تك توران : سالهاست که در این فضای باصطلاح سیاسی و قضائی حاکمیت هنوز و هنوز واژگان و مفاهیم حقوقی تعریف نشده است ٬و اگر تعریف شده به هیچ وجه قابل فهم و برداشت حقوقی نیست.سالهای سال است که حتی در زبان مادران ما نیز این واژه بازی میکند٬پان ترک٬ تجزیه طلب و.....و هنوز که هنوز است به اقتضای زمان مدرن نمیتوانند تفکیک ها را حلاجی و تعریف کنند و یا بهتر بگویم تعریف کنیم.
به ریش دارش
میگوییم ٬جانماز آبکش٬ به دختری که لباسهای غربی و اندکی مدرن میپوشد میگوییم فاحشه٬ به پسری که به اقتضای جوانیش محو فرهنگ و تمدن و موسیقی غیر
است میگوییم لات و اوباش و امثالهم و در نهایت به هویت طلب و رادیکال آن که جدایی
طلب است اصطلاحات همانند پانترک و تجزیه طلب را به کار می بریم.استفاده از
اصطلاحات تجزیه طلب و پان ترک را بنده بد نمی انگارم ولیکن مکان و زمان و حساسیت
سیاسی آن را در بعد گروه بندی و جبهه سازی به این صورت که در جامعه مورد استعمال
قرار میگیرد را نمی پسندم. روند قضایی چه در دید عام و چه در مقطع خواص حکومتی-
قضایی٬ در پرونده های منصوبین حرکت ملی
آزربایجان ٬ سبب بنیادی کردن اتهامات و مشروعیت
بخشیدن به سرکوب مضاعف در آستانه شکوفایی وجه دموکراتیک حرکت ملی می باشد.جنبش
آزربایجان چه در بعد آکادمیک و چه اجرایی پروسه پوست اندازی و مدرنیزه شدن جهت
چارچوب بندی تریبونی خواستهای خود است٬ این چارچوب بندی به معنای
انحرافات قبلی نیست بلکه تغییر استراتژیکی میباشد که بصورت خزنده سعی در بیان حقوق
و همزمان نمایش درون ساختاری آن میباشد٬ موردی
که سالها قبل بیشتر تلاش و محوریت خویش را در درخواست حقوق حقه انسانی خود می دید
و کمتر خود به بنیان سازی ان می پرداخت٬ ولیکن
به مرور با تئوریزه شدن حتی اگر جنبی و مقطعی باشد٬ مبارزه نرم را پیشه کرده است که به مرور لزوم مبارزه زیرزمینی
را بصورت الزام نه کفایت می طلبد. حرکن ملی آزربایجان ساختاری مرکب دارد و بر خلاف
حرکتهای سبز و گروهکهای فدایی اقلیت و اکثریت و مجاهدین بر اساس محوریت سلسله
مراتبی رشد نکرده است ٬ به همین خاطر چارچوب بندی
نشده و پراکندگی تمایلات همیشه سیستم مبارزه را بر روی حکومت متمرکز ننموده است و
قانون بقای شخصی یا صندلی که تلمیحی به همان داستان مشهور چهار صندلی و سه دور
صندلی گرد می باشد که بعضا لزوم حذف فیزیکی را به طور غیر عمد ترویج داده است.
تمامی این اپیدمی ها ناشی از تربیت جمعی و محیطی رژیم می باشد که با حذف افراد موثر ٬سعی در ایجاد رقابت منفی جهت تحکیم موقعیت سازمانی فرد می
نماید. واژه ها واصطلاحات و اتهامات را ایجاد و با تغییر رویکرد دستگیریها و
سرکوبها به این اصطلاحات هم وجاهت قضایی و هم وجاهت فکری میدهد و سبب میشود که
جامعه با ترس از غول واژوی پانترک و تجزیه طلب بر اساس ضمیر ناخودآگاهی که حاکمیت
بطور زیرکانه همانند کیت الکترونیکی در فرد قرا داده نسبت به آن عکس العمل نشان
دهد. پان ترک بصورت نئو نازیسم و فاشیسم تعریف شده ٬ تجزیه طلب بصورت رادیکال و عامل ضد فارس و تکه پاره کردن
سرزمینی به نمایش گذاشته میشود و پس از اینکه لغات مذکوره جای خود را یافتند ٬اتیکتها و مارکها به پیشانی فعالین شریف آزربایجانی چسبیده
میشود. بعضا مشاهده میکنیم که این ویروس بطور ناخواسته در طیف روشنفکر جامعه ترکان
آزربایجانی نیز نفوذ کرده و بحث های تسلسل وار واژه های ترک و آذر و آزری و
.....به جای تشویق بطن حرکت به سوی واقع گرایی و اجرا محوری به سوی ترمینولوژی و
تاریخ محوری و رویکرد عقب آنالیزی سوق پیدا میکند. این نوع تلاطمهای بی مورد و
زمانبر تنیز سبب میشود که رژیم حاکمه بر اساس تخفف نطفه ای فعالین سطح بالای هرم
ناموزون حرکت را دستگیر و بر اساس اتهامات بی پایه و اساس ٬ رکورد فیزیکی را یاجاد کرده تا سطح میانی هرم نیز با حذف موقت
