۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

نقش دین در پروسسه ملت شدن ترکهای آزربایجان جنوبی ــ تهرانلی


تك توران : مردم ترک آزربایجان جنوبی از بسیاری از حقوق ابتدایی خود محروم شدند مهمترینشان که مورد تاکید بسیاری از مردم و فعالین هویت طلب است زبان ترکی است.در این زمینه نیز افراد بسیاری سعی دارند زبان ترکی را دوباره احیاء کنند ویا به رسمیت شناختن آن از خواسته های بسیاری است.

اما در این پروسسه ملت شدن مردم ترک ازربایجان جنوبی مولفه و پارامترهای دیگر هم وجود دارند که باید سهمشان در پروسسه ملت شدن را کمتر از زبان تورکی ندانیم.دین یکی از مهمترین مولفه های ملت شدن است و در این مقاله سعی در توضیح ان دارم .

 
تمامی این مقاله براساس تجربه و آگاهی بنده است من نه طرفدار حکومت دینی هستم و نه اخوند و مذهبی.همانطور که بسیاری از هویت طلب حق اظهار نظر را دارند و البته هدفشان نیز براساس منافع ملی ملت ترک آزربایجان جنوبی است بنده نیز همین هدف را انتخاب کرده ام و براساس همین هدف سعی دارم از تمامی احتمالات ، پتانسیل ها برای ملت شدن ترکهای آزربایجان جنوبی استفاده کنم.

 
چهار جزء تشکیل ملت - رنگ و نژاد، زبان و لسان،دین و طائفه

هر قبیله و طایفه ای را که دارای مرز جغرافیای است می توان ملت نامید البته فرق که بین ملت و قوم وجود دارد جدا از بحث تمدن  شمار جمیعت می باشد .در ایران همین تعداد جمیعت را مبنای قوم به حساب آوردن ملت ترک است که کاملا  اشتباه و همان روند تضییع ملت ترک آربایجان جنوبی می باشد.

 
مبنای اصلی این مقاله براساس تقسیم بندی است که در قرآن  آمده است در قران تقسیم بندی جوامع انسانی بر اساس چهار مولفه رنگ و نژاد،طائفه ،لسان و زبان ،دین صورت گرفته است.جوامع به هر مقدار از توسعه و فرهنگ برخوردار باشند باز در این چارچوب تقسیم بندی می شوند و کسی نمی تواند خلاف این را اثبات کند.نمونه بارز آن سیاستهای چند فرهنگی و نژادی در جوامع اروپایی و غربی است که به اذعان خودشان تمایلی به تداوم سیاستهای چند فرهنگی ندارد.در ایالات متحده اگرچه رنگ و نژاد در رسانه ها و محافل رسمی حضور ندارد اما زیر پوست جوامع مانند خون در جریان است.دوباره در خود ایالات متحده با وجود سیاستهای آسیمله قوی و رسانه های مقتدر می بینیم بخش اسپانیایی آمریکا جدا از بخش آفریقایی و یا سفید پوست مسکن انتخاب می کنند و...شاید نقطه جوش همه اینها که فیلمها و  ایده رویای آمریکایی همیشه به آن تاکید داشته بحث منافع مادی است وتنها در بخشهای ثروتمند نشین آمریکا قواعد از تقسیم بندی مذکور خارج شده است چرا که منافع مادی در جریان است.



تقسیم بندی براساس رنگ و نژاد، زبان و لسان،دین و طائفه باعث تفکیک و تمایز ملتها از یکدیگر.شاید از این چهار مولفه ،شاید مولفه طائفه مورد تردید باشد که فقط این بخش را مختصرا با نمونه تشریح می کنم.



طائفه: به احتمال زیاد منظور خداوند از طائفه اشاره به ساختارهای قدرت دارد.البته فقط قدرت تصمیم گیری مد نظر نیست علی الخصوص در جوامع مدرن که قدرت نسبی و در ساختارهای گوناگون پراکنده شده است.ساختار فرهنگی قدرت خاص خود را دارد ،ساختار اجتماعی قدرت خود و...نمونه تاسف آور که می توان بیان کنم اینست:از نظر یک ترک آزربایجان و یک فارس شیرازی  پرویز پرستویی یک بازیگر محبوب و حرفه ای محسوب می شود در حالیکه اگر ترکهای آزربایجان جنوبی  پروسسه ملت شدن را طی کرده بودند  باید شناختی از پرویز پرستویی نداشتند و جایگزینی از ملت خود انتخاب می کردند و یا پرویز پرستویی به عنوان بازیگر حرفه ای شناخته می شد نه محبوب. این ساختار فرهنگی است که از جامعه به جامعه دیگر متفاوت است و به اندازه رنگ و زبان و دین موثر است چراکه قابلیت بسیج کردن و تغییر جهت گیری و تغییر احساسات مردم را داراست.
 

