۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

در راستای نامه رضا مریدی به دنا رورباکر - سردبیر نشریه حیدربابا


تك توران : با تحولاتی که در خاورمیانه اتفاق افتاده است و روند سیاستهای دولت ایران در راستای غنی سازی اتم و همچنین روابط نا متعادل  دولت ایران  با بعضی از کشورهای خارج بخصوص با کشورهای همسایه باعث شده نگاه جهانیان به سوی ایران بیشتر از گذشته باشد. در این موقعیت حساس، طبیعی است که آذربایجانیها نیز بعنوان  بزرگترین  اتنیک در ایران نگران سرنوشت و آینده خود باشند.

اگر چه مسئله حق تعیین سرنوشت برای آذربایجانیهای خارج از کشور که بیشترشان تحت تاثیرآسیملاسیون سیستم  رژیم گذشته قرار گرفته اند کم رنگ است، امّا برای نسل جدید آذربایجان یک مسئله مهم قلمداد می شود که بیش از دو دهه است با فعالیتهای متعدد فرهنگی خود به صورت گسترده ویا به اسم حرکت ملی آذربایجان سنگین ترین هزینه ها را در راستای حق تعیین سرنوشت خود متقبل گشتند. اگر چه این حرکت در بایکوت کامل خبری رسانه های دولت ایران و اپوزسیون خارج از کشور قرار گرفته است، اما همیشه مورد توجه دولت مردان کشورهای خارج بوده و نامه دنا رورباکر و واکنش وزیر امور خارجه آمریکا نیز مستثنی از این امرنیست.

مسئله ی حق تعیین سرنوشت یک مسئله عمومی برای تمامی آذربایجانیهایی است که در مرز جغرافیائی آذربایجان و چه در تمامی نقاط دنیا زندگی می کنند، می باشد. هیچ کس در هیچ مقامی نمی تواند در مورد مسئله تعیین سرنوشت آذربایجانیها نظریه کلی بدهد. اما همه می توانند به نوعی مسئله را بررسی  کرده و نظر خودشان را بیان کنند.قصد تحلیل و یا نقد نامه آقای دنا رورباکر را ندارم اما از اینکه در نقطه بسیار دوری از آذربایجانمان در کلان شهر تورنتو  بعنوان شهروند کانادایی با جناب دکتر مریدی بعنوان هم زبان به نوعی در مسائل فرهنگی و کامیونتی آذربایجانی حضور پیدا می کنیم می خواستم نیم نگاهی داشته باشیم به نامه ای که آقای دکتر مریدی بعنوان یک ایرانی آذری در مورد مسائل آذربایجان و ایران به جناب دنا رورباکر نوشتند.

در هزار سال گذشته تاریخ ایران نزدیک به 900سال آذربایجانیها در ایران حکومت کردند و زبان ترکی در ایران بعنوان زبان دربار و اردو"ارتش"و زبانهای عربی زبان علم و فارسی بعنوان زبان شعربوده است.در اصل سه زبان ترکی، فارسی و عربی در ایران به نوعی زبان رسمی مورد استفاده قرار می گرفت. بعد از سقوط سلسله قاجار،  پهلویها در ایران حاکم شده و فقط زبان فارسی را زبان رسمی ایران قلمداد کرده و سیاست یکسان سازی قومی و زبانی را در ایران ترویج دادند که بعد از مدتها  تا به امروز این عمل باعث شد در ایران مسئله ملیتها و تجزیه ایران همیشه مورد بحث ایرانیها قرار گیرد و توجه سیاستمداران دنیا را به خود جلب کند.

قبل از هر چیز می خواهم نگاهی داشته باشیم به معنی کلمه "تجزیه" که بیش از 5 دهه است که آذربایجانیها را به دلیل فعالیتهای فرهنگی و فعالین مدنی آذربایجانیها را که خواهان ابتدایی ترین حقوق انسانی هستند به شدّت سرکوب می کنند.

در کشور چند مللیتی وقتی تمامی حق و حقوق آن ملت به رسمیت شناخته شود و زبان آن ملت در تمامی مقاطع رسمی شده و مجلس محلی خودرا داشته باشند و به راحتی بتوانندحق و حقوق شهروندان خود را مشخص کنند. در چنین موقعیتی سیاستمداران یا خود آن ملت بخواهد ازآن کشور جدا شوند می توان آنهارا تجزیه طلب خواند.

اما در کشوری که یک ملت از ابتدایی ترین  حق وحقوق خود محروم باشد. و برای زنده نگه داشتن زبان مادری و ترویج فرهنگ خود مبارزه کند آن ملت، تجزیه طلب  محسوب نمی شود. حتی اگر کسانی هم که بخواهند بصورت مستقل، مقدرات خود را خودشان مشخص کنند، به آنها "استقلال طلب" می گویند

مسئله تجزیه کشورهای چند ملیتی مسئله امروزی نیست  چندین سال است که در اروپا و خاورمیانه شاهد همچین اتفاقاتی هستیم اگر امروز احساس می شود که احتمال تجزیه ایران است بانی آن نامه  دناروریکر نیست و آقای مریدی هم نمی تواند با نوشتن چند سطری مسیر آن را تغییر دهد. باید عمق مسئله را تحلیل کرد و حقیقت ها را دید.

من در اینجا نمی خواهم از نظریه آقای دنا یا دکتر مریدی  دفاع و یا رد کنم، تنها می خواستم مطالبی را در راستای نامه های آنها  عرض کنم.

