۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

نامه یک جوان اردبیلی آزربایجانی خطاب به علی دایی


علی آقا اینجا ایلانه ( ایرانه ) - علی آقا سلام
به عنوان یک آزربایجانی و یک همشهری اردبیلی تو وقتی می دیدیم از شهرمان اردبیل، شهر صفویان، به عنوان یک نماینده آزربایجان در عرصه فوتبال خود نمایی می کنی به خود می بالیدم و عکس های رنگی ات دیوار خانه ام را مزین کرده بود و بدان فخر می کردم.

علی آقا، من آزربایجانی ام و زاده اردبیل و عاشق فوتبال. امروز فوتبال را با تراختور می شناسم، تیمی که هر هفته با سایر دوستان اردبیلی ام سوار بر اتوبوس و راهی تبریز می شویم و برای رسیدن به عشقمان و فریاد یاشاسین آزربایجان رنج سفر به جان می خریم. در هر بازی حتماً پارچه نوشته ای داریم تا نشان دهیم که اردبیل و ساوالانش همیشه حامی تیم تراختور آزربایجان هستند و اردبیل از آزربایجان است و اردبیلی آزربایجانی. البته در هر بازی از هر طرف آزرباجان خیل عظیمی می آیند که در کنار هم آزربایجان متحد را نشان می دهیم.
( زنجان – اورمو – اردبیل – قوشاچای – سولدوز – ماراغا – قزوین و تئهران و کرج و قاراداغ و ...)
در هر پارچه نوشته ای که باز می شود نام یک شهر از آزربایجان دیده می شود که ملت دست به تشویق شهر مورد نظر می کنند که اشک از چشمانمان سرازیر می شود. هر گاه نام اردبیل می آید با ساوالانش آن را خطاب می کنند و یاشاسین ساوالان اردبیل می گویند.عجب حسی دارد این اتحاد و با هم بودن و فریاد های یاشاسین آزربایجان.
علی آقا دلمان خون است می دانی چرا؟ از این که تمام عمرت را برای فوتبال ملت فارس گذاشتی و دریغ از یک همدردی با همشهریات و هموطنان تورک آزربایجانی. علی آقا ما تو اردبیل تیمی در لیگ برتر نداریم و تراختوری داریم که برای همه ملت آزربایجان استو اردبیل و تبریز و اورمو نمی شناسد و فقط و فقط آزربایجان است. علی آقا آن روزی که در کنفرانس خبری از ایران و ایران بودن سخن به زبان آوردی و ملتی که در ورزشگاه بودند را بیگانه و بی سواد خواندی از خودم خجالت کشیدم و افسوس خوردم و از دوستانم شرمنده.
علی آقا الان همان ایرانی که سنگش را به سینه ات می زدی تو را دلقک می کند و برای خنداندن ملتش تو را به سخره می گیرند و وقتشان را پر می کنند. علی آقا امروز هم ناراحتم و شرمنده. امروز ناراحت از اینکه همشهری ام و افتخار آزربایجان بازیچه دست دو بی شرف و فاشیست فارس شده و توهین هایی که به همشهری ام می شود. ولی باز شرمنده دوستان که تو باعث شدی من در کنار آنها خجالت زده شوم که مایه ننگ و توهین شدی. علی آقا یادت هست از طرف اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی  دانشگاه اردبیل برایت زنگ زدیم و به تو گوشزد کردیم که دیری نمی پاید و همین آدمها تو را توهین می کنند. درست بعد 2 هفته در ورزشگاه آزادی هر چه از دهنشان بیرون آمد نثارتان کردند و باز ما زنگ زدیم تا حقانیتمان را ثابت کنیم.
حال علی آقا: می بینی سرنوشت همان کسانی که به ملت و زبان خود پشت می کنند چه می شود؟ در تلویزیون به جای تمجید و تعریف ادایش را در آورده و دلقک او را بازی می دهند. آیا این است شهریار ایران من؟ این جواب آن همه زحمت و رنج و محبتی که در حق غیر خود کردی. علی آقا به تو لقب شهریار دادند ولی تو حتی یک مصرع از شهر شهریار را زمزمه نکردی. کاش می دانستی که چرا شهریارت منظومه حیدربابا را به خاطرت ملتش خلق کرد تا حداقل کار را برای زبان و وطنش کرده باشد. کاش تو شهریار فوتبال نمی شدی و امروز دلقک برنامه تلویزیونی. علی آقا سخن به درازا نکشد، خواستم درد دلی کرده باشم و بدانی که اگر با ما بودی مطمئن باش کسی جرات این بی حرمتی را به تو نداشت. حال که تو تنها ماندی باید بدانی که برای هر کس تنها و تنها خودی یاری رسان است و همان جمله معروف که می گوید (( تورکه تورکده ن باشقا کیسمه یانماییب و یاردیم اولماز)).
اولسا ائل ائولادی سارساخلار کیمی ویجدانسیز
ائل ایچینده ن قوزانیب ائلده ن اوزاخلاشسین گرک
آزربایجان بزرگ است و ملتش دلی صاف و بزرگ همچو دریا. آنها ارزوهای بزرگی دارند و شاید باشد که برگردی و توبه ای کنی و بر آغوش آزربایجان برگردی. گفته بودیم که کاری نکن که برای برگشتن دیر باشدو خجل.
یاشاسین آزربایجان
یاشاسین اردبیل
یاشاسین سهند و ساوالان