دین

اگر تمامی متن بالا را خوانده باشید می فهمیم ملت ها از این چهار مولفه تشکیل شده اند و تفاوتش در تفاوت همین مولفه هاست.دین نیز از دستهای و بازوهای قوی ملت شدن است.دین در یک کودک 5 ساله و یک پیرمردی که 90 سال تجربه دارد تاثیرش یکی است قابلیت بسیج بسیاری را برخوردار است.اگر تاریخ خوانده باشید متوجه می شوید با روند شهرنشینی دین نیز گسترش پیدا می کند یعنی دین از اجزای تشکیل ملتها است شاید دین محصول شهرنشینی باشد و یا شاید دین محصول ضمیر ناخودآگاه انسان به نیاز در مقابل خطرات و استرس و.. و یا دین از طرف خداوند آمده باشد فرقی ندارند در پروسسه ملت شدن دین نقش دارد و به احتمال یقین ملت بدون دین سست خواهد بود.وقتی صفوی ها خواستند امپراطوری خود را مستحکم کنند دین مردم را تغییر دادند و به این شکل بود که توانستند در مقابل امپراتوری عثمانی دوام بیاورند.

 
بسیاری بنا به دلایلی همچون سکولاریست بودن ،لیبرال و ... شاید دین را  نفی کنند.من توصیه ی که دارم این است که تاریخ را بخوانند در اورپا زمانی صحبت از لیبرال و سکولار یسم می شود که ملت تشکیل شده است و در جوامع در حال رفع ایرادات نیازهای جامعه خود هستند و نه مانند آزربایجان جنوبی که بیش از 80 درصد مردم ترک آزربایجان جنوبی قادر به خواندن و نوشتن زبان خود نیستند.همانطور که اشاره کردم از بچه 5 ساله تا پیرمرد90 سال دین در آنها نفوذ دارد و نیازی هم به استدلال و دلیل و توضیح و.. ندارد کافیست اشاره از طرف مراجع دینی شود تا مردم بسیج شوند.اگر در 90 سال اخیر اشغال آزربایجان جنوبی را نگاه کنیم من به شخصه هیچ ایرادی را نمی بینم که مردم ما حداقل زبان تورکی را توسط متون دینی یاد می گرفتند و مطمئن هستم از چنین اتفاقی افتاده بود الان در وضعیت بهتری قرار داشتیم



معدن طلا مضرر است

دین برای ما حکم طلا را دارد نه مقدار متناهی بلکه معدن پایان ناپذیر  طلا. اما با این وجود بسیاری از هویت طلبان غافلانه و یا به جهت منافع شخصی ،تشکیلاتی، عقاید شخصی ،ائده لوژی خاص  طوری رفتار می کنند که از این فرصت  تا زیانهای آن عاید جریان هویت طلبی می شود.گویا مذهبی ها و خود مذهب به دنبال ما در حال التماس است که بعضی با چنان فخر و تکبر از دین در جریان هویت طلبی استقبال نمی کنند.اینان کسانی هستند که در جلوی این معدن طلا نگهبانی می دهند و مردم مذهبی با پتانسیل قوی را از جریان هویت طلبی دور می کنند درحالیکه داخل معدن طلا فارسها در حال غارت این پتانسیل هستند.
 

حکومت مرکزی فکر آنجایش را هم کرده بعد از انقلاب ترکهای آزربایجان جنوبی  مرجع تقلید همگانی نداشتند و همین نیز باعث اختلال بسیاری شده است.در اوایل انقلاب حتی طرح رسمی شدن و برابری حقوق بین ملتها  توسط شریعتمداری صورت گرفت و حکومت مرکزی بعد از آن مراجع حکومتی را از بین فارسها انتخاب می کند که به ضرر ملت ترک آزربایجان جنوبی ختم می شود.

