذیرش این حقیقت که "طرح و برنامه، در حال اجرای برای نابودی آذربایجان، یک پروژه برنامه ریزی شده است"، نبودند بدست آمد. هرچند که "کسی که نخواهند، حقیقتی را قبول کند، هیچ گاه آنرا قبول نخواهد کرد". رد دوفوریتی طرح "انتقال آب از رودخانه های آراز و سیلوه به دریاچه ارومیه و نیز عدم آبگیری سدها ی در دست احداث بر روی حوزه آبریز دریاچه ارومیه" نه یک موضوع عادی در مجلس ایران و نشان دهنده روند عادی در بررسی طرح و لایحه های قانونی در مجلس، بلکه نشان دهنده عزم قاطع نظام آپارتایدی حاکم بر ایران، بر نابودی آذربایجان و خلاص شدن به یکباره از تمامیت آن است، که این بار این حقیقت تلخ از زبان مجلس ایران شنیده می شود. با این وجود، نکته جالب و قالب توجه در این داستان غم انگیز ولی عبرت آموز، وحدت و هماهنگی تمامی فراکسیون ها،جناح ها، دسته ها و باندهای موجود در مجلس ایران اعم از "اصول گرا، اصلاح طلب، مستقل و ..." است. بطوری که این جریان های مخالف و حتی معاند، علارقم تمامی دشمنی ها و کینه جوییها نسبت به همدیگر، در مقابل ملت آذربایجان و هستی و وجود آن، نه تنها هیچ گونه اختلاف و جدایی با همدیگر نداشته، بلکه همیشه در راه نابودسازی هویت و تمامیت آن، یک دل و یک زبان بوده، و حتی در مسیر غارت هر چه بیشتر آذربایجان، از یکدیگر نیز سبقت می گیرند. حال این وضعیت نه تنها واقعی متعلق به مجلس، بلکه حقیقتی متعلق به کلیت ساختار سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی است که، از ابتدای روی کار آمدن آن و در طول تمامی دولتهای حاکم بر ایران، وجود داشته و دارد. اما نکته تاسف بار و ناراحت کننده دیگر این ماجرا، دادن رای مخالف از سوی برخی از به اصطلاح نمایندگان آذربایجان به این طرح می باشد. یعنی آنانی که با رای و تلاش مردم آذربایجان به مجلس فرستاده شدند، تا از حقوق و خواسته های آنان دفاع کنند، این بار نیز به مانند گذشته بجای نمایندگی مردم، مزدوری رژیم را بیشتر پسندیده و در راه نابودسازی وطن و خاک خویش، حتی از غیر آذربایجانیها نیز جلو زدند. براستی آیا این خائنان بی شرف، نمی دانند که با نابودی دریاچه ارومیه و کویر شدن آذربایجان، آنها نیز باید از خانه و کاشانه خویش مهاجرت کنند؟؟ براستی آیا خیانت و خباثت این چنین انسان وارهایی را پایانی نیست؟؟اما سومین قسمت تعامل آمیز این داستان، همراهی و همکاری گروه ها و احزاب دشمن و مخالف کلیت جمهوری اسلامی با این پروژه است. بطوری که آنهایی که تا قبل از فاش شدن برنامه کویر سازی آذربایجان، خشک شدن دریاچه ارومیه را تنها یک سوءمدیریت ناچیز و بی اهمیت دانسته و حاضر به پرداخت و تحلیل موضوع نبودند، با فاش شدن علنی این برنامه کارشناسی شده نیز، حاضر به موضع گیری در این خصوص نشده که هیچ، بلکه با استفاده از تمامی قدرت و توان تبلیغی خویش، به بایکوت سازی و مخفی کاری آن پرداختند. آری این بار نیز تمامی دشمنان ولایت فقیه از "سبز طلب گرفته تا، سلطنت طلب، از ملی گرا گرفته تا، ملی مذهبی، چپ و کمونیست، التقاطی، و گروهکهای تروریستی به اصطلاح آزادی خواه" و ...