سایت تابناک که در بردارنده افکار و اندیشه های پیروان اسلام آریایی و متعلق به محسن رضایی دشمن قسم خورده ملت ترک آذربایجان در دو سوی ارس است وهمچون ارگان خبری پلیس خوب در داخل سیستم سیاسی رژیم تهران به ایفای نقش می پردازد ، اخیرا در دو گزارش به ظاهر انتقادی خود از عملکرد رژیم در خصوص بحران دریاچه ارومیه ، از یک سو معترف چگونگی خشکاندن دریاچه ارومیه بوسیله رژیم گردیده و از سوی دیگر امیدوار و آرزومند شده است که طرح پیشنهادی رژیم برای حل بحران دریاچه که حاوی نیات و اهداف مغرضانه دیگری است ، به مرحله اجرا در آید . خشکاندن دریاچه ارومیه چیزی نیست جز تداوم سیاستهای رژیم تهران( پهلوی سابق و اسلامی فعلی) در چهار چوب سیاست خشکاندن ریشه ملت ترک آذربایجان در این سوی ارس. سیاست آسیمیلاسیون زبانی و فرهنگی رژیم که بعد از نزدیک به یک قرن ، در نتیجه بیداری ملی ملت ترک آذربایجان با یک مقاومت ملی همه جانبه و نیرومند مواجه گردیده است ، بدون شک رژیم تهران را به این واداشت که از جبهه دیگری برای نابودی ملت آذربایجان وارد میدان شود . خشکاندن دریاچه ارومیه و ایجاد یک فلاکت طبیعی به دست گروهی انسان در داخل یک رژیم سیاسی ، با هدف نابود کردن زندگی انسانهایی که در اطراف این دریاچه هزاران سال است که مسکن گزیده اند ، فاجعه ای به مراتب وحشتناکتر از به گلوله بستن آن انسانهاست . فاجعه ای که دست کم عده ای در داخل سیستم سیاسی رژیم آن را بر زبان آورده اند. خشکاندن دریاجه ارومیه و نظاره گر بودن به این فاجعه از جانب رژیم که گاه گداری با بازی تظاهری برای نجات دریاچه توام می باشد ، حقیقتی است که بر زبان چند تن ازوابستگان رژیم نیز جاری شده است .
سلمان خداداد نماینده ملکان در مجلس رژیم اسلامی و عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس به خبرنگار تابناک اظهار تاسف کرده که ده سال است دریاچه ارومیه با مشکل خشکی یی روبروست که این خشکی در نتیجه سد سازی بیشتر رژیم بر روی رودخانه هایی که آبریز دریاچه هستند ، به وقوع پیوسته است . وی اذعان کرده با اینکه در سال 88 به همراه نمایندگان منطقه مشکل را به وزیر نیرو اطلاع داده اند ، رژیم عملا در طول این مدت اقدامی برای حل مشکل انجام نداده است . بی تفاوتی رژیم در این مورد باعث شده تا اصولگرایی همچون خداداد اعتراف کند که مسئولین رژیم درقبال مسائلی همچون دریاچه ارومیه برداشت منطقه ای که همانا ظلم و تبعیض منطقه ای باشد ، دارند . او همچنین اعتراف می کند تنها کاری که از دست نمایندگان بر می آید ، تذکر و سوال از مسئولان رژیم است و قدرت اجرایی در دست رژیم است که با این روند تا پایان سال اقدامی صورت نخواهد پذیرفت .
بنا به گزارش دیگر تابناک ، سه سال پیش وزیران نیرو و جهاد کشاورزی ، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست به همراه استانداران آذربایجان غربی و شرقی و کردستان ( چرا کردستان ! ؟ ) ، در یک بازی نمایشی با هدف رساندن تراز آبی دریاچه ارومیه به " تراز اکولوژیک" سند همکاری یی را به امضا رساندند که به هیچ عنوان جنبه عملی به خود نگرفت . از دیگر بازی های نمایشی رژیم برای نجات دریاچه ارومیه می توان به بازیهای نیمه تمامی از جمله برگزاری نشست های کارشناسی ، تشکیل کار گروههای تخصصی ، تنظیم معاهده ها و طرح های الزام آورو قانونی ، همچنین همایشهای علمی ملی- منطقه ای اشاره کرد .