سطح بالایی سکوت اختیار کرده و پس از بازگشت فکری و فیزیکی سطح بالایی هنوز رکود
در سطح میانی تداوم داشته و بدین ترتیب ارتباط سطوحی قطع و بازسازی مجدد ان بر
اساس واژه های مردم هراس صورت گیرد و این بازسازی ناموزون سبب گسیختگی ایدئولوژیکی
و ایجاد ترس تزریقی حکومت ٬بار را بر روی دوش بزرگان طیف
انداخته و در جا زدن حرکت را مباح میکند. سیستم قضایی حاکمیت اسلامی نیز چون بر
اساس تعریف اتهام از سوی حاکم شرع و قوانین ثانویه می باشد٬ هم میتواند قانون را در زمان تعیین کند و هم اینکه با محوریت
قراردادن ضابطهای قضایی هرس کردن جوانه های درخت چنار جنبش را معیار اصلی در جهت
کنترلایز کردن فعالین به اجرا در بیاورد.مطالعه احکام صادره از نهادهای قضایی
بویژه در آزربایجان چندین موضوع مبهم و اشاره کور را به ما نشان میدهد که با
داستان کوتاهی از جیمز تربر به عنوان مقدمه فلسفی آن به بحث و تشریح آن میپردازیم
که با آزادی فعالین دستگیر شده در خوی که جهت مراسم سالگرد مرحوم ابراهیم جعفرزاده
به روستای بیله وار شهر خوی مسافرت کرده و دستگیر شده اند نیز سنخیت پیدا میکند٬ زیرا ظاهر و باطن دستگیریهای مطروحه از پوچ بودن نظام حقوقی
رژیم بالاخص در مقابله با حرکات مدنی در مناطق قومیتی خبر میدهد. جیمز تربر در
داستانی زیبا به نکات فلسفی قشنگی اشاره میکند که با تمثیل قراردادن چندین حیوان
روند قضایی کور و وابسته را نشان میدهد و نشر این داستان در بطن این مقاله صرف جهت
تمثیل میباشد و مناقشه فردی و یا فکری در آن موجود نمی باشد.
سگ گله ای پیر و
باتجربه را که سالها پاسبان شهربود در یک روز تابستانی به اتهام قتل عمد بره ای
دستگیر و بازداشت کردند٬در واقع بره را روباه مو قرمز
سرشناسی ذبح کرده بود و بدن سرد نشده ی مقتول را در لانه سگ گله گذاشته بود.محکه
در دادگاه کانگورو به ریاست قاض ولایی تشکیل شد.اعضای هیئت منصفه نیز از روباهان
بودند و دادستان روباهی بود بنام رینارد.
رینارد گفت: صبح
بخیر جناب قاضی
قاض ولابی با
خوشرویی جواب داد: خدا به همرات فرزندم موفق باشی
وکیل مدافع متهم
سگی بود بنام پودل که دوست قدیم و همسایه متهم بود.
پودل گفت:صبح
بخیر آقای قاضی
قاضی به او اخطار
داد و گفت:پیش از لزوم زرنگی نکن٬ زرنگی باید منحصر به طرف ضعیف باشد و این شرط انصاف است.
موش کور اول
موجودی بود که به محل شهود امد و شهادت داد که دیده است که سگ گله بره را کشته!!
پودل اعتراض
کرد:شاهد کور است!!!
قاضی با خشونت
گفت: خواهش میکنم مطالب شخصی و خصوصی را پیش نکشید.شاید شاهد جنایت را در عالم
خواب و رویا دیده است.این به او حق میدهد تا شهادت داده و آنچه را که دیده است
بیان کند.
پودل گفت: اجازه
میخواهم شاهد دیگری را به جایگاه فرابخوانم
ریتارد با نرمی
گفت: ما اینجا شاهد دیگری نداریم فقط یک تعداد قاتل بسیار عزیز و گرامی داریم!!!
روباهی بنام بازور به جایگاه شهود فرا خوانده شد٬ بازور گفت: من در واقع ندیدم که این بره کش!!! بره را به قتل
برساند ول یشاید اگر نزدیک تر بودم میدیدم!!
قاضی ولابی گفت:
همین اندازه کاملا کافیست.پودل اعتراض کرد و گفت: من اعتراض دارم! روباهی که رئیس
هیئت منصفه بود ایستاد و اعلان کرد :ما متهم را گناهکار می شناسیم اما به برائتش
رای میدهیم.زیرا اگر متهم را به دار بیاویزیم و تنبیهش کنیم تمام میشود٬اما اگر اورا که متهم به جنایاتی سیاه همچون قتل و پنهان کردن
جسد و رابطه داشتن با پوودل ها و وکلای مدافعه است را تبرئه کنیم هرگز دیگر کسی به
او اعتماد نخواهد کرد و همه عمر مورد سوطن قرار خواهد گرفت.به دار آویختنش بیش از
استحقاق اوست و به سرعت تمام میشود. رینارد فریاد کشید: آزاد کردن بعد از اثبات
گناه برای خاتمه دادن به مفید بودن یک فرد زیباترین راه ممکن است. به این ترتیب
پرونده بسته شد و دادگاه تعطیل و همه به خانه هایشان رفتند که در آن باره صحبت
کنند.
