۱۳۹۱ خرداد ۱۳, شنبه

سياسي شدن زبان تركي ــ مهران باهارلي


تك توران : خبر اول- افغانستان: چاپ كتب درسي ازبكي از طرف دولت افغانستان

دولت افغانستان چندين هزار جلد کتاب صنف اول به زبان ازبکي را به صورت رنگي چاپ کرده و به ولايت ها فرستاده است.


قرار بود از آغاز سال جديد آموزشي که در افغانستان از ابتداي بهار شروع مي شود، اين کتاب ها در دسترس دانش آموزان قرار گيرد. گروهي از کارشناسان زبان ازبکي و و فرهنگيان ازبک مقيم شمال افغانستان مي گويند کتابهاي درسي جديد که که براي تدريس در مکاتب مناطق ازبک زبان از طرف دولت تهيه و به زبان ازبکي چاپ شده، "به اندازه اي ناقص است که نبايد مورد استفاده قرار گيرد و تدريس شود". از اين رو، اين فرهنگيان از دولت خواسته اند پيش از ويرايش دوباره اين کتاب ها، آنها را در مکاتب توزيع نکند و ضمن ايجاد يک کميسيون با صلاحيت به بررسي و چاپ مجدد کتاب ها بپردازد.



قانون اساسي افغانستان، در کنار فارسي دري و پشتو به عنوان زبانهاي رسمي دولت، شماري ديگر از زبانها از جمله ازبکي و تركمني را، در مناطقي که گويندگان اين زبانها اکثريت دارند، رسميت داده است. بر اساس قانون اساسي افغانستان، زبانهاي رسمي در مناطق خودشان بايد تدريس شود. دولت افغانستان بر اساس اين قانون، موظف است تا زمينه آموزش کودکان به زبان مادري آنها را فراهم کند. وزارت معارف (آموزش و پرورش) افغانستان از سال قبل، کتابهايي را به زبان ازبکي چاپ کرده و به برخي ولايتهاي ازبک نشين از جمله برخي مناطق ولايت بلخ فرستاده است. نحوه نگارش و تدوين اين کتابها مورد اعتراض شماري از فرهنگيان و زبانشناسان ازبک افغانستان قرار گرفته است. يكي از استادان زبان ازبکي- ترکي در دانشگاه کابل، در اين مورد مي گويد: “برخي حرف هاي ويژه زبان ازبکي در کتاب جا نگرفته، دستور زبان رعايت نشده و جملات از نظر صرف و نحو ناقص است و همچنين در بعضي جاها واژگان بيجا به کار رفته است.” زبانشناسان و فرهنگيان ازبک زبان افغانستان که به دعوت بنياد فرهنگي آيدين گرد در مزارشريف گرد آمده بودند، عامل تدوين “ناقص” اين کتاب ها را “بي توجهي دولت” در اين زمينه مي دانند. آنها مي گويند که دولت مي توانست با فراخواندن زبانشناسان و کارشناسان زبان و ادبيات ازبکي از ساير ولايت ها و حتي خارج کشور، زمينه نگارش معياري و درست اين کتاب ها را فراهم کند. آنها هشدار مي دهند که اگر اين کتابها با همين ادبيات ناقص در اختيار دانش آموزان قرار گيرد، “خشت اول کج گذاشته خواهد شد و آينده دانش آموزان ناروشن خواهد بود.”



خبر دوم- عراق: كاربرد زبان كردي در چاپ پاسپورتهاي جديد عراقي



اخيرا دولت عراق اقدام به چاپ پاسپورتهاي جديد اين كشور در بغداد نموده است. در چاپ اين پاسپورتها دو زبان عربي و انگليسي بكار رفته است. نمايندگان ليست متحد كردستان در پارلمان عراق، با عنوان نمودن اين مطلب كه در پاسپورتهاي جديد صرفا دو زبان عربي و انگليسي بكار رفته و از زبان كردي استفاده نشده است، وزارت داخله عراق را به نقض قانون اساسي اين كشور متهم نموده اند. ماده چهارم قانون اساسي عراق زبانهاي عربي و كردي را زبانهاي رسمي دولت عراق در مكاتبات و اسناد اعلام نموده است. پاسپورتها نيز جز اسناد رسمي دولتي اند و عدم كاربرد زبان كردي در آنها نقض آشكار قانون اساسي عراق است. نمايندگان خواستار اصلاح فوري اين اشتباه شده اند. اين نمايندگان همچنين به چاپ اين پاسپورتها صرفا در بغداد اعتراض كرده و خواستار چاپ آنها در كردستان عراق نيز شده اند.