نتایج خشکاندن دریاچه ارومیه و نظاره گربودن صرف به این فاجعه ، همراه با بازی نمایشی برای نجات دریاچه از جانب رژیم این است که وضعیت دریاچه اکنون به حالت بحرانی در آمده و علاوه بر نابودی صنعت توریسم ، انتظار می رود در آینده نزدیک شوره زارها به مراتع طبیعی گسترش یابد و کشاورزی منطقه را نیز به خطر اندازد . در حال حاضر جزایر زیبا ، حیات وحش ، پرندگان مهاجر و نیز چشمه های آب معدنی شامل آب های گوگردی ، گازدار ، قلیایی ، نمکی و... به نابودی کشیده شده اند . رژیم تهران که مسئول فاجعه به بار آمده است ، بااظهارات " ننه من غریبم" گونه از زبان معاون وزیر نیرو (محمد رضا عطارزاده) و نیز رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و معاون رئیس جمهور (محمدی زاده) سعی در القاء این نکته به اذهان عمومی دارد که در به بار آمدن این فاجعه تقصیری به گردن ندارد و علت اصلی این فاجعه مربوط به خشکسالی است و مقصر اصلی آسمان است .
رژیم که تا به حال چندین بار با وعده های توخالی از جمله اختصاص بودجه هشتصد و یا نهصد میلیون دلاری برای نجات دریاچه سخن به میان آورده بود ، این بار تصمیم گرفته است که با انتقال آب از حوزه ارس و آذربایجان غربی به دریاچه ارومیه ، به حل بحران اقدام کند . با توجه به وعده های دروغین و بازیهای نمایشی رژیم در طول این مدت جهت حل بحران دریاچه ، انتظار نمی رود که اقدام عاجلی در راستای نجات دریاچه صورت پذیرد . این نکته را میتوان از سخنان وزیر نیرو نیز مبنی بر انتقال آب از حوزه ارس و آذربایجان غربی در دراز مدت فهمید . حال اینکه قسمت باقیمانده دریاچه در یکی دو سال آینده به گفته کارشناسان با این روند فعلی خشک خواهد شد .
فاجعه پیش روی به مراتب سنگین تر از آنچه که تا به حال رخ داده است ، خواهد بود . ضمن اینکه کشاورزی منطقه و حیات 15 میلیون ترک آذربایجان به مخاطره خواهد افتاد ، سرزمین تاریخی آذربایجان جنوبی نیز با خطر نابودی روبرو خواهد شد . رژیم که در طول دهه های گذشته با تقسیم بندی جغرافیای واحد آذربایجان جنوبی به استانهای زنجان ، آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل عملا در بعد سیستم اداری و بوروکراتیک آذربایجان جنوبی را تجزیه کرده و در عین حال این اجزا را از نظر اداری و بوروکراتیک به تهران وابسته نموده ، تا به حال نتوانسته است آنچنان که مورد نظرش می باشد و به طور توده ای ، ملت آذربایجان جنوبی را از سرزمین تاریخی اش به دیگر نقاط جغرافیای نامگذاری شده ایران نقل مکان دهد و با پراکندن ملت آذربایجان جنوبی در سایر نقاط ایران و همجواری آنها با مردم فارس زبان به تحلیل زبانی و فرهنگی آنها در آن نقاط موفق شود . گرچه سیاستهای اقتصادی ناکارآمد عمدی رژیم در آذربایجان جنوبی عملا معطوف به این است که ملت آذربایجان جنوبی در پی کار و درآمد خوب مجبور به ترک خانه و سرزمین خود شده و به مناطق دیگر کوچ کنند و در آن مناطق مسکن گزیده و در طول سالهای متمادی راه تحلیل فرهنگی در پیش گیرند ، اما این سیاست به دلیل جمعیت بالاتر از 30 میلیونی ملت آذربایجان تا حدی موفقیت آمیز بوده است. ملت آذربایجان جنوبی در حال حاضر نیز به صورت توده های میلیونی در داخل مرزهای سرزمین مادریش و به صورت یکجا در کنار همدیگر به حیات و مقاومت خود در برابر ظلم و تعدی رژیم ادامه می دهند . یکی از اهداف رژیم در خشکاندن دریاچه ارومیه و ایجاد بحران زیست محیطی این است که ملت آذربایجان جنوبی به صورت توده های میلیونی مجبور به ترک سرزمین مادری خود شده و در دیگر مناطق جغرافیای ایران مسکن گزینند . یعنی قصد دارد به آن هدفی که نتوانسته به واسطه سیاستهای اقتصادی به مورد اجرا گذاشته اش در آذربایجان جنوبی یعنی تحلیل فرهنگی ترکان آذربایجان در مناطق دیگر برسد ، این بار با ایجاد بحران زیست محیطی و در مقیاسی بسیار وسیعتربه آن هدف نائل آید . مطمئنا همه مان قبول داریم که میزان آسیمیلاسیون و فارسیزه شدن یک ترک آذربایجانی در مناطق فارس نشین به مراتب بیشتر از آسیمیلاسیون و فارسیزه شدن تـرک آذربایجانی دیگر در تبریز و یا دیگر شهر های آذربایجان جنوبی است . به این علت و به علل دیگر مقاومت ملی ملت ترک آذربایجان در داخل مرزهای سرزمین مادریش بسیار بیشتر و مشهود تر است . هدف دیگر رژیم از خشکاندن دریاجه ارومیه و مجبور کردن ملت آذربایجان به کوچهای توده ای و میلیونی ، در هم شکستن این مقاومت ملی می باشد . نیتی که بعد از نزدیک به یک قرن هنوز نتوانسته آنچنانکه باید و شاید به آن جامه عمل بپوشاند . به این علت معتقدم سیاست خشکاندن دریاچه ارومیه در راستای تکمیل سیاستهای قبلی رژیم بر علیه ملت آذربایجان جنوبی است .
