۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

نوشته اخیر آقای مهران باهارلی ، دغدغه فکری یا تله تئوریک برای حرکت ملی آزربایجان ؟ ــ ياشار شانلي گؤنئيلي


تك توران : قبل از هر چیز باید بگویم که انگیزه بنده از این نوشته به هیچ وجه تخریب شخصیتی و با نیت شخصی نیست . چرا که تا کنون در برخی از نوشته ها و اظهار نظرهایم همواره از برخی نوشته های ارزشمند جناب مهران باهارلی حمایت کرده ام . نیز در کل این نوشته بنا را بر این می گیرم که نوشته اخیر جناب مهران باهارلی با سرمقاله « ادعای وجود ارتباط ارگانیک بین ریشه نام آزربایجان و وطن شدن آن، عوامفریبی است » از دغدغه فکری ایشان در قبال برخی به اصطلاح آزربایجانیهایی که ایشان نام آنها را به حق پان ایرانیستهای خجالتی می گذارند نشات گرفته باشد . اما در لابلای نوشته ایشان نکاتی بسیار مهم هم وجود دارد که متاسفانه حداقل به نظر نمی آید صمیمی باشند که در ادامه نوشته به آن قسمتها به سبب مسئولیت در برابر حرکت ملی آزربایجان و منافع ملی اشاره خواهد شد .
نویسنده متن « ادعای وجود ارتباط ارگانیک بین ریشه نام آزربایجان و وطن شدن آن، عوامفریبی است » در ( 11 ) بند در کلیت می خواهند مساله اتنیکی و جغرافیای ملت تورک آزربایجان را به چالش بکشند .
از دیدگاه دغدغه فکری نویسنده نسبت به جغرافیای تاریخی در جنوب ارس ( آراز ) و هویت اتنیکی ملت تورک ساکن در این جغرافیا و تورکهای ساکن در برخی دیگر از نقاط کشوری که هم اکنون ایران نامیده می شود همچون تورکان قشقایی حوالی شیراز و اطراف ، تورکان خراسان و غیره نادیده گرفتن اين حقيقت از سوی برخی که حتی حاضرند زیر پرچم شرم آور کردستان خیالی بزرگ ! بنشینند در برخی از بندهای این متن مشکلی نیست و در نظر گرفتن این حقایق من جمله نظریه مغرضانه قوم و زبان آذری کاملاً قابل دفاع است .
اما چیزی که مهم است این است که بند بند این نوشته خواننده را خواسته یا ناخواسته دچار اختلال فکری و یا همان تله تئوریکی می کند که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد .
البته امیدوارم که نویسنده به هیچ وجه قصد بردن حرکت ملی آزربایجان درون چالش قهقرایی را نداشته باشند و این نظریه صرفا نظریه ای اشتباه حاصل همان دغدغه فکری ایشان باشد لااقل بنده دوست دارم اینچنین نگاه کنم .
شاه اشتباه این متن دست گذاشتن نویسنده محترم به نام آزربایجان به عنوان موطن اصلی ملت تورک آزربایجان است .
نویسنده بر اساس نظریه ای معتقدند که نام آزربایجان نمی تواند ریشه ای تورکی داشته باشد ! هر چند که بر اساس نوشته های تاریخ نویسان قدیم نام آزربایجان البته با اندک تغییری در تلفظ که آنهم حاکی از تغییرات فونوتیکی و نیز نوع تلفظ تاریخ نگاران مختلف اعم از عرب ، یونانی و غیره بوده است اما حقیقتی به عنوان نام تاریخی وطنمان که امروزه تلفظ آن به آزربایجان و ریشه صد در صد تورکی آن به اثبات رسیده است اما با فرض محال اثبات نظریه جناب مهران باهارلی مبنی بر اینکه نام آزربایجان ساخته و پرداخته مثلاً روسها و پان ایرانیستها بوده بنده از دیدگاه و منظر سیاسی می گویم که واقعاً دست چنین پان ایرانیستهایی درد نکند که اکنون سبب گردیده اند که ملتی با ریشه ، زبان و هویتی یکسان در دو سوی رود آراز زیر نام آزربایجان متحد گردند هر چند که قسمتهای مختلف آن در اسارت باشد اما بی شک روزی خواهد رسید که این سرزمین به عنوان سرزمین مستقل آزربایجان واحد عرض اندام خواهد کرد .
اما چرا معتقدم که حساسیت خرج دادن نسبت به نام آزربایجان مطمئناً حرکت ملی آزربایجان را وارد دوره قهقرایی و تله تئوریک خواهد کرد کاملا واضح است .
فعالین ملی آزربایجان باید کاملاً هوشیار باشند . بگذارید مثالی برایتان بیاورم .
مدتی پیش وزیر امورخارجه ایران جناب صالحی موقع ورود به کشور تورکیه در مصاحبه خویش گفته بودند که حدود 40 درصد ایرانیان! تورکی صحبت می کنند . این ادعای جناب صالحی با به به و چه چه فراوان بدون آنالیز دقیق از طرف رسانه های حرکت ملی آزربایجان نوشته شد . هر چند که وجود بیش از 35 میلیون تورک آزربایجانی در جغرافیای ایران نام غیر قابل انکار است اما وزیر امور خارجه کشور راسيستي ايران بی شک این موضوع را قطعا بدون کسب اجازه از معده خویش و بدون برنامه و هدف دولتی به زبان نیاوردند .
در واقع جناب علی اکبر صالحی یا بخوانید دولت ایران ! از این گفته 2 هدف مهم را دنبال می کرد .