، به روشنی نشان دادند که موضوعات مرتبط با آذربایجان و هستی آن، هیچ گاه داخل در اختلاف و دشمنی آنها با جمهوری اسلامی نبوده، و آنها در این موضوعات، نه تنها هیچ اختلاف و جدایی با مرام و سیاستهای رژیم ندارند، بلکه با دل و جان از آنها نیز دفاع کرده و حاضر به هر نوع همکاری در این زمینه با دولتهای مختلف جمهوری اسلامی می باشند. این چنین اقدامات هماهنگ جبهه مشترک ضد آذربایجان، باری دیگر ثابت کرد که در نظر اینها، آذربایجان هیچ گاه قسمتی از ایران محسوب نگشته و آذربایجانی نیز هیچ گاه شهروند ایران در نظر گرفته نخواهد شد. بلکه آذربایجان قسمتی اشغال شده برای حاکمیت ایران و آذربایجانی نیز، شهروند درجه دو و تامین کننده نیروی انسانی برای پیشرفت ایران، تلقی می گردد. چراکه اگر اینها کوچکترین احساس تعلق و دلبستگی به آذربایجان داشتند، با فاش شدن پروژه نابودسازی آن، هیچ گاه سیاست سکوت و بایکوت را در پیش نگرفته، بلکه از تمامی امکانات خویش برای کمک به نجات دریاچه ارومیه و به تبع آن نجات تمامیت آذربایجان استفاده می کردند. لذا باری دیگر ثابت شد که آذربایجانی و ترک، هیچ گاه دوستی به غیر خود نداشته و نجات آب و خاک و هویت آن نیز جز با همت و ایثارگری فرزندان رشید آن مسیر نخواهد گشت. پس به مانند همیشه این وظیفه ملی احاد ملت آذربایجان از هر قشر و گروه است که با در پیش گرفتن مسیرهای مناسب و مفید، خود در راه نجات، تمامیت وطن خویش اقدام نمایند. و در این میان فعالین حرکت ملی آذربایجان جنوبی به مانند گذشته باید در جلو سنگر و پیشایش ملت خود حرکت کرده و به مبارزه بپردازند. مسئله نابودی دریاچه آذربایجان، در حال حاضر حیاتی ترین و استراتژیک ترین مسئله در میان مسائل و مشکلات متعدد و مختلف ملت آذربایجان بوده و اهمیت این موضوع با اتفاقات اخیر، آشکارتر و اعیان تر گذشته است. بطوری که معضل نابودی دریاچه ارومیه نه تنها یک مسئله صرف زیست محیطی، بلکه دارای جنبه های سیاسی، اقتصادی، هویتی و فرهنگی، اجتماعی مختلفی می باشد، که با ساختار کلی آذربایجان مرتبط بوده و به شدت بر آن تاثیر می گذارد. و دقیقا به این علت است که، در دید دشمنان آذربایجان، "دریاچه ارومیه پاشنه آشیل ملت و هویت آذربایجان" تصور گذشته و آنها با اقدام به عملی ساختن کامل نقشه خود، خواب نابودسازی کامل آذربایجان را می بینند. لذا در این وضعیت و موقعیت حساس، لزوم همکاری همه جانبه تمامی نیروها و پتانسیل های حرکت ملی آذربایجان، اعم از فعالین حقوق بشر، فعالین ورزشی، کنش گران حزبی و تشکیلاتی، گردانندگان سایت ها و وبلاگهای آذربایجانی، حامیان و مدافعان محیط زیست و میراث فرهنگی و ..." در پیشبرد این مسئولیت و وظیفه خطیر ملی دوچندان احساس می گردد. پس ما فعالین حرکت ملی، باید باری دیگر با اتحاد و وحدت خویش، کمر دشمنان و بدخواهان کفار صفت ملت خود را به مانند اجداد سلحشور و حماسه آفرین خویش به زمین زده و برای دیگر بار، ثابت کنیم که، هیچ قدرتی یاری مقابله با امواج خروشان ملت آذربایجان و مرام حق طلبانه آن نبوده و نخواهد بود.در راستا ما به عنوان "جممعیت دفاع از میراث فرهنگی و طبیعی آذربایجان جنوبی"، به صراحت و با تمام قوا به ملت آذربایجان و کنشگران سیاسی آن، اعلام خطر کرده و لزوم به کارگیری اقدامات عملی مناسب و مفید را در راه پشیمان ساختن دژخیمان از ادامه راه نابود سازی وطن مقدس خویش را گوشزد ساخته و در این مسیر تشکیل اتاقهای فکر برای بررسی اقدامات عملی برای نشان دادن اعتراضات و مخالفت یکچارچه ملت را، پیشنهاد می کنیم.لذا بهتر است تا دیر نشده باید، دفاع از خاک آبا و اجدادی خویش را به صورت عملی و آشکار آغار کرده و در این راه حتی یک لحظه را به هدر ندهیم، چراکه فردا امکان دیگر هیچ امکان بازگشتی وجود نخواهد داشت. "یاشاسین آذربایجان"
"یاشاسین اورمی گولوموز"
"جمعیت دفاع از میراث فرهنگی و طبیعی آذربایجان جنوبی"
90.5.28
منبع : ارک قالاسی