۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

دموکراسی برای ایران ، سوپاپ اطمینان آتی رژیم تهران – حسن رنجبري


مدتی است که سایتهای مهم و مطرح  آذربایجان جنوبی اقدام به درج مصاحبه ای کرده اند که دو هفته نامه صبح آزادی با دکتر صادق زیبا کلام تحت عنوان  " خیلی از ما ایرانیها نژاد پرست هستیم " انجام داده است .
   آنچه در این گفتگو و در ابتدا می تواند به طور نامحسوسی برای خوانندگان ترک آذربایجان این مصاحبه خوشایند به نظر برسد ، آرامش خاطر و احساس رضایتی است که عنوان اعتراف گونه این نوشته در خواننده به وجود می آورد . گو اینکه عنوان مصاحبه همچون مرهمی است که بر روی زخم تقریبا صد ساله و کهنه خواننده ترک آذربایجان کشیده می شود . دکتر صادق زیبا کلام که در یکی از کتابهای خود به نام " ما چگونه ما شدیم "  به طور ضمنی یکی از علل عقب ماندگی ایران را ملت ترک به حساب می آورد ،
در طول این مصاحبه همچنان به کشیدن مرهم بر روی زخم صد ساله ملت ترک آذربایجان جنوبی ادامه می دهد و تا جایی پیش می رود که استقلال آذربایجان جنوبی را نیز حق مسلم ملت ترک آذربایجان میداند ، اما این مصاحبه حاوی نکات مهم دیگری است که به نظرم نباید با بی دقتی از کنار آنها گذشت . هدف این نوشته نیز ارزیابی و تفهیم این نکات است نه شخص دکتر زیبا کلام .  زیرا به باورم ، در این گیر و دار و حتی در غالب زمانها آنچه باید مورد بحث و گفتگو قرار گیرد افکار هستند نه اشخاص .
   آنگونه که از قرائن بر می آید ، سرنوشت رژیم تهران نیزهمچون سایر رژیمهای توتالیتر ، مرکزیت گرا و غیر دموکراتیک ، چیزی جز نابودی و سرنگونی نخواهد بود . حوادث سیاسی ماههای گذشته در سطح بین المللی و در کشورهای عربی ثبوت این مدعاست . سردمداران رژیم به خوبی می دانند که تا ابد نخواهند توانست بدین منوال در داخل مرزهای کشور و منطقه و جهان حاکمیت دیکتاتوری خود را سرپا نگهدارند و نیز به خوبی واقفند که مسئله ملتهای غیر فارس در داخل مرزهای ایران که  همچنان به طور لاینحل و با انکار مسئله از بیخ و بن باقی مانده  ، آتش زیر خاکستریست که با وزیدن کوچکترین بادی شعله ور خواهد شد . این حقیقتی است که در مصاحبه دکتر زیبا کلام نیز بر روی آن انگشت گذاشته شده است . رژیم تهران در داخل مرزهای ایران برای تداوم بخشیدن به سیاست استعمار ملتهای غیر فارس با بحران و ورشکستگی ایدئولوژیک روبرو شده است . نه پان ایرانیسم فارس محور و نه اسلام سیاسی شیعی مذهب ، دیگر قادر نیستند که ملتهای غیر فارس مظلوم را همچنان دربند رژیم نگهدارند . ملتهای غیر فارس و خصوصا ملت ترک آذربایجان جنوبی در آستانه عصیان بر علیه ظلم و ستم سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ، ملی و  همه جانبه  رژیم قرار گرفته اند . در سطح منطقه ای نیز رژیم با موانع جدی جهت تداوم مداخلات اش در امور داخلی کشورهای همسایه با هدف سنگر بندی برای خود مواجه گردیده است . جنبش حماس در حال پشت کردن به رژیم تهران ونزدیکی به اخوان المسلمین است و نیز در راه مصالحه با الفتح گامهای جدی برداشته است . دولت سوریه نیز بعد از کشمکشهای زیاد داخلی که توام با حوادث خونبار بود ، گو اینکه از در مصالحه با کشورهای عربی برای حل بحران آمده است و احتمال میرود در آینده با نزدیکی بیشتر به بلوک کشورهای عربی ناراضی از عملکرد رژیم تهران ، رفته رفته از رژیم تهران فاصله گیرد . در سطح بین المللی نیز مشکل اتمی رژیم همچنان به طور لاینحل باقی مانده و کشورهای جهان ضمن اینکه در این خصوص با رژیم به توافق نرسیده اند ، در مورد مسئله نقض حقوق بشر و دموکراسی از سوی رژیم در داخل