خبر سوم- تركيه: تدريس زبان كردي در مدارس دولتي و خصوصي تركيه



در ادامه رفرمهاي تاريخي در ترکيه، اينبار حکومت اين کشور با تقديم لايحه اي به پارلمان ترکيه، در صدد است با تغيير موادي از قانون اساسي ترکيه، زبان کردي و ديگر زبانهاي رايج در اين کشور را به صورت درسي اختياري در مفردات آموزشي مدارس دولتي و خصوصي ترکيه وارد کند. تاکنون تدريس زبان کردي فقط در درسخانه هاي خصوصي مجاز بود. اين نخستين بار در تاريخ ترکيه خواهد بود که تدريس زبان اقليتهاي ملي مسلمان در مدارس ترکيه از تضمين قانون اساسي برخوردار خواهند شد.



خبر چهارم- ايران: تسريع روند فارسسازي ملل مسلمان غيرفارس توسط جمهوري اسلامي



دولت جمهوري اسلامي ايران به منظور سرعت بخشيدن به يكسانسازي ملي در ايران و فارسسازي ملل مسلمان غيرفارس در اين كشور، از چند سال پيش اقدام به بازگشائي كلاسهاي آمادگي يك ماهه به زبان فارسي پيش از شروع سال تحصيلي در مناطق ملي غيرفارس ايران كرده است. وزارت آموزش و پرورش يكي از نهادهاي اصلي جمهوري اسلامي است كه در جهت تسهيل سياستهاي استعماري اين دولت در مناطق ملي، فراهم نمودن زمينه هايي جهت آمادگي كودكان غيرفارس ساكن مناطق ملي جهت ورود به مقطع آموزش ابتدايي فارسي زبان از طريق تعيين برنامه هاي فرهنگ كش مورد نياز و صدور بخشنامه هاي محدود كننده را بر عهده دارد. بر اساس بخشنامه هاي سازمان بهزيستي، تعليمات ارايه شده به خردسالان در مهد کودکهاي آزربايجان صرفا به زبان فارسي داده مي شود و در صورت تخلف مربيان و گنجاندن آموزش به زبان تورکي در برنامه، مهد کودک در معرض توبيخها و تحريمهاي جدي مالي و حقوقي قرار مي گيرد. دولت جمهوري اسلامي در تبليغاتي عوامفريبانه، دليل اجراي اين طرح استعماري شرم آور كه صرفا به منظور نسل كشي فرهنگي و زباني ملل مسلمان غيرفارس در ايران انجام مي شود را "مشكلات زباني كودكان مناطق دو زبانه كشور حين ورود به مقطع آموزش ابتدايي، نرخ بالاي تجديد كودكان طي سالهاي اوليه آموزش ابتدايي، عدم تسلط كافي دربرقراري ارتباطات به زبان فارسي و در دسترس نبودن تعداد كافي از مراكز پيش دبستاني" عنوان كرده است. حال آنكه يگانه سبب و علت العلل همه اين بهانه ها، ممانعت جمهوري اسلامي از آموزش كودكان ملل مسلمان غيرفارس به زبانهاي مادري و ملي خود، زيرپا گذاردن همه چارتهاي بين المللي ناظر به حقوق بشر و مسئوليتهاي دولتها در حفظ زبانها و فرهنگهاي بومي، به هيچ شمردن قوانين و اصول اسلامي و عناد خيره سرانه جمهوري اسلامي اسير در دام قوميتگرائي فارسي بر ادامه نسل كشي زباني و فرهنگي و تشديد سياست فارسسازي ملل غيرفارس ايران است.



