۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

تعصبات قومی و قبیله ای بر روی نام یک خلیج – بابك گونئيلي


در این روزها خبری در مورد نام خلیج فارس در شبکه های اجتماعی مطرح شده است. بر پایه این خبر شرکت گوگل در برنامه گوگل ارث نام خلیج عربی را به کلی حذف کرده و تنها نام خلیج فارس را برای این دریا ذکر کرده است. از آنجائیکه ذهنهای کوچک به دنبال مسائل بی اهمیتی هستند و در پی بزرگ کردن مسائل نه چندان مهم می باشند، بعید دانستم که شرکت گوگل ارزشی برای مساله نام خلیج فارس یا عرب قائل باشد. با نصب آخرین نسخه برنامه مذکور مشاهده می شود که نام خلیج عربی تنها در نسخه فارسی برنامه مذکور حذف شده و در عوض در نسخه عربی این برنامه نیز نام خلیج فارس از روی این دریا حذف شده است. در سایر زبانها منجمله انگلیسی هر دو نام در کنار یکدیگر ذکر شده است.
بحث نام خلیج مذکور به موضوع بسیار حساسی در ایران تبدیل شده است تا جائیکه مقامات تراز اول کشور نیز در این مورد موضع گیری کرده و به صورت اولویت مهم در سیاست خارجی تبدیل شده است. در اینجا این سوال در ذهن متبادر می شود :  چرا اینگونه مسائل پیش پا افتاده در ذهن برخی از ایرانیها بسیار مهم تلقی می شود و به مساله ملی تبدیل می شود؟  آیا هندیها هم بر روی نام اقیانوس هند اینگونه حساسند و به نام این اقیانوس افتخار می کنند؟ آیا کوبائیها به شهرت خلیج خوکها حساسیت دارند؟ چرا مداوما لیست ایرانیان موفق در خارج یا داخل بین ایرانیان پخش می شود (فلانی معاون رئیس در فلان شرکت یا مدیر فلان بخش در فلان موسسه است. یا فلانی با انشتین دوست بوده و غیره که اغلب جعلیات بسیاری هم در این مسائل قابل مشاهده است)؟ یا از عظمت هخامنشیان سخن گفته می شود، در حالیکه در زمان ظهور این سلسله در سایر جاها دولتی وجود نداشته و دولت شهرهای کوچکی (آتن، اسپارتا،...)وجود داشتند که دائما در حال جنگ و درگیری با همدیگر بودند. آیا بسط امپراطوری در شرایطی که رقیب مهمی هم وجود ندارد، افتخارمهمی است؟ به گونه ای که اسکندر با قبیله کوچکش نصف جهان را به تصرف در می آورد. در حالیکه مغلوبین ِِ هخامنشیان دارای تمدنهای درخشان از لحاظ علمی، معماری و اجتماعی بسیار درخشان بودند. آیا وجود هخامنشیان در تاریخ بسیار دور افتخاری برای نسل کنونی می تواند باشد؟ اگر افتخار به حساب می آید، مغولها چه قدر بیش از ایرانیان به خود افتخار می کنند؟ هلندیها، ژاپنها، عربها... باید بسیار بیش از ایرانیها به خود ببالند.
در نگاهی از بالا و بدون در نظر گرفتن تعلقات و تعصبات (موافق یا مخالف) می توان تشبیه مناسبی ارائه داد. این مساله مانند روستائی دور از شهر است که ساکنان آن، مسائل منحصر بفرد خودشان را جهانی می دانند و خود را بسیار مهم می پندارند. از دکتر شریعتی  نقل می کنند که پس از بازگشت از فرانسه به مزینان می رود   و یکی از روستاییان می آید و احوالپرسی می کند و می پرسد آنجا که بودی ، آقای ... را می شناختند ؟! و اسم کدخدای ده را می آورد... .

این مسائل نشاندهنده احساس حقارت ضمنی در برابر سایر ملل می باشد و افراد جامعه ایرانی می کوشند تا با تکیه بر مسائل پیش پا افتاده (از منظر دیگران) نوعی غرور برای خود کسب کنند. زیرا در جهان واقع خود را بسیار تحقیر شده می یابند. از این روست که به عربها و ترکها القاب زشتی میدهند و به آمریکائیها گاوچران می گویند. در حالیکه یکی از افتخارات فردی بسیاری از ایرانیها سفر به دوبی و آنتالیا و در نهایت سفر به آمریکا می باشد.