1 -  با توجه به انزوای ایران در منطقه و جهان بابت فعالیتهای اتمی ، تورکیه تنها کشور همسایه و مقتدر منطقه است که ایران می تواند این کشور را به عنوان مفری برای دور زدن تحریمهای بین المللی انتخاب کند . بنابراین ادعای بی سابقه مقام دولتی ایران مبنی بر وجود 40 درصد تورک در این کشور یک گویش دیپلماتیک و احساسی است .

2 – مهمترین هدف ایران از این بیان تاثیر گذاری بر سیاست خارجی کشور تورکیه و نیز تاثیر گذاری مثبت بر نوع نگرش ملت تورکیه و رسانه های تورک است . در واقع ایران دوست ندارد که تورکیه به حرکت استقلال طلبانه ملت آزربایجان جنوبی نزدیک شود بلکه ایران می خواهد بر سیاستگذاران و ملت تورکیه این را القاء کند که شما برای اینکه بتوانید در ایران تغییری به نفع ملت تورک به وجود آورید باید کل یا اکثریت ایران را تورک ببینید . یعنی اینکه شما به دنبال هدفی باید بروید که تا قیامت امکان پذیر نیست یعنی نخود سیاه .

حال در ادامه بحث ، یک سوال برای خوانندگان محترم و فعالین ملی مطرح می کنم .
اگر به فرض همین فردا حرکتی به بزرگی حماسه خرداد ماه 85 در آزربایجان با هدف استقلال طلبانه شکل بگیرد کدامین شهرها به پا خواهد خواست ؟
یا بگذارید به صورت دیگری مطرح کنیم ، به نظرتان اگر حرکتی استقلال طلبانه در آزربایجان جنوبی شکل بگیرد و در این فرآیند آزربایجان جنوبی به مرکزیت تبریز استقلال خود را اعلام کند اما قسمتهایی دیگر همچون تهران ، قم اراک ما را همراهی نکنند چه باید بکنیم ؟
آیا باید سلاحها را بر زمین بگذاریم و بگوییم ، نشد بیایید دوباره بر ما حکومت کنید چون ما نتوانستیم کل این نقاطی را که 100 سال است آسمیله شده اند جزئی از خود بکنیم ؟ حقیقتاً به این پرسش چگونه پاسخ می دهید ؟
حال به نظر می رسد با توضیحات فوق ، پازل تله تئوریکی که ممکن است حرکتمان را تا قیامت عقیم کند در حال شکل گیری است .
اینجاست که به نظر می رسد از نظر راقم حرکت ملی آزربایجان جنوبی باید استراتژی مشخص و متقن خود را بدون هیچ گونه ترسی تبیین کند . این استراتژی باید بر اساس داشته هایم بیان گردد چرا که متاسفانه شطرنج سیاست ، بازی با مهره های واقعی و در دسترس است نه مهره های خیالی و غیر قابل دسترسی که ممکن است شما را برای همیشه در مقابل دشمن در وضعیت مات قرار دهند .

استراتژی استقلال طلبانه حرکت ملی آزربایجان :

به نظر می رسد با توجه به مبارزه 9 دهه ای آزربایجانیها برای استقلال و رهایی از چنگال دشمن اشغالگر فارس بهترین استراتژی موجود ، استراتژی ایجاد و تثبیت دولت آزربایجان جنوبی به مرکزیت تبریز ( یا احتمالا در آینده دولت آزربایجان واحد ) تا تهران ، استان مرکزی در جنوب ، در غرب آزربایجان غربی و مرزهایمان با کردستان تا قروه و بیجار و تا انزلی در شمال شرقی است . این استراتژی کلی ما و محدوده جغرافیایی مان برای مبارزه به عنوان آزربایجان جنوبی مستقل است .
اما همانطوری که قبلاً نیز اشاره شد در روند حوادثی که رو در روی خود به سرعت خواهیم دید شاید قسمتهایی از این جغرافیا راقادر به چسباندن نباشیم .
اینجاست که استراتژی بعد از استقلال و تثبیت مطرح می شود .
بدون هیچ گونه ملاحظه سیاسی کاملاً نت می گویم که دولت آزربایجان جنوبی ( احتمالاً آزربایجان واحد ) بعد از تثبیت خود باید قسمتهای دیگر تورک نشین من جمله تورکان خلج و قشقایی در جنوب و تورکان خراسان را به عنوان مسئله داخلی کشور ایران نام ( فارسستان ) در دستور کار خود قرار دهد . این دولت آزربایجان جنوبی است که قادر خواهد بود به رویای جناب مهران باهارلی من جمله راقم ، با درایت تمام جوابگو باشد . طبیعی است که این پروسه زمان بر خواهد بود . اما این پروسه و به طبع آن نظریه ملت تورک توران آرام آرام شکل خواهد پذیرفت .
تئوري خالص ملت تورك يا خلق تورك بدون ضمیمه کردن نام آزربایجان به عنوان وطن قبل از استقلال آزربایجان جنوبی نه برایمان وطن به بار خواهد آورد نه دولت . این تئوری عوامفریبی بیش نیست این یک تله تئوریک است .
در نهایت پیشنهاد می کنم که با اظهار نظر های غیر ممکن و غیر اصولی حرکت ملی آزربایجان را وارد بحثهایی نکنیم که تا قیامت نتوانیم ملت مظلوم آزربایجان را از دست اشغالگران وطنمان رهایی بخشیم. چنین نظریه هایی با نیت خوش و یا ناخوش بردن ملت و حرکتمان به چرخه وابستگی و گرفتار کردن در تله های تئوریک است .

آزربایجان جنوبی ــ تبریز
4/4/1391