اصلاحات انقلابگونه در افغانستان، عراق و ترکيه غيرانقلابي؛ محافظه كاري اسفبار در ايران انقلابي



ده سال پيش شنيدن اخبار مسرت آميزي مانند آنچه از افغانستان، عراق و تركيه نقل شد، غير قابل تصور بود. اما امروز اين سه دولت همسايه با قبول تنوع ملي و زباني كشور و مردم خود، در همخواني با نيازهاي زمانه و در احترام به چارتها و قوانين بين المللي ناظر به حقوق بشر و مسئوليتها و وظايف دولتها در احترام و تضمين آنها، به انجام اصلاحاتي انقلاب گونه و بهبود و عادي سازي در عرصه حقوق ملي و زباني ملل ساكن در كشورهايشان دست زده اند. بنياديترين اين اصلاحات و تغييرات پذيرش گام بگام تكثر ملي و زباني و فرهنگي در اين كشورها در قانون اساسي شان، تضمين برابري گروههاي ملي و زباني و فرهنگي و ديني در قانون اساسي شان، رسميت دادن به زبانهاي ملل و اقليتهاي ملي ساكن در عراق و افغانستان (همه زبانهاي مناطق ملي در افغانستان و عراق)، دولتي نمودن برخي از آنها (پشتو و فارسي دري در افغانستان، عربي و كردي در عراق) و موظف نمودن دولت به حفظ و گسترش زبانها و فرهنگهاي ملل ساكن در دو كشور مذكور از جمله از طريق كاربرد اين زبانها در مدارس، اسناد رسمي، رسانه ها و ... است. البته در اجراي اين اصلاحات – همانگونه كه در دو خبر فوق ديده مي شود- مشكلاتي وجود دارد، اما نهادهاي مدني، سياسيون و فرهنگيان آگاه ملل ساكن در اين كشورها با هشياري، جديت و پايداري اجرائات دولت را تعقيب و صداي اعتراض خود را به كوچكترين اشتباه و حق كشي، بدون هيچ گونه لاقيدي و اغماض بلند مي كنند.



بر خلاف سه خبر مسرت بخش فوق، خبر چهارم از ايران بسيار تاسف آور است. اين خبر نشان مي دهد كه جمهوري اسلامي ايران در مسيري بر خلاف كشورهاي منطقه و كل جهان در راهپيمائي است. دولت جمهوري اسلامي ايران نه تنها تنوع ملي اين كشور و مردمان آن و برابري ملتها، فرهنگها و زبانهاي موجود در آنرا به رسميت نشناخته و نمي پذيرد، بلكه به سياستهاي ضدبشري فارسسازي مردمان غيرفارس در ايران و نابود ساختن زبانها و فرهنگهاي آنان شدت و وسعت داده است. در قانون اساسي جمهوري اسلامي زبان و خط قوم اقليت فارس همچنان تنها زبان و خط رسمي است، مجمع تشخيص مصلحت نظام، زبان قوم اقليت فارسي را ركن هويت ملي همه مردمان ايران شناخته و رهبر نظام جمهوري اسلامي سيد علي حسيني خامنه اي، زبان مادري خود فارسي را رمز هويت ملي ايرانيان و همه چيز آنان، و ايران را كشوري فارسزبان گمان مي كند. اين دولت حتي با ابتدائي ترين و غيرسياسي ترين خواستهاي ملت ترك مانند انتشار روزنامه ها و ايجاد رسانه هاي سراسري تركي و شروع آموزش به زبان تركي مخالفت مي كند و در عوض براي تسريع روند فارسسازي آنها- همانگونه كه در خبر فوق آورده شد- مدام به دسيسه سازي و توطئه پردازي مشغول است.



