تک توران : دیکتاتوری تام، دموکراسی وارداتی، دموکراسی بومی و هر چیز دیگری در ایران مساوی است با یک چیز در چند روز گذشته بیانیهای با امضای عده ای از سیاسیون و روزنامه نگاران را در رابطه با احتمال حمله نظامی غرب بر علیه ایران در برخی سایتهای فارسی منتشر شده بود.
دوستان عزیزی که بیانیه فوق را حاضر و به امضای عده ای رسانیده اند، بیانیه به ظاهر خوبی است و انتظار می رود من بعد امثال چنین بیانیه ها و مقالات و مصاحبه ها در رابطه با تز دموکراسی برای ایران زیاد به چشم بخورد.
حال صحبت اصلی زیاد بر سر اشخاص امضا کننده بیانیه ذکر شده نیست بلکه تفکری است که خود را در زیر کلمات چرب و نرم بیانیه فوق پنهان کرده است. کلماتی چون دموکراسی، برابری، آزادی ومدافع حقوق بشر و چند سوال از شما دوستان آزادیخواه و دموکرات و مدافع حقوق بشر؟
وقتی در خرداد ماه سال 1385 مردم آذربایجان در شهرهای مختلف و در تبریز بصورت میلیونی بپا خاسته و در اعتراض به توهین روزنامه دولتی ایران قیام کردند وقتی در 2 اسفند هرسال برابر 21 فوریه مصادف با روز جهانی زبان مادری ( با اعلام از سوی سازمان یونسکو) فعالین سیاسی فرهنگی آذربایجان میتینگها برگزار می کنند وقتی مردم قهرمان شهرهای تبریز و اورمیه در همین امسال ( شهریور ماه 1390 ) در اعتراض به خشکاندن عمدی دریاچه اورمیه چندین هفته هر شنبه به صورت متمادی به خیابانها آمده و اعتراض خود را به این عمل خصمانه به مدنیترین شکل اعلام کردند و هنوز بیش از چهل نفر از معترضین در زندان به سر می برند کجا بودید شماها؟ مگر آذربایجان را جزوی از ایرانتان نمی دانید؟
بلی درست است وقتی یک روزنامه دولتی سراسری به ملت تاریخ ساز آذربایجان توهین می کند، وقتی نزدیک به نصف جمعیت ایران یعنی تورکهای ساکن در این جغرافیا از تحصیل به زبان مادری محروم می شوند، وقتی معادن زیرزمینی آذربایجان استثمار شده و به نقاط مرکزی و فارس نشین و بعضا نقاط نامعلوم منتقل شده و آذربایجان بصورت مستعمره و اراضی اشغالی اداره می شود، وقتی شاهرگ حیاتی آذربایجان ( دریاچه نیلگون اورمیه ) بصورت خصمانه، عمدی و هدفدار خشکانده می شود و خیلی های دیگر.
کسانی هم که برای اعتراض به خیابانها آمده و جوابشان را با باتوم، کتک و گلوله و زندان و شکنجه می گیرند و بدتر از همه بایکوت خبری و رسانه ای اپوزوسیون خارج نشین به اصطلاح ایرانی و نیشخند های زهرآگین عده ای به ظاهر دموکرات و آزادی خواه و مدافع حقوق بشر به زخم آنمها نمک می پاشد. هیچ خبری از مصاحبه، مقاله و بیانیهها با امضای دهها و بعضا صدها نفری در رابطه با دموکراسی برای ایران نیست.
جوابش واضح است:
زمانی که با آذربایجان چنین رفتار می شود منافع این عزیزان در خطر نیست و امیدوارند که رژیم ولایت فقیه با ددمنشی آذربایجان را سرکوب خواهد کرد و دوستان حاضر در داخل و عده ای خارجنشین نیز متاسفانه به دلایلی همه آن را بایکوت کرده و خواهند گفت که به نفع تمامیت ارضی ایران نیست که مسائل سیاسی موجود در آذربایجان رسانهای بشود.
اما الان وضع فرق می کند و با آماده شدن چند دولت غربی به همراه اسرائیل برای حمله نظامی به ایران که به عقیده اینجانب یک جنگ روانی بیش نیست عدهای ترسیده و با دست پاچگی شروع به مصاحبه و مقاله و بیانیهنویسی با الفاظ پوپولیستی و آب و تابدار کرده و دم از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر زده و نگران زیرساختهای چند دهه گشته می شوند!؟
منظور این دوستان کدامین زیر ساخت است؟ اگر این عزیزان مطاللعهای کوتاه در رابطه با اقتصاد، فرهنگ و جامعه آذربایجان بکنند، هیچ علائمی دال بر وجود زیر ساخت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به جز آسیمیلاسیون و الناسیون قومی فرهنگی و ظلم ملی دیده نمی شود(آمار و ارقام کتاب تالانمیش آذربایجان دلیلی بر این ادعاست). آیا اسم توهین و تحقیرهای دهها ساله و نژادپرستی و تبعیض بر علیه ملل غیر فارس زبان ساکن در ایران که بیش از دوسوم جمعیت فعلی ایران را تشکیل میدهند را زیر ساخت میگذارید و یا می خواهید بازهم خودتان را به بیاطلاعی بزنید.