در دستگیریهای
اخیر و یا عطف به ماسبق٬ نیز رژیم با اتهام زنی
پوشالی و اذیت و آزار فعالین سختکوش آنها را آزاد کرده و از طریق ترویج ذهنیت و
ابلاغ ان به نهادهای حکومتی فرد را از داشتن بساری از امکانات محروم میکند و با
انگ انگاری کذایی و پرورش تفکر ضد حکومت و ضد دین بودن و مخلل امنیت ملی این ذهنیت
را در جامعه و سطح لا متفکر ایجاد میکند که این اشخاص خواست دیگری دارند و سعی در
انحراف دید مثبت ملی نسبت به آنها را دارد. دستگیری جنابان عباس لسانی و کیانوش
توکلی و آنیلا آقازاده و سایرین گرامی نیز در راستای همین پروژه می باشد ٬ اعلان اتهام پان ترکیست با وجود اینکه اداره اطلاعات عالیه
شهرستان خوی کاملا بر عدم سنخیت ایدئولوژیکی پان تورکیسم و امور انجام شده توسط
این عزیزان وقوف کامل را دارد٬ آنها بر همین مبنای جیمیز
تربری دو هدف را دنبال میکنند٬ یک سعی در اعمال فشار برای
محدود کردن فعالیتهای فرهنگی و ترویج حرکت برای رهایی از این خفقان سیاسی و مدنی
بسوی حرکت نادرست مسلحانه٬ با ایجاد این ذهنیت که بلی
ملت عزیز اینها چرا زود آزاد میشوند و کسی به آنها کاری ندارد و اگر جرمی کرده اند
؟ چرا حبس و اعمال فشار شدید نشد؟ تا اینکه دید عام و سطحی نسبت به این فعالین
سختکوش و مبارز را بد کنند که عموما در این امر موفق نبوده اند. اصلا بر اساس قانون هم بنگریم پان ترکیسم
سنخیتی با دستگیری ندارد و هیچ کس هم نمیتواند فرد را تفتیش عقاید بنماید که چه
عقیده ای دارد حال اگر پان تورکیست بود یا نبود!خنده دارتر از آن افراد دستگیر شده
بدون انجام جرم و براساس قانون من درآوردی قصاص قبل از جنایت دستگیر شده بودند.!!!
لذا گزارشات این
چنینی کاملا از عدم سواد علمی و سیاسی مسئول باصطلاح اطلاعاتی خوی دارد که با
نگارش مشتی اراجیف و توهین به فعالین و من جمله مرحوم ابراهیم جعفرزاده که از
فعالین و عناصر تاثیرگذار حرکت ملیست ٬ حکایت دارد. بررسی حقوقی و
اداری این گزارش نیز از جمله نگارش عناصر سابقه دار پان ترکیسم بجای عناصر سابقه
دار پان ترک٬ عدم شماره گذاری به علت هجو بودن
نامه بطوریکه همانند تلفنگرام شماره سیار گرفته٬ استفاده عمدی از نام های جعلی شهرهای آزربایجان همانند ارومیه
و نقده٬ وابسته نشان دادن فعالین ملی با
اعلام واسطه ها به رسانه ها و تشکیلاتهای ملی که بطور عمومی در اتهامات کلیه
فعالین مثبوت است٬ عدم سنخیت مفاهیم ضد انقلاب ٬ پان ترک و تجزیه طلب و پختن آش ایدئولوژیکی محصول اطلاعات٬ نشان از ترس و واهمه شدید این نهاد از تجمع عده ای از فعالین
ملی دارد ٬ حکایت از ضعیف بودن این اکوان دیو ٬رستم گریز را داعی میکند.
خلاصه٬ ایجاد اتهامات بی پایه و اساس و عدم استدلالات صحیح و سعی در
تشویش اذهان عمومی با این نوع حرکات جز ضعف سیستم اطلاعاتی کشور چیزی نیست که با
تلاش در جهت سوق دادن حرکت به سوی زیرزمین محوری و خشونت طلبانه٬ سعی در حذف مهره های اصلی همانطور که در گذشته رهبران بسیاری
را از طریق اتهامات و اهانات بی دلیل و مسخره بر مبنای بی اخلاقی مخفی در جامعه
سعی کرد که حذف بنماید ولیکن نتوانست امرو زنیز این نقش را در سطوح میانی و بالای
هرم با دوسویه قرادادن اتهام و دستگیری انجام میدهد ولیکن شاید به جرئت بتوانم
بگویم که موفق نخواهد شد اگر ما امنیت را در کمیت نبینیم و به کیفیت و حفظ سرمایه
های ملی مان از هر نوع تفکری بپاخیزیم و برای سیر شدن خود دیکتار را با نان اضاف
نخوریم بلکه عریان شدن سوسی سوخته حکومت ماها را از صرف آن بیزار میکند.بامید
آنروز.