۱۳۹۱ مهر ۱۵, شنبه

سخنی با فعالین هویت جوی آذربایجان- محمدرضا لوائی


تك توران : در پیچ و تاب معادلات سیاسی و تحولات نوین جهانی هویت خواهی اقوام نقش بارزی را بازی می کند. به صراحت می توان گفت که جهان صدای هویت جویی را شنیده است. متن هویت اکنون در دست های کسانی قرار دارد که پشت میزهای حساس دموکراسی ایفای نقش می کنند. ما نباید نگران دل پیچه های تمامیت خواهان و استبداد گرایان باشیم. بعضی از این گروه ها در داخل به قلع و قمع جریان هویت خواهی مشغولند و برخی دیگر در خارج. دیدگاه حسین شریعتمداری کیهان نویس با دموکراسی طلب های خارج نشین فارس ها چندان تفاوتی ندارد. از یک طرف بر طبل دموکراسی و عدالت و مودرنیزم می کوبند و از طرفی دیگر به جدال با جریان های هویت خواهی بر خاسته اند. نقطۀ جالب توجه بین رادیکالیسم داخلی و خارجی همکاری تنگاتنگ آنها در خصوص مسئلۀ اقوام است. و شیوۀ هر دو نیز نمایانگر بی خبری آنها از مفهوم دموکراسی می باشد. هر دو سوی رادیکالیسم سعی در پاک کردن صورت مسئله دارند. آنها حتی به تهدید و ارعاب و ...روی آورده و سعی در تخریب و انحراف مبانی هویت خواهی دارند. رادیکالیسم داخلی در جدال با جریان هویت خواهی از مبانی دینی خرج می کند و رادیکالیسم خارجی با تکیه بر کرسی مدرنیته و دموکراسی سعی در لاپوشانی دارد. مدرنیته و دموکراسی به بازیابی آزادی های فردی و اجتماعی همۀ انسان ها با هر زبان و ملیتی می پردازد. دموکراسی و عدالت در منظر بزرگان، تثبیت حقوق پایمال شدۀ آنهایی است که به دلایل سیاسی از زبان و فرهنگ و تاریخ هویتی خود جدا نگاه داشته شده اند. آسیمیلاسیون فرهنگی و قومی بدترین شیوه و زشت ترین حرکتی است که تندروهای نژادپرستی آن را مشی سیاسی  خود ساخته اند. خنده دارترین صحنه وقتی شکل می گیرد که این مشی سیاسی را با تکیه بر مبانی دموکراسی و متون مدرنیته توجیه می کنند. اما بحث من این نیست. فرهنگ ستیزی در ایران عمری دور ودراز دارد و در نهایت محکوم به فناست. آنچه مرا به نوشتن این دل نوشتۀ کوتاه واداشت این است که تذکری به خود و دوستان داده باشم. در دوره ای از گذار هویتی قرار گرفته ایم که تئوری ها و نظریه های علمی و کارشناسانه می تواندعلاوه بر نشان دادن ماهیت و چگونگی جریان هویت خواهی بر تشنگان و جویندگان جدید درسراسر دنیا تاثیر بسزایی داشته باشد. بنابر این باید در بسط و تعریف هویت خواهی به شیوۀ دقیق عمل کرد. یک نویسندۀ هویتی باید با تکیه بر مبانی سیاسی و حقوقی و فرهنگی به ارائۀ متن بپردازد در غیر این صورت به      به مخالفان اجازۀ تحقیر و سرکوب بیشتر خواهد داد و مفاهیم هویتی را مضحکۀ آنها خواهد ساخت. اصولن اگر شخصی فاقد درک درست از مبانی است چه ضرورتی دارد که قلم بردارد؟ بحث دیگرم این است که نباید از شیوه های کرداری و اخلاقی رادیکالیسم فرهنگ ستیز کپی برداری کرد. این حرکت، جریان هویت خواهی را به سمت و سوی مسلخ مدنظر رادیکالیسم فرهنگ ستیز خواهد کشاند. سوای این مطالب به یاد داشته باشیم که متن هویت خواهی در داخل است. تاثیر گذارترین و زیباترین رخدادها در بطن مادرانۀ حرکت هویتی شکل می گیرد. و البته  با دقت و وسواس بیشترباید سعی کنیم که آن تیم نفوذی و پنهان پیچیده بر قد وبالای جریانات قومی در داخل ایران را از بدنۀ اصلی حرکت جدا سازیم. مثلن رژیم به ته ماندۀ کمونیست های داخل علاقۀ شدیدی دارد و با آنها میثاق بسته است. تخریب فرهنگی و سیاسی هویت خواهی بیشتر از کانال این افراد صورت می گیرد. نوع تبلیغاتی را نیز باید مدنظر داشت. به دلیل نفوذ و سیطرۀ کلی نژادپرستی بر اقوام، آنها زیرکانه و موذیانه به اشاعۀ عاملان کمتر شناخته شده در بین جریان هویت خواهی می پردازند. یادم هست روزگاری، آنچنان نوارهای صوتی احمد کایا را در بین مردم آذربایجان پخش می کردند که تقریبن کایا به اسطوره ای فرهنگی تبدیل شده بود و با هزار زحمت و عذاب توانستیم به مردم بفهمانیم که کایا منطبق با خواست های رژیم است. درست مثل کاری که با ترویج افکار نوآم چامسکی می کنند. شاید بسیاری از مردم ایران هنوز نمی دانند که نوآم چامسکی حامی دیکتاتوریسم و تروریسم شرقی است ، اما نظرات او را به عنوان شرق شناس و زبان شناس قبول دارند. این به این دلیل است که امثال کایا و چامسکی از طریق ادارۀ ارشاد و فرهنگ حاکمیت به طور وسیع ترجمه و چاپ گشته اند. چرا  آثارامثال معجز شبستری را نمی گذارند که ارائه شود؟ در حقیقت دل آنها به حال اقوام  نمی سوزد بلکه دغدغۀ خود و خودی دارند. زلزلۀ آذربایجان شاهد خوبی بر این مدعاست.  شاید بتوان گفت که مظلومیت اقوام و ملیت های دیگر ایرانی در زلزلۀ آذربایجان به وضوح به نمایش گذاسته شد. بعضی از کانال های فارس زبان و نهادهای خارجی فارسی هنوز هم به بهانۀ کمک به زلزله زدگان مشغول رتق و فتق امور و مشکلات مالی خود هستند، درست مثل بازیگران و آرتیست های داخلی که به همین بهانه امورات می گذرانند و نتیجه اش آن است که بعد از این همه جمع آوری کمکهای مردمی از اقصا نقاط دنیا هنوز زلزله زدگان آذربایجان خانه ندارند.  این مثال را به این لحاظ ذکر کردم که رویکرد کلی حکومت های نژاد پرست را در خصوص اقوام یادآوری کنم. از نظر آنها قرار نیست که اقوام خانه داشته باشند. آنها می پندارند که اقوام مستاجرند و خودشان صاحب خانه.

در گیر و دار این تظلم خواهی ارائۀ تصویر دقیق از آزادی طلبی مستلزم آن است که فعالان هویت جو با کردار سیاسی خود بر آن تصویر روشنی ببخشند. هم در داخل و هم در خارج یک جریان خاص بیرونی – خارج از جریان هویت خواهی -  سعی دارد با به حاشیه راندن عالمان و روشنفکران هویتی، سطح سواد هویت خواهی را در حد پایین نگه دارد. و متاسفانه بعضی ها نیز در درون خود حرکت نادانسته بر آن دامن می زنند. قرار نیست همه در داخل جریان روشنفکر باشند. از یک کارگر ساده گرفته تا آن قهرمان ملی که در زندان استبداد گرفتار است همه و همه به دنبال هویت و زبان و وحدت هستیم . هر کس به اندازۀ وسعش گامی بر می دارد و پویایی جریان هویت خواهی را غنا می بخشد. و همۀ آنها بزرگان ما هستند و تاج سر. دغدغۀ ما باید این باشد که پلی بزنیم بین روشنفکران و مردم. نسل جوان و به خصوص دانشجویان با توجه به قابلیت های سنی و ذهنی می توانند مهندسی این کار را بر عهده بگیرند.