و اما طرح پیشنهادی اخیر رژیم برای نجات دریاچه که در مجلس رژیم مورد قبول واقع شده است ، اگر به حکایت نوشداروی بعد از مرگ سهراب مبدل نشود ، خود حاوی نیات و اهداف مغرضانه دیگری می باشد . انتقال آب از حوزه ارس به دریاچه ارومیه خود مسبب حوادثی خواهد شد که رژیم قصد بهره برداری از آن را دارد و چه بسا با برنامه ریزیهای قبلی و هدفمند به مورد اجرا گذاشته شود . اکنون پرسش این است که چرا رژیم برای نجات دریاچه ای که خود موجب خشک شدن آن است ، صرفا به دنبال کشیدن آب از حوزه ارس به دریاچه است ؟ آیا نمی تواند با از بین بردن سدهایی که بر روی رودخانه های آبریز دریاچه ساخته است ، به حل این مشکل اقدام کند ؟ انتقال آب از حوزه ارس ضمن اینکه به مراتع طبیعی و کشاورزی ملت آذربایجان در شمال رود ارس مشکلاتی ایجاد خواهد کرد ، با تبلیغات سوء رژیم محتملا موجب خواهد شد که ملت آذربایجان در دو سوی ارس نیز رو در روی هم قرار گیرند . رژیم که از اندیشه ها و احساسات و تعلقات ملی و برادرانه ملت آذربایجان در دو سوی ارس وحشت دارد و با تو طئه هایی همچون دادن نام ایران شمالی و اران به جمهوری آذربایجان ( آذربایجان شمالی) ، به خیال خود سعی در بریدن رشته های این پیوند ملی و تاریخی دیرین را دارد ، با کشیدن آب از حوزه ارس به دریاچه ارومیه نیز به دنبال سلسله اقداماتی از این دست می باشد . رژیم تهران از سوی دیگر به دنبال این است که با کشیدن آب از حوزه ارس به دریاچه ارومیه موجبات اعتراض دولت جمهوری آذربایجان را فراهم کند و این اعتراض به نوبه خود محل مناقشه و احتمالا بحران با دولت آذربایجان گردد . بحرانی که رژیم در مسائلی همچون صدور رادیکالیسم شیعی به ملت آذربایجان شمالی و برانگیختن هیاهوی سیاسی عاملان خود در باکو ( عاملانی که فعلا به علت خیانت به ملت خود و حماقت در باور کردن به رژیم تهران مقیم اتاقهای حبس هستند و به گوداز رژیم رفته اند ) به هدف تلاش برای رسمی کردن حجاب در مدارس آذربایجان نیز، به خیال گرفتن ماهی از آب گل آلود ، ایجاد کرده بود . احتمال وقوع چنین بحرانی بین رژیم تهران و دولت جمهوری آذربایجان در آینده ، همچنین می تواند چنین بهانه ای به دست رژیم دهد که خواستار حل بحران دریاچه است و دولت آذربایجان مانع تراشی می کند و از این طریق ضمن اینکه خودش را بی گناه جلوه دهد ، ناراحتی غیر لازمی در میان ملت آذربایجان جنوبی نسبت به دولت آذربایجان ، که با همه خصلت غیر دموکراتیک بودنش آذربایجان شمالی را از گزند رژیم تهران در امان نگهداشته است ، بوجود آورد . شگرد هایی که رژیم از دیر باز در بکار بردن آنها استاد است . با در نظر گرفتن چنین نکاتی بدون علت نیست که سایت تابناک امیدوار و آرزومند است که طرح انتقال آب از حوزه ارس به دریاچه ارومیه عملی گردد .
در این بین آنچه به عنوان وظیفه ملی و انسانی به عهده ملت ترک آذربایجان جنوبی و در پیشاپیش آنها فعالین حرکت ملی آذربایجان می باشد ، این است که با تمام نیرو مانع از موفقیت رژیم در خشکاندن دریاچه ارومیه که یکی از اهداف این سیاست شکستن اراده و مقاومت ملی ملت آذربایجان است ، شود . راه نجات دریاچه ارومیه از دیدگاه مسئله حیاتی برای ملت آذربایجان ، نه انتقال آب حوزه ارس به دریاچه ، که رژیم محتملا به دنبال آن است ، می باشد . بلکه شکستن سد هایی است که رژیم بر روی رودخانه های آبریزدریاچه ساخته است .