سياسي شدن زبان تركي



امروزه زبان و فرهنگ تركي، در نتيجه سياستهاي انكار و تضييق جمهوري اسلامي ايران، خارج از اراده خود و به طرزي كه هرگز شايسته و مستحق آن نيست سياسي شده است. سياسي شدن يك زبان، تبديل شدن يك زبان به ابزاري مهم در سياست روزمره مي باشد. در حاليكه زبان، دين، هويت و فرهنگ مي بايست در خارج از حيطه سياست باقي بمانند. اينها حقوق مقدس افراد و جمعيتها هستند. اما متاسفانه در ايران قرن بيستم و در رابطه با زبان تركي، اين حق مقدس رعايت نشد و زبان تركي در نظام آموزشي، در سيستم اداري و حقوقي، در عرصه حيات اجتماعي و در رسانه هاي عمومي ممنوع اعلام گرديد، و در نتيجه اين ممنوعيت، حتي سخن گفتن به تركي به عنوان رفتاري سياسي تلقي شد. هم از اين روست كه امروز در ايران ادبيات تركي نوعي مقاومت در برابر توتاليتاريسم و استبداد است. ادبيات عبري و ادبيات فرانسه نيز در مقاطعي از تاريخ خود چنين بوده اند. متاسفانه تركان ايران و آزربايجان جنوبي هنوز خود و زبان و ادبيات خود را، هويت و ميراث فرهنگي خود را در همچو مقاومتي پيدا مي كنند.



زبان، به نيازهاي احساسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي فرد پاسخ مي دهد. اما زبان تركي در ايران در طول قرن بيستم به سبب ممنوعيتهاي موجود، از توسعه و تكامل در اين عرصه ها بازماند، از روندهاي معاصر در جهان دور نگاهداشته شد و به عنوان زبان جمعيتي تجريد شده و بسته باقي ماند. امروز فراورده هاي ادب تركي در مقايسه با گذشته با استقبال بسيار بيشتري مواجه مي شوند، اما اين استقبال هنوز با استقبالي كه از آثار تاليف شده به زبان فارسي مي شود قابل مقايسه نيست، و در ميان پرتگاهي عظيم وجود دارد. از اين حادثه البته نمي توان اين نتيجه را گرفت كه زبان و ادبيات تركي ضعيفتر از زبان و ادبيات فارسي است، مطلقا. نمي بايست فراموش كرد كه زبان تركي از سوي دولت ايران تحريم شده و كاربرد آن در عرصه هاي مهم حيات اجتماعي از جمله سيستم آموزشي، اداري، نظامي، تحقيقاتي، اقتصادي، علمي، هنري، قضائي، رسانه هاي عمومي و ... ممنوع شده است. اكثريت تركان ايران قادر به خواندن و نوشتن زبان ملي خود تركي نيستند. زيرا از حق تحصيل به زبان ملي خود تركي محروم نگاه داشته شده و زبان جانشين و قاتل فارسي با روشهاي استعماري به آنها تحميل شده است. با اينهمه سنت تركي خواني به تدريج در ايران در حال تشكل است و توده تركي خوان به سرعت در حال افزايش است.



تركي نويسي: كاري سترگ مانند آفريدن از هيچ



زبان تركي زبان مادري و ملي تركان ساكن در ايران است. امروز كودكان ترك در ايران با زبان فارسي به عنواني زباني اجباري عموما در مهدكودكها و كودكستانها و دبستانها (در نبود مهدكودكها و كودكستانها و دبستانهاي تركي) و از طريق برنامه هاي راديو و تلويزيوني فارسي (در نبود برنامه هاي مشابه راديو تلويزيوني به زبان تركي) آشنا مي شوند. نظام حاكم بر ايران، كودكان ترك را نوعا تنها فارسي خوان و صرفا فارسي نويس مي خواهد، آنها را اين چنين تربيت مي كند و از همه جهت با هويتي فارسي به بار مي آورد. نسل گذشته روشنفكران ترك در آزربايجان جنوبي و ايران، بزرگاني چون صمد بهرنگي، غلامحسين ساعدي، رضا براهني، فريدون توللي، مفتون اميني، عمران صلاحي، احمد شاملو و ... محصول چنين نظامي بودند و در نتيجه صرفا و يا عمدتا فارسي نويس بودند. حتي امروز نيز بسياري از تركان آزربايجاني در آزربايجان جنوبي، در ديگر نقاط ايران، در عراق و قفقاز به زبانهاي ديگري مانند فارسي و عربي و روسي مي نويسند، زيرا آنها نيز مانند غلامحسين ساعدي و رضا براهني بر تركي نويسي مسلط نيستند. اينگونه تركان فارسي نويس را مي توان به لحاظ زباني، تركان فارس شده قلمداد نمود. آنها هر چند در محاوره بتوانند تركي محاوره اي را بكار برند، تركهاي به لحاظ زباني آسيميله شده هستند. با اينهمه اين روشنفكران ترك، در آن شرايط كار درستي كردند و به فارسي نوشتند. آنها در دوران كودكي و نوجواني خود هرگز از امكان تعلم به زبان تركي برخوردار نشدند و بنابراين هيچگاه نمي توانستند قابليت تركي نويسي در دوران كودكي را اخذ كرده باشند. آنها با فارسي نويسيشان ميراث فرهنگي ملت ترك و مملكت آزربايجان را، نفس و هواي تركي را، رنگ و سايه تركي و مزه و رايحه تركي را به زبان و ادبيات فارسي منتقل كردند و با اين كار خود البته زبان فارسي را غنيتر ساختند. اين كار و مسئوليتي بود كه به همه حال آنرا عده اي مي بايست بر دوش مي گرفتند.



