تك توران : بیست و چهار آبان سال نود بود كه قلب « بارز» از حركت باز ايستاد و اين شاعر بزرگ قره داغي، دار فاني را وداع گفت و به دار باقي شتافت. بر كسي پوشيده نيست كه اگر در جامعه اي« فرهنگ» بميرد، « ملت» تمام مي شود.
در اين ديار كه خداي متعال چيزي برايش كم نگذاشته است، « طبيعت
» و «فرهنگ» غني و زرساز است و در اين ميان اگر دست در دل طبيعت نبريم و در پي
كشف و استخراج معادن آن نباشيم، مس و طلاي انباشته در آن خراب نمي شود، اگر به
طبيعت افسون گرش دست نزنيم، از قضا حالش خوب هم مي شود، اما اگر معادن ساز و سخن
در قره داغ را كشف و فرآوري نكنيم، به زودي از دست مي رود و ما چونان آدم ميانسالي
خواهيم بود كه ضربه اي خورده و دچار فراموشي شده و پيشينه اش محو شده است. براي
همين بسيار ستون و سطور به اين موضوع اختصاص يافت و از غفلت هاي بنيان سوز در حوزه
ي فرهنگ منطقه سخن ها به ميان آمد و فريادها بلند شد. مي دانيم كه اگر قره داغ
خاستگاه « عاشيق » و « قوپوز» و « باياتي» هم كه به تنهايي نباشد، خاكش از گذشته
مستعد رويش اين گنج ها بوده و امروز نيز همچون گذشته اش در اين موضوع بر صدر
ايستاده است. مي دانيم كه قره داغ شعراي بزرگي همچون حكيم نباتي، عندليب قراجه
داغي، بارز و ستار را زاده است و خوب مي دانيم كه ما و دولت ما مسئوليت و وظايفي
در قبال شعر و ادب اين خطه دارند و خوب مي دانيم كه غفلت صورت گرفته هرگز قابل
جبران نيست. استاد بارز شاعري ابعادي است كه در هر يك از جنبه هاي ديني و اجتماعي
و...آن مي توان همايش هاي جداگانه برگزار كرد.
سال گذشته پس از
درگذشت استاد بارز جمعي از شعرا و ادبا و نويسندگان ساكن شهرستان اهر، نامه اي را
اول دي ماه ( 1390) به سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي اهر دادند كه در آن
برگزاري يادواره استاد بارز تقاضا شده بود. به درخواست امضا كنندگان قرار شد من
پيگير موضوع باشم. درخواست ما اين بود كه يادواره اي توسط اداره فرهنگ و ارشاد
اسلامي اهر و با مشاركت و همكاري امضا كنندگان و خانواده ي آن مرحوم برگزار شود و
محل دبيرخانه نيز همين اداره باشد. طرف مراجعه و پيگيري ما سرپرست محترم اداره
فرهنگ و ارشاد اسلامي اهر بود. ايشان مدتي ما را منتظر دريافت مجوز از اداره كل
متبوع گذاشتند و بعد به انتهاي سال رسيد و بحث « اتمام سال و سال مالي و مشكل
تأمين اعتبار » مطرح شد و اعلام شد در سال جديد ( 1391) اعتبار مورد نياز مصوب و
مجوز لازم اخذ مي شود. سال جديد آمد و براي اخذ مجوز « فراخوان يادواره » را
خواستند و بلافاصله پيش نويس فراخوان ( براي برگزاري يادواره در تابستان 91) به آن
اداره ارائه شد. در مراجعات مكرر با دست خالي برگشتيم و بهار طي شد و همچنان مشكل
تصويب و تأمين اعتبار از سوي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان مطرح شد و آخرين
بار ( پيش از آغاز ماه مبارك رمضان ) كه دوباره اهميت برگزاري اين يادواره براي
سرپرست محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي اهر بازگو شد، ايشان گفتند « مشكل مجوز
وجود ندارد و اداره كل هم علاقه مند به اين موضوع است، فقط بايد اعتبار در نظر
بگيرند تا اقدام كنيم». در آن مراجعه ايشان گفتند « حتماً اين يادواره را برگزار
مي كنيم» و قرار شد خبر بدهند. رمضان آمد و طي شد و ايام طولاني زلزله هم طي شد و
پاييز هم آمد و اكنون در آستانه ي سالگرد درگذشت استاد بارز هستيم و هنوز از اداره
فرهنگ و ارشاد اسلامي اهر خبري نشد.
درخواست كنندگان
برگزاري يادواره به نام تشكل و گروه و انجمن خاص اقدام نكرده بودند و در واقع اين
اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي است كه بايد خود به اين موضوع اقدام مي كرد حتي اگر
كسي و جمعي تقاضاي اين كار را نكرده بود. حال آيا نشانه اي از علاقه مندي اداره
فرهنگ و ارشاد اسلامي اهر به اين موضوع ديده مي شود؟ آيا اداره كل محترم فرهنگ و
ارشاد اسلامي استان در اين موضوع مسئوليتي ندارد؟ حتي اگر درخواستي هم نبود، آيا
اين اداره كل نبايد براي شاعري كه حداقل جايگاه استاني داشت، قدمي برمي داشت؟ چه
بسا پنداشت مسئولان امر از يادواره، قرائت چند شعر در مجلس ترحيم آن مرحوم باشد،
كه در اين صورت بهترين يادواره در مراسم تشييع و مجالس ترحيم بارز انجام شد و
نيازي به زحمت و اعتبار نهادهاي مسئول نيست.
اكنون روي سخن من
با نماينده محترم اهر و هريس در مجلس است كه قانوناً نماينده مردم است و بايد مردم
اين منطقه را با تمام ويژگي هاي فرهنگي و مدني شان، در خانه ي ملت نمايندگي كند.
آقاي فلاح! مطمئن باشيد آثار تخريب هاي فرهنگي و ميراث فرهنگي ناشي از غفلت ها و
بي مهري ها كم از ويراني هاي ناشي از زلزله نيست. بدانيد و مي دانيد كه ويراني
ناشي از زلزله قابل مرمت است اما ويراني هاي فرهنگي قابل مرمت و بازسازي نيست.
لطفاً از وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي سؤال كنيد چرا اعتبار ناچيزي براي
برگزاري يك يادواره در اهر قابل تأمين نيست اما در مركز استان و پايتخت برنامه هاي
متنوع فرهنگي مشكلي در تأمين اعتبار ندارند؟
مهرماه سال گذشته
استاد بارز در جريان عيادت فرماندار محترم اهر و سرپرست محترم اداره فرهنگ و ارشاد
اسلامي اهر از ايشان كه با همراهي جمعي از شعرا همراه بود، عبارت جانسوزي به زبان
آورد و گفت « در وطن خود غريبم». من اين
را آخرين سخن بارز با مردمش پنداشتم و بر آن يادداشتي نگاشتم و حال اين عبارت را
بهتر مي فهمم. آري استاد! شما غريب زندگي كرديد و اكنون هم نام و يادتان در وطن
تان غريب است. شايد حكمت اين است كه نام شما غريب بماند چون ما لياقت معرفي شما را
نداريم. چه بسا بهتر آن است كه آيندگان در مورد شما حرف بزنند چرا كه ما با اين
اوصاف ممكن است كاري كنيم كه از قضا كار را خراب كنيم و به جاي شناساندان شما،
شخصيت ادبي تان را در ابهام فرو ببريم. روحت شاد.