اول اینکه مرز جغرافیایی که هر دوی آنها برای آذربایجان تعریف کردند بکلی اشتباه است. آقای دنا خواهان نظرسنجی در  استانهای آذربایجان شرقی و غربی  شده اند که مرزهای جغرافی آذربایجانیها در ایران شامل این دو استان نمی شود.

و آقای مریدی هم که در نامه خود مرز جغرافیایی  آذربایجانیها را استان آذربایجان ایران ذکر  کرده است که در هیچ یک از برهه تاریخی چنین اسمی نداشتیم.ایشان بعنوان یک سیاستمدار بهتر از همه می دانند که در راستای آسیملاسیون کردن ترکهای آذربایجان،خاکهای مرزی آذربایجان را  با حذف نام آذربایجان به استانهای مختلف(آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، همدان، قزوین و... تقسیم کردند. و شما با دادن اسم استان آذربایجان ایران،خواسته یا ناخواسته ازاین مسئله سرپوشی می کنید.

در جای دیگر اشاره می کنید که آذربایجانیها در ایران فقط مشکل فرهنگی دارند در حالیکه خشک کردن دریاچه اورمیه نمونه بارز آن است و کوچ  کردن میلیونها آذربایجانی بخاطر بی کاری به سایر شهرهای ایران و نداشتن یک بیمارستان در دومین شهر بزرگ قاراداغ که بیش از 40 درصد مس ایران را  معدن "سونگونش" تأمین می کند ودهها مشکلات اجتماعی و اقتصادی دیگر که آذربایجان و آذربایجانی ها را دگرگون کرده، که تنها ناشی از مشکلات فرهنگی نیست.

همه می دانند که اسم خاص عوض نمی شود در راستای آسیمله کردن آذربایجانیها هزاران اسم مناطق آذربایجان را که از بدو پیدایش ترکی بوده، اعم از شهر، دهکده، کوهها، رودخانه ها را به فارسی برگردانده اند و رودخانه آراز هم مستثنی از این نیست که شما نیز بعنوان آذری در نامه خود ارس ذکر کردید و گفتید که آذربایجان آن طرف آراز هم  مال ایران بود.

وقتی به تاریخ یک کشور چند ملیتی اشاره می کنیم  باید با توجه به سیستم حاکمیتی آن زمان توجه کنید تا تاریخ به نفع یک ملت دیگر مصادره نشود. در قرارداد ترکمنچای که به دو طرف رود آراز اشاره کردید کلمه ای به اسم ایران  نبوده و به ایران امروزی در آن زمان "ممالک محروسه" می گفتند و صاحبان کل آن ممالک نیز آذربایجانیها بودند.

درطی این چهار سالی که در تورنتو نشریه حیدربابا را منتشر کردیم، همیشه شخصیت شما بعنوان یک آذربایجانی، ایرانی مورد احترام  همه و بخصوص اینجانب و دوستان بوده و خواهد بود. چرا که ما آذربایجانیها بیشتر از دیگران از همدیگر حمایت می کنیم و یکی از دلایل عمده این حمایتها نیز انتقادپذیر بودن ما است. بعضی از هم وطنان ایرانی نیز از انتقاد کردن ما سوء استفاده نکنند، چرا که ما بخاطر حمایت بیشتر انتقاد می کنیم.

به نظر من ایرانیها در عین مظلومیت صاحب بزرگترین اپوزسیون دیکتاتور دنیا در قبال ملیت های ساکن ایران بخصوص  آذربایجانیها هستند و نمونه بارز آن دهها تلویزیون ایرانی در خارج از کشور ایران است که حتی یک ساعت برنامه به زبان ترکی که نصف جمعیت ایران را تشکیل می دهند را ندارد و همچنین دهها نشریات مختلف ایرانی نیز در خود تورونتو است که نه تنها حاضر نیستند یک صفحه آن را به زبان آذربایجانیها اختصاص دهند بلکه یکی از نشریات تورنتو تسلیّت نامه ای را که بزبان ترکی برای مرحومه مادرجناب عالی نوشته شده بود را نیز منتشر نکردند. این در حالی است که عمدتاً این تلویزیوینها و نشریات با پولهای تبلیغاتی آذربایجانیها سرپا هستند.البته ناگفته نماند که فقط نشریه شهرما بود که سالها قبل به مدت کوتاه دو صفحه از نشریه خود را به صفحات ترکی اختصاص داده بود.

ما در اینجا از همه ایرانیها بخصوص آذربایجانیها، همچنین از آقای مریدی که در نامه خود خواهان دمکراسی در ایران بوده و بعنوان یک شخصیت برجسته آذربایجانی، ایرانی مورد احترام خیلی از هم وطنان نیز هستند، انتطار داریم  تا دمکراسی را از خود تورنتو شروع کرده و عملا ثابت کنند که خواهان دمکراسی و آزادی حق و حقوق ملتهای ایران هستند و قدم اول  اینکه همه نشریات ایرانی در تورنتو باید به دو زبان فارسی و ترکی چاپ شوندو تلویزیونهای 24 ساعته ایرانی ها هم حداقل 6 ساعت برنامه های خودرا به زبان ترکی و ساعاتی را نیز به سایر زبان های موجود در ایران اختصاص دهند.اما با این حا ل در داخل کشور این خود مردم آذربایجان است که سرنوشت خود را خود تعیین خواهند کرد.

سردبیر نشریه حیدربابا – تورنتو- یاشار پورعلی

سپتامبر