اما اكنون موقعيت زبان تركي و شرايط داخلي، منطقه اي و جهاني بكلي متفاوت است. شرايط سياسي و فرهنگي داخلي، منطقه اي و جهاني امكانات و گزينه هاي مساعد جديدي را عرضه كرده كه منجر به پديدار شدن جنبش مردمي هويتخواه و برابري طلب در ميان تركان ايران و آزربايجان جنوبي شده است. از طرف ديگر زبان تركي در ايران در اثر سياستها و تدابير درازمدت و همه جانبه دولت ايران وارد فاز مرگ زباني شده و به سرعت در حال اضمحلال و نابودي است. ديگر فارسي نويسي روشنفكران نه تنها خدمتي به انتقال ميراث فرهنگي ملت ترك و مملكت آزربايجان به زبان و ادب فارسي نمي كند، بلكه بر عكس، صرفا در خدمت فارسسازي ملت ترك و مملكت آزربايجان عمل مي نمايد.


هنگامي كه زبان ملتي تحقير و خوار شمرده شود، سركوب گردد و با خطر از بين رفتن مواجه شود همه موظف به حفظ و پاسداري از آنند. اين مسئوليتي اخلاقي است و با سياست و ايدئولوژي ارتباطي ندارد. اين چنين است كه به موازات تغيير مثبت شرايط و موقعيت خطرناك زبان تركي، نسل جديد ترك در آزربايجان جنوبي و ديگر نقاط ايران به طرزي معجزه آسا شروع به تركي نويسي و آفريدن آثار ادبي، فرهنگي، سياسي و علمي خود به زبان تركي كرده است. در ايران زبان فارسي داراي حمايتهاي بي حد و حصر دولتي با بودجه هاي كلان نجومي، مدارس و دانشگاهها، فرهنگستانها، كتابخانه ها، سنت ادبيات معاصر، نقد ادبي، رسانه هاي سراسري، توده فارسي خوان و كانالهائي براي رسانيدن آثار فارسي به اين توده فارسي خوان است. اما زبان تركي از همه اينها محروم است. بنابراين تركي نويسي روشنفكران فداكار ترك در شرايط فعلي ايران، صرفا نوشتن به زبان تركي نيست، آفريدن ادبيات و زبان ادبي مدرن تركي نيز است. اين پديده، كاري سترگ مانند آفريدن از هيچ است. تركي نويسي رفلكس وار روشنفكران نسل جديد ترك در آزربايجان جنوبي و ايران، در ضمن نوعي ايجاد علاقه و پيوند با صداهاي در حال خاموش شدن دوران كودكيشان نيز است.



مساله صرفا زباني نيست



زبان و فرهنگ تركي، زباني بسيار غني و فرهنگي ريشه دار است. اين زبان و فرهنگ دهه هاست كه از سوي دولت ايران تحريم و ممنوع شده است. نابود ساختن زبان و فرهنگ تركي، صرفا باعث فقيرتر شدن ايران خواهد شد. زيرا كه اين امر به معني نابود ساختن ميراث فرهنگي و زباني كه از آزربايجان باستان و آسياي ميانه به امروزمان رسيده مي باشد.


