۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

حقوق زن در آذربایجان – سئويل سليماني

آذربایجان در جغرافیای سیاسی ایران قرار گرفته و تمام قوانین و عرفهای موجود، مستقیما بر ان  جامعه تاثیر میگذارد. در اکثر کشورهای شرق با اینکه زنان نیمی از جمعیت آنها را تشکیل میدهد، آنان شهروندان درجه دو و حتی  در بعضی از این کشورها مانند عربستان و افغانستان و پاکستان پایین تر نیز حساب می شوند، ایران نیز از این کشورها استثنا نیست و در مسائلی اعم از قانون دیه ،ارث، حجاب ،حق طلاق، حضانت  فرزندان و... تماما حقوق زنان نادیده گرفته می شود. بعد از  ایجاد جمهوری اسلامی  در ایران که کلیه قوانین آن بر اساس موازین اسلامی تدوین شد، بر تمامی این قوانین تبعیض آلود به نحوی توجیه دینی  میگردد، درحالیکه در قوانین موجود ایران  تبعیضات جنسی و اجتماعی وسیاسی نسبت به زنان سطربه سطر مشاهده می شود. در آذربایجان نیز این قوانین تبعیض آلود با تبعیت از قوانین موجود در ایران  بر جامعه آذربایجانی اعمال می شود.  شرایط موجود باعث زیر پا گذاشتن حقوق زنان شده و آنها را از تمام آزادیهای اجتماعی محروم می سازد. حقوق زنان در خانواده های آذربایجانی از شرایط نسبتا بهتری در مقایسه با سایر نقاط ایران هستند. در بررسی آمار طلاق و خشونت های ناشی از عدم سازش در خانواده ها گر چه آمار دقیقی در دست نیست اما همیشه از قدیم الایم در جوامع آذربایجانی چنین اتفاقاتی بسیار نادر بوده است . حتی در صورت وقوع چنین اتفاقاتی با دخالت ریش سفیدان هر منطقه مورد حل و فصل قرار گرفته و اکنون نیز می گیرد. در آذربایجان مخصوصا در میان طوایف مختلف معتقدند که پای زنان نباید به دادگاه کشیده شود، این امر حاکی از آن است که در جامعه آذربایجانی چقدر نسبت به زنان و حریم خانواده احترامی خاص قایل هستند. البته این امر در بعضی مواقع برخلاف امیال طرفین عمل می شود یعنی برخلاف اراده خویش ناچار به تمکین  و اراده و مصلحت بزرگان خود می شوند. حقوق برابری که در خانواده ها برای زنان  آذربایجانی وجود دارد به انان اجازه اشتغال داده می شود،  گرچه در بیشتر موارد ، جامعه مانعهای زیادی برای اشتغال انان ایجاد میکند وبه همین دلیل میزان بیکاری در میان زنان تحصیل کرده به شدت بالاست این مسئله نمونه بارزی از تبعیض برای زنان است. عموما در جوامع شرقی زنان در عرصه های اشتغال و مدیریت به کار گرفته  نشده و در انزوا قرار گرفته اند و حتی  این زنان  ناچارشده اند که به مرور زمان برتری مردان را قبول کرده و از صحنه رقابت کنار روند. در گزینش های کارو اشتغال همین مسئله باعث می شود که زنان با تحصیلات عالی، تجربه و تخصص کافی تنها به علت زن بودن از جایگاه مدیریتی و شغل های حساس اجتماعی محروم شده و مردانی با صلاحیت کمتر جایگزین انها شوند. متاسفانه ایدئولوژی مردسالاری در جامعه ما  نه تنها  با این وجود، از بین نمیرود بلکه با توجه به زمینه های اجتماعی که سیستم مدیریتی جامعه ان را بشدت  رواج میدهد موجب افزایش شده و بر دامنه آن نیز افزوده می شود. گستردگی و افزایش این پدیده روز به روز زنان را از مشارکت های اجتماعی محروم ساخته وحتی زمینه خشونت بر آنها را در جامعه بوجود می آورد. احساس مالکیت مردان بر زنان از نتایج اندیشه مردسالاری است که اکنون شاهد آن در جامعه هستیم. امروزه این افکار با آمیخته شدن اسلام  حکومتی که به  هرشکل لازم  با صلاحدیدها در آورده می شود بصورت موانعی در برابر آزادی و استقلال زنان در ایران عمل میکند.