کشور نیز همچنان به انتقادها و فشارها  بر رژیم ادامه می دهند . ضمن اینکه اسرائیل که برنامه اتمی رژیم را تهدیدی برای بقاء خود میشمارد ، با مشاهده اقدام غیر عملی و نه چندان جدی جامعه جهانی دربرخورد با مسئله اتمی رژیم ، خود به چاره جویی افتاده و اخیرا آشکارا تهدید می کند که اقدام به بمباران مراکز هسته ای رژیم خواهد کرد . تمامی این وقایع چه از داخل و چه از خارج ، رژیم تهران را رفته رفته به طرف انزوای کامل و نهایتا به لبه پرتگاه خواهد کشاند . شاید بعضی ازموارد مذکور نیز سبب اختلاف در داخل بدنه سیستم رژیم مابین گروه احمدی نژاد و اصولگرایان سنتی به قول دکتر زیبا کلام باشد . مشخص است که کسانی در درون رژیم متوجه این قضیه شده اند و شاید به فکر چاره جویی افتاده باشند . حد اقلش این است که اظهارات دکتر زیبا کلام در مصاحبه یاد شده منعکس کننده افکار گروه و یا کسانی است که جهت چاره جویی برای خروج از بن بست رژیم تهران ، اندیشه دموکراسی برای ایران را پیشنهاد می کنند . به عبارت عریان تر ، به نظرم کسان و یا گروههایی در داخل رژیم به این نتیجه رسیده اند که قبل از اینکه مسئله برخورد رژیم با جامعه جهانی به رهبری آمریکا به جاهای باریک و احتمالا برخورد نظامی بکشد و در نتیجه این برخورد نظامی احتمالی قدرت رژیم صدمه ببیند و یا از بین برود و راه برای احقاق حقوق واقعی ملل غیر فارس باز شود ، که نتیجه اش تحولات ریشه ای در ساختار قدرت به نفع ملل غیر فارس ستم دیده و ضرر سیستم سیاسی فارس خواهد بود ، خود پیشدستی کرده و با ارائه طرح دموکراتیزه کردن ایران از سوی سیستم سیاسی حاکم و بدون از دست دادن قدرت ، به دنبال خروج از بن بست سیاسی در ابعاد جهانی و داخلی به نفع سیستم سیاسی تمثیل گر فارس ، منتها با ظاهری آراسته به اصول دموکراسی و احتمالا تغییرات سطحی درقانون سیستم سیاسی جدید و جایگزین ، جهت مرهم گذاشتن سطحی بر زخمهای عمیق ملل غیر فارس برآیند و بدین طریق مانع تقسیم واقعی قدرت و تکثر گرایی واقعی با هدف تمرکز قدرت در دستان سیستم سیاسی تمثیل گر فارس شوند .
   لفظ و اندیشه و یا ایدئولوژی دموکراسی و حقوق بشر ضمن اینکه زیبا و جذاب می نماید ، از طرف همگان و افکار عمومی جهانی نیز مورد قبول واقع می شود و موجبات اعتراض کمتر کسی و یا گروهی را بر می انگیزد . اما جهت برقراری واقعی دموکراسی در یک جامعه ، بستر سازی فرهنگی برای دموکراسی در آن جامعه و به عبارتی تعلیم دموکراسی در مقیاس وسیع شرط اصلی و اولیه است . دکتر زیبا کلام  درمصاحبه یاد شده در خصوص ماهیت ضد عربی و ضد ترکی مردم و سیستم سیاسی فارس و علل آن توضیحاتی را دادند . ضمن اینکه علل ضد عربی مردم و سیستم سیاسی فارس مطرح شده از طرف ایشان منطقی و درست است ، در خصوص علل ضد ترکی مردم و سیستم سیاسی فارس مطرح شده از طرف ایشان اعتراض دارم . ایشان ریشه های ضد ترکیت را به زمان رضا خان می برند ، حال اینکه فرهنگ ضد ترکی در میان مردم فارس زبان قدمت هزار ساله دارد و این دشمنی به صورت مکتوب در شاهنامه فردوسی آمده است . رضا خان این دشمنی را در حوزه سیاسی وارد کرد که نتیجه اش ظلم و تبعیض نژادی و فرهنگی بر علیه ترکان آذربایجان بود . ضمن اینکه ایشان اذعان دارند که بسیاری از مردم فارس زبان ، غیر فارس زبانها را تهدیدی برای امنیت ملی به حساب می آورند . با این وضع می شود تخمین زد که سیستم سیاسی فارس که طبیعتا سیاسی فکر می کند ، چه نظری در مورد غیر فارس زبانها خواهد داشت .حال سوال اینجاست که با این بیماری هزار ساله ضد ترکی و هزار وچهارصد ساله ضد عربی که در مردم فارس ریشه دوانیده است و سیستم سیاسی فارس نیز بی بهره از آن نیست، آیا می شود که فرهنگ دموکراسی را در این کشور نهادینه کرد ؟ و آیا می توان به این سیستم سیاسی بیمار و نارسیست اعتماد کرد که با در نظر گرفتن اصول دموکراسی به حقوق ملی ملل غیر فارس احترام بگذارد و ضامن احقاق حقوق ملل غیر فارس باشد ؟و اگر این سیستم سیاسی قدرت را همچنان در دستان خود داشته باشد ، مقوله دموکراسی تنها و تنها در قالب شعار و در متن قانون تظاهر پیدا میکند و جنبه عملی به خود نمی گیرد . همچنان که اصل پانزده بسیار ناکافی قانون اساسی رژیم تهران به مورد اجرا گذاشته نشد . ساده لوحی و حماقت محض خواهد بود اگر چنین فکر کنیم که رژیم تهران با در دست داشتن کل قدرت جدای ازهر ایدئولوژیی که اخذ کرده باشد ( حتی دموکراسی ) ، گروههای سیاسی غیر فارس را در قدرت سهیم کرده باشد . اتفاقا دموکراسی زمانی می تواند به طور واقعی در جامعه ای تحقق پیدا کند که قدرت در بین گروههای سیاسی مختلف تقسیم شود و در دست گروهی متمرکز نشود . چیزی که اندیشه دموکراسی ارائه شده از سوی  دکتر زیبا کلام در این مصاحبه  همخوانی با آن ندارد . با اینکه ایشان استقلال را حق هر ملتی می دانند ( چنانکه در مصاحبه آمده است ) ، اما در سطور بعدی نسخه های فدرالیسم  ، خودگردانی و استقلال را برای درمان درد ملت  آذربایجان  جنوبی تجویز نمی کنند و معتقدند که استقلال نه شدنی است ، نه اکثزیت قریب به اتفاق ترکان آذربایجان خواهان آن هستند و نه درد آنها را درمان خواهد کرد . زیرا به خوبی میدانند که حتی یک سیستم فدرالی واقعا عادلانه نیز موجب تقسیم قدرت در بین ملل غیر فارس خواهد بود ، چه برسد به استقلال که بر خلاف فکر ایشان درمان واقعی درد ملل غیر فارس و من جمله ملت ترک آذربایجان جنوبی  است . از سوی دیگر چگونه مطمئن هستند که اکثریت قریب به اتفاق ترکان آذربایجان خواهان استقلال نیستند ؟ چه نظر سنجی یی در این مورد به عمل آمده است ؟ وآیا با وجود رژیم تهران چنین کاری ممکن است ؟ خود ایشان در مصاحبه مذکور یاد آور می شوند که روشنفکران کشور و مسئولین رژیم صورت مسئله ملل غیر فارس را انکار می کنند و معتقدند که این مسئله نباید مورد بحث و گفتگو قرار بگیرد ، چون در این صورت آب به آسیاب دشمن ریخته میشود . و آیا در سیستم سیاسی یی که یک ترک آذربایجان به خاطر سرودن شعر ترکی در میان جمع انواع شکنجه ها و زندان را متحمل می شود و مهر جاسوسی برای آمریکا و مخل امنیت بر او زده می شود ، می توان نظر سنجی یی مبنی بر این برگزار کرد که چه کسانی خواهان استقلال هستند و چه کسانی نیستند ؟ با وجود چنین شرایطی دکتر زیبا کلام و همفکرانشان از کجا مطمئنند که اکثر آذربایجانیها خواهان استقلال نیستند ؟ اگر منظور ایشان این است که ترکان آذربایجان از ترس رژیم تهران نمی توانند که چنین خواستی را بر زبان آورند ، این حرف درست است. و اگر ایشان می خواهند بگویند که استقلال آذربایجان با وجود رژیم ددمنش تهران ناشدنی است ، کاملا حق دارند .اما ایشان علت و انگیزه سخنان خود را پنهان می کنند که این پنهانکاری باعث می شود ملت ترک آذربایجان به حق در مورد صداقت وی و اندیشه هایش تردید کنند . اگر غیر ممکن ممکن شود و در آذربایجان جنوبی به مدت چندین سال متوالی معنی استقلال برای تک تک ملت ترک آذربایجان تفهیم شود و بعد از آن در طی یک رفراندم بدون حیله اکثر ملت آذربایجان استقلال را نپذیرند  و خواهان جدایی از ایران نباشند ، سخن ایشان درست در می آید . اما همه می دانند که این کاریست محال و غیر ممکن . و به نظر من اگر این معجزه صورت پذیرد ، غیر ممکن خواهد بود که ملت آذربایجان جنوبی رای به استقلال آذربایجان ندهند .