اما مساله صرفا زباني نيست، در ايران فرهنگ تركي نيز تحقير و پست انگاشته شده است. مراجع رسمي و نويسندگان فارس پيوسته و بي انقطاع در حال تحقير فرهنگ تركي اند. اين تحقير كردن و خوار شمردن، بخشي از ايدئولوژي رسمي دولت ايران شمرده مي شود. براي تربيت كردن نسلهاي جديد با اين ايدئولوژي، تاريخ، ادبيات، هنر و فرهنگ متناسبي آفريده و يا جعل شد و در همه اينها تركان و هويت و زبان و فرهنگ تركي تحقير و خوار شمرده شد. در اين فراورده ها كه طبق نگرش رسمي دولت ايران بوجود مي آيند انسان ترك؛ وحشي، غارتگر و جاهل و حتي به راحتي به حد حيوان تنزل داده مي شود. در اينگونه آثار سياست سركوب دولتي جنبشهاي ملل غيرفارس ايران در طول قرن بيستم در آزربايجان، گيلان، كردستان، مازندران، لرستان، عربستان، بلوچستان، قاشقايسان، لارستان، لرستان و ...، فارسسازي ملل غير فارس ايران و جانشين ساختن زبان و فرهنگ و هويت ملي آنها با زبان و فرهنگ و هويت ملي فارسي در لفافه گسترش آموزش همگاني، مبارزه با بيسوادي، نهضت سوادآموزي، مدارس عشايري و ... به عنوان حركت و اقدامي براي متمدن ساختن قبائل و وحشيان نمايانده مي شود. اين نگرش عينا همان نگرش كولونياليست اروپائيان در مناسبت با بوميان آفريقا و هندوستان و خاور دور است. در برنامه هاي راديو تلويزيوني فارسي انسان ترك تبديل به اراذل و اوباش و در لطيفه هاي فارسي به شكل احمق و نادان ترسيم مي شوند. در جامعه اي متمدن و بافرهنگ اين پديده ها بسيار ناخوش آيند و غريب شمرده مي شوند، زيرا رفتار مدني در ذات خود احترام به ديگري را نهفته دارد. حال آنكه در جامعه ايران و فرهنگ فارسي اين گونه رفتارها كاملا عادي و نرمال تلقي مي گردند.



زدودون حافظه تاريخي ملت ترك بخش ديگري از ايدئولوژي رسمي دولت ايران است. در اين استقامت نام اسامي جغرافيائي تاريخي تركي شهرها و روستاها و كوهها و رودها از تركي به فارسي تغيير مي يابد. حال آنكه اين اسامي حكايت از تاريخي هزاران ساله دارند و به مردم در باره سرزمينشان، در باره فرهنگشان معلومات مي دهند، به آنها در باره اينكه كه هستند و چه هويتي دارند حس اعتماد به نفس و غرور مي بخشند. دولت ايران با عوض كردن اين چنين نامهائي با اسامي جديد فارسي، تاريخ هزاران ساله ملتي را نابود مي كند. جمهوري اسلامي ايران مي بايد دست از سر اسمهاي تركي بردارد و آنها را به حال خود رها كند.



علاوه بر آن در ايران تاريخ تركي نيز قدغن شده است. ملت ترك و سرزمين آزربايجان از تاريخي چند هزار ساله برخوردار است. اگر جامعه فارس از اين تاريخ ناآگاه و بي خبر است، جهان از آن از طريق سنگنوشته ها و سياحان و تاريخ نويسان و مراكز تحقيقاتي و دانشگاهها و ... خبردار است. اما دولت ايران پس از انقلاب مشروطيت و بويژه پس از روي كار آورده شدن سلطنت پهلوي از طرف دولتهاي استعماري غرب، سياستي رسمي مبني بر انكار رئاليته و واقعيت جامعه ايران را دنبال كرده و قوميتگرائي فارسي- پان ايرانيسم را به عنوان ايدئولوژي خود برگزيده است. پس از آن و تا به امروز دولت ايران پيوندهاي خود را نه تنها از تاريخ تركان آزربايجان و ديگر مناطق ايران، بلكه از تاريخ اعراب، كردها، بلوچها، تركمنان و ديگر ملتهاي ساكن در ايران نيز قطع نموده است.