۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

مصادره هنر قاليبافي ترك از سوي قوميتگرايان فارس و نهادهاي دولت ايران (مقدمه مقاله كلمات و اصطلاحات تركي در صنعت قاليبافي) ــ مئهران باهارلي


تك توران : ١- هنر قاليبافي از اصيل‏ترين هنرهاي اقوام و ملل تورك، همعمر هويت توركي و داراي سابقه‏اي بسيار طولاني در آزربايجان است. قالي ترك و آزربايجاني محصولی چند بعدی است و دارای جنبه های هنری، اجتماعی، اقتصادی و تكنيكي بسيار مي باشد.

قالي ارتباطي نزديك با سنن و شيوه زندگي، فرهنگ، ادب، روحيات، خلاقيت و تاريخ انسان ترك دارد. اقوام، ايلات، زنان و دختران، هنرمندان و دولتهاي تركي و آزربايجاني همه نقشي بسيار مهم در حفظ، توسعه، ترويج و تكميل اين سنت اصيل، رنگارنگ و سحرآميز تركي داشته اند. قالي زنده ترين هنر ملي خلق ترك و مملكت آزربايجان، دريچه‌اي بسيار غني به سوي هنر و زيبائي شناسي تركي و هويت ملي ترك است.

٢- پس از پايان يافتن حاكميت اعراب، تا ربع دوم قرن بيستم هميشه بر سرزمين ايران دولتي ترك حاكم بوده است. تا ربع دوم قرن نوزده اكثريت مطلق و امروز اكثريت نسبي مردم كشور ايران را تركان تشكيل ميدهند. اكنون نيز مانند گذشته، اين سرزمين به لحاظ جغرافيائي در مركز جهان تورك، بين شرق و غرب آن قرار دارد. در يك هزار سال گذشته ايران بخشي از جهان تورك، بلكه يكي از مراكز اصلي و تعيين كننده فرهنگي و سياسي آن بوده است. افزون بر آن اقلا يك سوم از فارسهاي ساكن در ايران را تركان فارس زبان شده در سده اخير تشكيل مي دهد. اينها از عواملي هستند كه خصلت طولاني و عميق بودن را به رابطه متقابل دو ملت، زبان و فرهنگ ترك و فارس اعطا كرده و مخصوصا تاثيرپذيري همه جانبه زبان و فرهنگ فارسي از زبان و فرهنگ تركي را امري فوق العاده طبيعي و ديرپا ساخته اند.

٣- قوميتگرايان فارس و نهادهاي فرهنگي دولت ايران ادعا مي كنند كه واژگان تركي موجود در زبان فارسي منحصر به شمار معدودي از كلمات با ماهيت اداري، نظامي و قضائي ويا مربوط به ارتش، نظام ملوك الطوائفي، زندگي قبيله اي و راهزني است. و اين در حاليست كه هزاران واژه تركي موجود در زبان نوشتاري و محاوره اي فارسي، همه حوزه هاي زندگي فردي و اجتماعي قوم فارس را اعم از هنري، ادبي، موسيقيائي، معيشتي، نظامي، سياسي، تكنيكي، مجرد و ... تا نامگذاري پرندگان، حيوانات، گياهان، خوراكي ها، ميوه جات، سبزيها، پوشاكها، البسه و روابط خويشاوندي در بر ميگيرد. بسياري از وامواژه هاي تركي رايج در زبان فارسي، در ميان پر بسامدترين كلمات مستعمل در اين زبان قرار دارند.

٤- قوميتگرايان فارس و نهادهاي فارسگرا بلكه فارسزده دولت ايران (مركز ملي فرش ايران، ميراث فرهنگي و هنري، فرهنگستان هنر، اتاق بازرگاني .... ) كه ظاهرا متولي حفظ ميراث فرهنگي و تاريخي ملت ترك نيز هستند، دهه هاست كه با تلاشهاي مستمر و همه جانبه خود و با جعل و تحريف، ميراث فرهنگي و تاريخي ملت ترك و آزربايجان را به نام قوم فارس و پرشيا به ايرانيان و جهانيان مي شناسانند. يكي از نمادين ترين اين فرهنگ دزديها، هنر قاليبافي و صنايع مربوطه از آن ملت ترك و آزربايجان است كه فارسگرايان به دست اندازي و مصادره آن به نفع قوم و فرهنگ فارسي پرداخته اند. حال آنكه صنعت و هنر قاليبافي و رشته هاي وابسته، كه به اعتراف تمام پژوهشگران جهاني در همخواني كامل با سبك زندگي و سنن اقوام تورك كوچنده اوليه، شرايط اقليمي و جغرافيائي سردسير مناطق تورك نشين و ميتولوژي، سيستم سمبولها و زيبائي شناسي اقوام و ملل تورك دارد، از هيچكدام از اين جنبه ها داراي سنخيتي با قوم فارس و فارسستان نيست.