همین شما و امثال شماها که امروز دم از آزادی برابری و برای ایران می زنید باعث شده اید که چنین وضعی پیش آید که وقتی دول خارجی ایران را تهدید به حمله نظامی بکنند ملل ساکن در ایران بجای دفاع از مملکت بی صبرانه و شادمان منتظر حمله به کشورشان باشند. علت بوجود آمدن چنین وضعیتی شما و امثال شما هستید که هنوز هم دست از اعمال گذشتهتان بر نداشتهاید و اگر در حرف و بیانیه ادعا کنید که چنین نیستید درعمل ثابت میکنید که همان نژادپرست و مردم فریب گذشته هستید. چنانچه از برخی اسامی شناخته شده در جمع امضا کنندگان بیانیه فوق و برخی ناشناس که فقط نام " فریدن کوروشِ آریا نژاد کمانگیر سوار بر رخش" کم بود مشخص است که منظورتان از دموکمراسی آزادی چیست. وقتی می گویند حقوق بشر، یک آذربایجانی ( بقول
شماها یک آذری )، یک قشقایی، یک ترکمن، یک عرب، یک بلوچ و یا یک کُرد را در بر نمی گیرد. اینها فقط در حرف بشر هستند و در عمل بشر یعنی فارس تهرانی و اصفهانی و کرمانی و سمنانی و مشهدی و شیرازی هستند.
اما باید نکاتی چند را ذکر و یادآور شوم:
با در نظر گرفتن شرایط بوجود آمده برای ملل غیر فارس زبان ساکن در ایران، بخصوص آذربایجانیها در طی نزدیک به نود سال گذشته عقب نگه داشته شدن این ملل از هر لحاظ ( سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ) و با درس گرفتن این
ملل از تجربه انقلابات و مبارزه این ملل در راه دموکراسی برای ایران در دهههای گذشته و حال با بوجود آمدن جنبشهای قومی مختلف و ایجاد تفکر دموکراسی این ملل برای خود و نه برای ایران انتظاری بس عبث و بیهوده است که هرگونه حمله نظامی و یا تحریم و فشار بر روی ایران از جانب دول خارجی با مخالفت تمامی ملل ساکن ایران روبرو گردد.
وقتی من آذربایجانی به مثابه پدرم و صدهها هزار نفر دیگر و با داشتن پتانسیلهای اقتصادی بالا مجبور به مهاجرت و سفرهای کاری چند ماهه در صدها کیلومتر دور از وطن و تحمل انواع توهین و تحقیرها به خاطر یک لقمه دارد می شوم چه لزومی دارد دغدغه تمامیت ارضی ایران را داشته باشم.
نتیجه گیری:
با به وجود آمدن شرایط ذکر شده در بالا و فرض اجرایی شدن هر نوع احتمال چنگ و یا تغییر در سیستم سیاسی ایران و حتی بدون اینها و ادامه حیات حاکمیت دیکتاتور فعلی موجود در ایران این کشور به نقطهای رسیده است که چارهای جز چند تکه شدن و اجرای نقشه خاورمیانه جدید ندارد. چه حمله نظامی و چه تغییر در سیستم سیاسی از داخل که فرض بر ایجاد یک
فضای دموکراتیک باشد آزادی و دموکراسی نیز نمی تواند تضمین تمامیت ارضی ایران را بکند چون بازهم با ایجاد یک فضای دموکراتیک در ایران و یک رفراندوم آزادانه باز هم ملل ساکن ایران فعلی رای به استقلال تام و سیاسی خود خواهند داد و با وجود حاکمیت سیاسی فعلی نیز چنین وضعی در حال پیش روی است و شاید عده ای دلخوش باشند که با ایجاد فتنه و دشمنی بین ملل ساکن در ایران از اتحاد و همبستگی آنها در راه احقاق تمامی حقوق خود و رسیدن به آزادی و دموکراسی برای خودشان جلوگیری خواهند کرد در اشتباهند و این حیله و نیرنگها مقطعی بوده و جوابگو نیست.
خلاصه هر شرایطی اعم از دیکتاتوری تام، دموکراسی وارداتی بواسطه حمله نظامی و یا دموکراسی بومی در داخل با ایجاد انقلاب و حاکمیت بر آمده از رفراندوم عمومی و آزاد دیر یا زود به یک چیز خواهد انجامید: گرفتن حق تعیین سرنوشت ملل مختلف ساکن در ایران اینبار مبارزه ما در راه دموکراسی برای آذربایجان است نه برای ایران.
احمد ج
تبریز ۱۸/۰۸/۱۳۹۰