از واقعیت تحت عنوان آنچه در جهان به صورت عینی دیده میشود ، یاد میگردد .حافظه تاریخی آذربایجان مملو از رخدادهای تلخ و شیرین بسیاری است که هرکدام از آنها حاوی دهها نکته آموزنده برای نسل های فعلی و آینده جامعه است .
در این نوشته سعی بر این است که مقایسه ای میان دو حرکت سرنوشت ساز در جامعه آذربایجانی ، مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد . این دو حرکت در اول خرداد 1385و شهریور 1390 به وقوع پیوسته اند .لازم است قبل از ورود به این بحث ، این نکته بیان گردد که « نارسیسیم » یا « خود شیفتگی » برخی از افراد و گروهها ، ارتباط محکم و پایداری با بدنه اصلی جامعه آذربایجانی و حرکت ملی آن ندارند وجای بسی شکر وجود دارد که این افراد در « اقلیت مطلق » قرار دارند درحالیکه به نظر میرسد این اقلیت ،اقلیتی است که دارای امکاناتی گسترده و پشتیبانی مناسب میباشد .
1- حرکت اول خرداد 1385: درج کاریکاتور موهن توسط یک فرد مغرض و وابسته در روزنامه ایران و اهانت به مردم آذربایجان ، شعور و احساسات تمام مردمان این خطه را جریحه دار کرد و حرکتی که به دنبال آن به وقوع پیوست ، تنها در اولین روز آن ، حرکتی بی نظیر ، استثنایی و خارق العاده بود که حس تحسین و احترام را در فردی را بر می انگیخت که نشانگر فرهنگ والای این مردم و درک صحیح آنها از واقعیات حاکم بر جامعه بود . با کمال تاسف در دوم خرداد این حرکت «مصادره » شد و در دست افراد نا اهل و مغرض قرار گرفت .نتیجه مصادره حرکت اول خرداد از سوی برخی « دوست نمایان » ، تحمیل هزینه های بسیار گزاف ، شناسایی و دستگیری نیروهای پرورش یافته در درون حرکت ، استیلای لامنازع نهادهای امنیتی بر روند حرکت ملی آذربایجان ، تحلیل رفتن نیرو و انرژی حرکت و حاکمیت جو شدید پلیسی و امنیتی در آذربایجان بوده است . تبلیغات رسانه ای و اینترنتی نارسا و گاها نادرست و کشانیده شدن حرکتی « مدنی» به سمت «آشوب » های خیابانی ، امری بود که که تعداد معدودی از آن نهایت استفاده را بردند و به اصطلاح بار خودشان را بستند . این امر یکی از « واقعیات » حرکت ملی آذربایجان در اول خرداد 1385 بود.
2- حرکت اعتراضی و اعلام نگرانی در مورد یکی از مهمترین مواریث طبیعی آذربایجان ، یعنی دریاچه اورمیه :
« نگین شور آذربایجان گرفتار بلایای طبیعی و غیر طبیعی شده و درحالت اضطرار قرار گرفته است » ؛ این خواسته و دیدگاه تک تک مردم آذربایجان بود و همه از خرد و کلان درباره آن نگرانند و این نگرانی نیز تازمان ارائه راهکاری مفید برای آن قابل درک بوده و هست .
شهرهای بزرگ و عمده آذربایجان مانند تبریز واورمیه که بیشتر با مسائل آذربایجان و از جمله دریاچه اورمیه پیوستگی دارند ، در روزهای مشخصی مثل 5شهریور در اورمیه و 12 شهریور در تبریز ، دغدغه ها و نگرانی های خویش را به بهترین وجهی منعکس کرده و آن را به اثبات رسانیدند .
3- تا اینجای مسئله ایرادچندانی وجود نداشت ، اما از شواهد و قراین چنین بر می آید که این خواسته مردم آذربایجان و فعالان هویت طلب آن در راستای پاسداری از مواریث طبیعی آذربایجان به مذاق برخی جریان های خودسر رشد یافته دردرون حرکت ملی آذربایجان ، خوش نیامده و آنها بر سر این مشکل زیست محیطی اقدام به قماری سیاسی کردند و سعی نمودند با جوّ سازی ها و اعمال سلیقه های طیفی و گروهی خویش ، این حرکت اعتراضی را مصادره به مطلوب نمایند و آن را درمسیری هدایت کنند که حامی منافع طیفی و گروهی خودشان باشد . وجدان بیدار حرکت ملی آذربایجان ، این طیف بازی ها را بهتر میشناسد و ما نیز وارد مصادیق نمیشویم . مسئله دریاچه اورمیه یکی دیگر از « واقعیات » حرکت ملی آذربایجان در شهریور ماه 1390 بود.
اگر دقت و موشکافی بیشتری در این دو حرکت در آذربایجان داشته باشیم و بخواهیم نوعی آسیب شناسی در مورد آنها به عمل بیاوریم ، میتوانیم به تشابهات شگفت انگیزی بین حرکت اول خرداد 1385 و شهریور 1390 دست پیدا کنیم .در این صورت مشخص خواهد شد که در هر دوی این موارد ، خواسته ها ، مطالبات و درخواست های مردم آذربایجان ، دستخوش بازی های جناحی حاکمیت در ایران و جریانات طیف گرایانه و قبیله ای حاکم بر برخی از دسته جات حرکت ملی آذربایجان شده است . در این صورت شاید بتوان گفت که مهمترین نتیجه ای این اقدامات و مصادره به مطلوب آنها برای آذربایجان و حرکت ملی آن ، دلسردی ، یاس و نا امیدی بیشتر در بین بدنه فعال داخلی آن شده است .