این سنت که در جوامع ما با نام  نامانوس ناموس  که دارای هیچگونه منشا دینی نیست  و دارای هیچگونه اساس وپایه دینی نمی باشد بیشتر مشاهده میشود، حتی نتایجی بسیار منفی را در جامعه به وجود می اورد. قتل زنان، خشونت های خانوادگی و انواع فشارها نسبت به زنان ازپی آمدهای  آن  می باشند. قتل های زنجیره ای در مشهد وتهران وکرمان در سال های اخیر نمونه هایی است که میتوان از آن نام برد که چطور این قتل ها مورد حمایت قرارگرفته و جالب اینکه قاتلین زنان کرمان با نام دفاع از اسلام در دیوانعالی قوه قضییه مورد تبریه قرار داده شده و در متن دادنامه صادره دیوانعالی کشور نوشته می شود که قاتلین به تکلیف شرعی عمل کرده اند. این حرکت حاکمیت نمونه ای از ترویج خشونت بر علیه زنان است. اذربایجان نیز در جغرافیای ایران از این شرایط های بوجود آمده تحت تاثیر قرار گرفته و همچنین نیز می گیرد. مهمترین چیزی که باید اعتراف کرد قبولی تمامی این تبعیض ها و افکار مرد سالارانه از طرف زنان  در ایران  به صورت امری عادی پذیرفته شده و زنان ناچار شده اند که صحنه مبارزه را  بر اثر فشارهای مضاعف ترک کنند.

روانشناسی اجتماعی در اینگونه جوامع نشانگر آن است که زنان به مفهوم انسانی آزاد با حقوقی برابر  حضور ندارند، بلکه بعنوان مالکیت غیر قابل انتقال مردان محسوب می شوند.  در قانون طلاق تصمیم اصلی با مرد است و زنان تنها به عنوان ابزاری که در دست مردان قرار دارند به سرانجام آنها تصمیم گرفته می شود . متاسفانه محاکم قضایی نیز چنین امری را در جامعه ایران مورد تصدیق قرار میدهد که در نهایت برتری  مردان نسبت به زنان پذیرفته  میشود و زن به لحاظ این فشارهای اجتماعی  خود را کمتر از مرد بحساب می آورد وی تسلیم روابط جامعه مردسالاری می شود. زن قبول می کند که در برابر مرد موجودی شکننده است ، مردان نیز با توجه به زمینه های اجتماعی پیش آمده که برتری خود را بر زنان اعمال کرده و خود را برتر از زنان در جامعه  به حساب می اورند. همین امر موجب می شود که خشونت وفشار بر زنان روز به روز افزایش یابد . مردان معمولا در این مواقع همیشه  به دنبال زن  میباشند که وی به چه کاری مشغول است ،این موضوع ذهن همه مردان را مشغول می کند. همه تصورها درچنین جوامعی بر این است که زن  موجودی ناقص العقل است که تنها برای ارضای میل جنسی مردان آفریده شده است.

با این همه فشارها و خشونت ها که اکنون در جامعه ایران که معمولا از طرف حاکمیت سازمان یافته و بر زنان اعمال می شود خوشبختانه در آذربایجان هنوز بعد از گذشت سه دهه از عمر حاکمیت جمهوری اسلامی نتوانسته بر جامعه آذربایجانی اعمال نماید. در اغلب استانهای کشور قتل های سازمان یافته زنان از سوی بسیجیان اعمال شده که در مشهد و کرمان و تهران علنا افشا گردید که عوامل مربوط به حاکمیت این قتل ها را انجام میداده اند اما عوامل آنها در آذربایجان هیچوقت نتوانسته اند موفقیتی حاصل نمایند. حاکمیت حتی فاحشه های شهرهای دیگر را به ارومیه، تبریز، اردبیل و.... جهت ترویج فساد و فحشا پخش نمود، بازهم نتوانست موفق شود. همه این توطئه ها جهت شکستن حرمت زنان در آذربایجان انجام گرفته و می گیرد. گر چه آمارهای مربوط به فساد وفحشا و اعدام زنان در ایران منتشر نمی شود اما آذربایجان کمترین آمار را در این زمینه همیشه داشته و دارد. در آذربایجان از قدیم رسم بر این بوده زنانی که به فساد و فحشا روی می آورده اند ریش سفیدان به ریشه یابی آن می پرداخته اند تا  به صورت معقول موضوع را حل وفصل نمایند حتی تا قبل از انقلاب در تبریز چنین کمیته هایی وجود داشته که از حمایت بازار تبریز نیز برخوردار بوده است که متاسفانه بعد از انقلاب عده ای از اعضای آن مورد اذیت قرار گرفته و خودبه خود منحل شد.