 

بسیاری از هویت طلبان انچنان خلاقیت دارند و خلاق هستند !! که تا وقتی از جوامع غربی مثال آورده نشود به باور نمی رسند خوب مثال را دوبار از آمریکا می آورم.حزب جمهوری خواه آمریکا را باید حزب  افرطی ها مذهبی، نژادی و طائفه ای قلمداد کرد.مذهب در آمریکا هرچه باشد افراطیون به مرکزیت حزب جمهوری خواه گرد هم جمع می شوند،اکثرر طرفداران جمهوری خواه سفید پوستان و افرادی با تمایلت نژادی و رنگی هستند این حزب به دلیل حساسیت زبان انگلیسی رای بسیاری از اسپانیولی زبان ها را از دست داده است ، طائفه ای بودن را باید در حضور افراد در راس هرم قدرت در این حزب خلاصه کرد.افراد در راس هرم ساختارهای اقتصادی در این حزب قرار دارند درحالیکه که طرف مقابل حزب دمکرات به دلیل عدم حمایت شدن از طرف قدرتهای اقتصادی به دنبال حفط محیط زیست و.. است حضور افراد با ثروت هنگفت طوری است که از حزب جمهوری خواه افرادی را موازی میت رامنی (کاندیدای ریاست جمهوری انتخابات آینده)  با ثروت کم برای جمع آوری رای میلیونها سیاه پوست فقیر معرفی می کنند.باید گفت ثروت میت رامنی جوک انتخاباتی بسیاری از تاک شوهای آمریکاییست.

 
در صورت نبود دین چه اتفاقی می افتد؟

دین کاری را می کند و جهتی را می دهد که یک فرد بعد از سالها درس آکادمیک وبا هزاران فرضیه و احتمال و محاسبه انجام می دهد و در اخر تصمیم می گیرد اما دین بسیار سریعتر است.اکثر کسانی که مذهبی اند از دانش سطح بالا برخوردار نیستند و یا جایگاه اجتماعی خوبی ندارد و به تبع درآمد اقتصادی مناسبی ندارند یعنی بخشی به انداز کل جامعه در دست دین است.



در صورت نبود دین هیچ اجتماعاتی(دقت کنید منظورم جامعه نیست اجتماع یعنی تمرکز انسانها با ویژگی ها مشترک) ملت نمی شد ودر اگر ملت است در صورت نبود دین قادر به ادامه حیات خود نخواهد بود .جای دین با سرعت فوق العادش را باید تحصیلات ،آموزش فرهنگ،شهرنشینی،حقوق اجتماعی و... پرکند که تنها هزینه بر و زمان بر هستند و تا یک فرد از جامعه به طریقی غیر دین به این مقصد نائل شود دیگر زمان گذشته است چیزی که در آزربایجا ن جنوبی در حال وقوع است زمان می گزرد اما ما می خواهیم با روشهای زمان بر و پرهزینه   و نه فرهنگ و زبان مرکزیت که تمامی بودجه و تلاشها برای تحکیم ان پایه گذاری شده بلکه برای زبان و فرهنگ خودمان نیروی انسانی به وجود آوریم.

 
عین حماقت است که نقش دین را نادیده بگیریم و یا دشمنی کامل با جریان هویت طلبی.کسانی که در چنین جوامعی با تحصیلات ، فرهنگ پذیری ، شهرنشینی به مرحله خلاقیت و اثر گذاری می رسند نیز تاثیر چندانی ندارند چراکه جهت گیریشان متنوع است.شاید با فلش و عکس توضیح بهتری بتوانم ارایه کنم.فلشها جهت گیری های مردم هستند و دین مانند مغناطیس سر فلزی آنها را به سمت خود می کشد اما تحصیلات قوه مغناطیسی ندارد بلکه اهداف جوامع را مغناطیس معرفی می کند و در آخر تصمیم گیری را به آزادی های شخصی واگزار می کند.جوامع غیر دینی را باید تابع قوانین طبیعی دانست که ضعیف قربانی قوی می شود و تداومی را نمی توان برای آن پیش بینی کرد.


 
در آخر باز هم متذکر می شوم هدف این مقاله یاداوری نقش مهم مذهب در جریان هویت طلبی و پروسسه ملت شدن مردم ترک آزربایجان جنوبی می باشد و به هیچ عنوان قصد مباحثه آکادمیک و اعتقادی ندارم. به عنوان یک ترک آزربایجانی نقش دین و منافعی که می تواند در خدمت جریان هویت طلبی داشته باشد را نمی توانم انکار کنم و باعث تعجبم است که چرا باید به صرف عقاید شخصی این فرصت را به آتش بکشیم.