٥- يكي از عرصه هاي حضور زبان تركي در زبان فارسي مربوط به صنعت فرشبافي و رشته هاي مربوطه آن و كلا صنايع دستي مربوط به بافندگي و سوزن دوزي در ميان قوم فارس است كه تقريبا همه واژگان كليدي ان (قاليبافي، گليم بافي، جاجيم بافي، گبه بافي، پلاس بافي، خورجين بافي، ورني بافي، تور بافي، چيغ بافي، زيلو بافي، چادر بافي، جوال بافي، چوغا بافي، بيليش دوزي، تكه دوزي، منجق دوزي، سرمه دوزي، سكمه دوزي، چارق دوزي، منگوله بافي، يراق دوزي، يلمه بافي،  ....) منشاء تركي دارند. كافي است دقت شود محوري ترين كلمه اين صنعت و هنر يعني "قالي" كلمه اي تركي و كلمه اي كه ترك ستيزان فارس و نهادهاي دولتي جانشين آن كرده اند يعني "فرش" نيز، كلمه اي عربي است. حقيقت عريان اين است كه در زبان فارسي هيچ كلمه اي نه براي اداي مفهوم قالي و نه بسياري ديگر از محصولات عمده اين صنعت-هنر گويا پارسي و پرشين وجود ندارد! اكثريت مطلق اين نامها تركي اند و تعداد معدودي نيز عربي (فرش، مفرش،...) و يوناني (گوني، تليس، ...) ميباشند.

٦- قوميتگرايان فارس و نهادهاي فرهنگي دولتي تحت كنترل آنها در ايران براي انكار حضور واژگان تركي در زبان فارسي و اثبات تعلق هنر و ميراث قاليبافي تركي و آزربايجاني و صنايع مربوطه آن به قوم فارس و نيز انكار حقيقت بارز اقتباس نمودن اين هنر و صنعت تركي از سوي فارسان، دست به تدابيري ناشايست زده اند. يكي از مهمترين اين تدابير، جعل ريشه هاي فارسي براي كلمات و تعابير تركي هنر قاليبافي است. غافل از آنكه در ترمينولوژي اساسي اين صنعت تقريبا هيچ چيز فارسي وجود ندارد و اگر نيز وجود داشته باشد صرفا ترجمه اي جديد و متاخر از تعبيرات قديمي و كلمات اصيل تركي است.

٧- در لغتنامه هاي فارسي چاپ ايران (لغت نامه دهخدا، فرهنگ نفيسي، فرهنگ معين، فرهنگ نظام،...) اكثر كلمات با منشاء تركي يا ريشه يابي نشده و يا به اشتباه و اكثرا عاميانه ريشه يابي گرديده و به عنوان كلماتي با ريشه فارسي و ايرانيك نشان داده ميشوند. از دلايل اين امر:

-فقر اطلاع نسبت به روشهاي علمي زبانشناسي، ريشه شناسي و تاريخ زبان؛

-ناآگاهي و ناآشنائي مولفين فارس با زبان، ادبيات و فرهنگ تركي، گويش شناسي تركي و علم توركولوژي

-تمايلات قوميتگرايانه افراطي بسياري از مولفين فارس؛

-پيروي از مد نشان دادن كلمات با ريشه شناسي مبهم به عنوان كلماتي با ريشه ايراني و هندواروپائي؛

-نارسائي و كمبود تحقيقات علمي، لغتنامه هاي ريشه شناسي، دائره المعارفهاي موضوعي تركي در ايران بويژه در باره جنبه هاي گوناگون تاثير گسترده و عميق زبان و فرهنگ تركي بر زبان و فرهنگ قوم فارس، توركيسمها در زبان فارسي، تاريخ هنر و صنعت قاليبافي تركي و آزربايجاني؛

- ترجمه و چاپ نشدن تحقيقات، لغتنامه ها و دائره المعارفهاي چاپ شده خارج در موضوعات مذكور به زبانهاي تركي و فارسي و در داخل ايران است.