   در حال حاضر رژیم  تهران در ایدئولوژی فرسوده و ورشکسته خود اصرار دارد و نیازی به تغییر ایدئولوژی احساس نمی کند ، اما اشخاصی همچون دکتر زیبا کلام و احیانا کسانی در داخل رژیم متوجه هستند که این احساس بی نیازی جهت تغییر ایدئولوژی نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد . شاید حتی معتقدند که هر چه زودتر و قبل از اینکه دیر بشود  باید به این تغییر تن داد ، و به نظرشان صد البته که بهتر است این تغییر به دست خودشان باشد تا بتوانند همچنان قدرت را در دستان خود داشته باشند و با استفاده از ایدئولوژی جدید(یعنی دموکراسی که مورد قبول جامعه جهانی نیز خواهد بود ) به جای ایدئولوژی افلاس شده فعلی ، همچنان مانع از دستیابی واقعی ملل غیر فارس به حقوق حقه شان گردند .این واقعیت تلخ مبرهن و آشکار است که مردم فارس زبان و سیستم سیاسی فارس برای ادامه حیات خود در داخل مرزهای ایران ، نیاز دارد که از همه نظر ، چه اقتصادی و چه سیاسی و فرهنگی سوار بر دوش ملل غیر فارس باشد .  در غیر این صورت اضمحلال و نیستی شان مسلم و محرز است . احقاق حقوق  واقعی ملل غیر فارس برابر است با پایین آمدن مردم و سیستم سیاسی فارس از دوش آنها و به عبارت درست تر پایان استعمار ملل غیر فارس از سوی ایشان . به این دلیل است که سیستم سیاسی و رژیم تهران از هر ترفندی برای تداوم وضعیت موجود استفاده خواهد کرد ، حتی اگر آن ترفند مقوله ای به نام دموکراسی باشد .نغمه ای که به نظرم با جدی شدن برخورد جامعه جهانی به رهبری آمریکا با رژیم تهران ، من بعد از دهان امثال دکتر زیبا کلام  بیشتر و رساترشنیده خواهد شد .
   نگرانی دکتر زیبا کلام و همفکران او معطوف به این مسئله نیست که دموکراسی واقعی مبنی بر تقسیم واقعی قدرت به طور عادلانه ( چه قدرت اقتصادی ، چه  قدرت سیاسی و سایر شاخصه های قدرت ) و تکثر گرایی واقعی و برابری زبانی و فرهنگی در میان ملل مختلف ایران دیر جنبه عملی به خود بگیرد ، بلکه نگرانی شان متوجه این قضیه است که رژیم در تغییر ایدئولوژی به دست خود با هدف حفظ قدرت در اختیار سیستم سیاسی تمثیل گر فارس دیر بجنبد و این تاخیر تا بدانجا طول بکشد که جامعه جهانی و در راس آن آمریکا با اختیار گزینه برخورد نظامی با رژیم تهران باعث از بین رفتن قدرت موجود در دستان رژیم شوند و آنگاه راه برای احقاق حقوق ملی و انسانی ملل غیر فارس به طور واقعی باز شود که نتیجه آن یا استقلال برای ملل غیر فارس و من جمله ملت ترک آذربایجان جنوبی خواهد بود و یا اینکه ملل غیر فارس سهم خود از قدرت را در ترکیب جدید سیستم سیاسی  به شکل واقعی دارا خواهند بود . به نظرم به این علت است که من بعد  و خصوصا در مواقع بحرانی رژیم تهران و یا کسانی از داخل و پیرامون رژیم خواهان تغییر ایدئولوژی به دست خود و یا به عبارتی گذر به دموکراسی از بالا ( یعنی از داخل  خود سیستم سیاسی ) خواهند بود . چیزی که من از آن به عنوان سوپاپ اطمینان رژیم تهران جهت ادامه حیاتش یاد می کنم . اینجانب نه با دموکراسی مخالفتی دارم و نه با معیارهای جهانی حقوق بشر . اما اعتقاد راسخ دارم به اینکه اندیشه دموکراسی برای ایران به نحو یاد شده ، برای ملت ترک آذربایجان جنوبی چیزی جز سراب نیست . مقوله ای که به نظرم ملت آذربایجان جنوبی باید مد نظرش قرار دهد ، دموکراسی برای آذربایجان جنوبی است نه دموکراسی برای ایران . بایستی که آنتی تز دموکراسی برای آذربایجان جنوبی را در مقابل تز دموکراسی برای ایران قرار دهیم .آنتی تزی که ما را به فارسستان( ایران ) نخواهد برد .

حسن رنجبری