۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

نامه ای به طراح تضریب ایران( پاسخ به مقاله ایرج دریایی با عنوان نامه ای به طراح تقسیم ایران)- رضا طالبی


تك توران : نجار پیری بود که می خواست بازنشسته شود. او به کار فرمایش گفت که می خواهد ساختن خانه را رها کند و از زندگی بی دغدغه در کنار همسر و خانواده اش لذت ببرد.
کار فرما از اینکه دید کارگر خوبش می خواهد کار را ترک کند، ناراحت شد. او از نجار  پیرخواست که به عنوان آخرین کار، تنها یک خانه دیگر بسازد. نجار پیر قبول کرد، اما کاملا مشخص بود که دلش به این کار راضی نیست. او برای ساختن این خانه، از مصالح بسیار نا مرغوبی استفاده کرد و با بی حوصلگی، به ساختن خانه ادامه داد.
وقتی کار به پایان رسید، کارفرما برای وارسی خانه آمد. او کلید خانه را به نجار داد و گفت: این خانه متعلق به توست. این هدیه ای است از طرف من برای تو.
نجار یکه خورد. مایه تاسف بود! اگر می دانست که خانه ای برای خودش می سازد. حتما کارش را به گونه ای دیگر انجام می داد..........این خانه ایست که شماها آخر عمری برای خود ساختید بنام...ایران بزرگ آریایی.........

جناب آقای تورج دریایی عزیر ٬مورخ و نویسنده کتاب ایران ساسانی ٬شاید بهتر باشد بعنوان یک روزنامه نگا ر به شمایی که خود را مورخ معرفی میکنید و در مقاله نامه ای به طراح تقسیم ایران٬همانند جنگسالاران گذشته می بیرد و می زنید و فتوا میدهید.سخنی بگویم.به علت گسستگی مطالب شما سعی در تجمیع موضوع و جوابیه به صورت بخشی را دارم.درک سطحی حضرتعالی از مساله آذربایجان و ترکان موجود در فضای کنونی ایران را ناشی از تعصب شدید شما و استفاده ابزاری از علم و تاریخ جهت صیانت از منافع برخی بوده است.استفاده از ادبیات عوام همانند اینکه رهبری جمهوری اسلامی و یا عده ای زیادی از منصبداران حکومتی ترکند و حال اینکه قریب به کثیر نیستند نشان از مستسل شدن در بیان حقانیت حقوق ملیتی هست.ایده ای که تمامی آسیا را تحت قلمرو ایران بزرگ میداند و لیکن استفاده از نام آذربایجان را حرام و پرداختن بدان را مبارزه با وطن میداند.ایده ای که همانند بلندگوی جمهوری اسلامی به بیان همان مواضع از تریبون آزادی ای که در آمریکا صاحب آن است میپردازد.شمایی که از حقوق اکراد و آسوریها در آذربایجان حمایت میکنید چرا از حقوق ترکان در این محدود ه ایران حمایتی نمی نمایید.چرا تا کنون سکوت کرده بودید تا اینکه یک کنگرسمن آمریکایی لب به سخن گشود داد و بیدا به راه انداختید.حمایت و یا عدم حمایت آمریکا بطلان و یا تایید ی بر حقانیت اصول اولیه خواسته شده در حرکت آذربایجان نیست و نمیتوان به صرف ای وای آمریکا حمایت کرد و پولها را سرازیر شد ٬ابزاری جهت سرکوب اصولی باشد که سالهاست توسط افرادی مثل شما لگد مال شده است.و اما اشارات به سخنان عجولانه شما:



در مورد نام آذربایجان٬زبان ترکی و ملیت ترک:

-        حدود و مرزهای جغرافيايی سرزمين آذربايجان از ديرباز طبق اسناد باقی مانده آشوری، ايلامی، بابلی و...کاملا قابل اثبات است. طبق اين اسناد حدود اين سرزمين از جنوب کوههای قفقاز تا سرزمين کاسسی ها بوده است.ا م.اف.دياکونوف در کتاب "تاريخ ماد" خود این گونه نتيجه گيری ميکند که سرزمين تحت حاکميت آتروپات زمان حمله اسکندر کبير و بعدها حکومت جانشینا نش یعنی سلوکی ها درست منطبق با مرزهای دولت ماننا بود و اين سرزمين بعدها آذربايگان ناميده شد.

طبق اسناد قديمی عربی مانند دربندنامه چاپ تفلیس در سال ۱۸۹۸، در صدر اسلام حدود جغرافيايی آتروپات از شهر دربند در داغستان امروزی(قفقاز شمالی) تا جنوب استان همدان امروزی بود.

بلعمی از وزرای عهد سامانیان كه كتاب تاریخ طبری را ترجمه و تخلیص كرده است، در مورد حدود آذربایجان چنین می‌نویسد: «اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان(زنجان) بیرون شوند و آخرش به دربند خزران(داغستان) و بدین میانه، هر چه شهرها است همه را آذربایگان خوانند ... راه‌ها به آخر آذربایگان كه از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهی برخشك و گروهی از دریا، كه از هر راهی دربند خوانند و به تازی باب گویند

دکتر رحیم رئیس‌ نیا نویسنده و محقق بزرگ آذربایجانی در كتاب  ارزشمند"‌آذربایجان در سیر تاریخ ایـران"، به نقشه‌ای اشاره كرده است كه شریف ادریسی  جغرافی‌دان و نقشه نگار مراكشی در حدود سال ۵۴۹ ق كشیده است. به نوشته او، شریف ادریسی در نقشه‌ای كه كشیده، اراضی میان كوه‌های قفقاز و كورا- را – شروان – "‌آدری آذربایجان" (آذربایجان پسین و یا عقبی) و اراضی بین رودهای ارس(آراز) و كر را "‌بقیه آردی آذربایجان" و آذربایجان كنونی ایران را ((‌بلاد آذربایجان)) نامیده است.البته در برخی منابع بسیار مهم نیز در مورد حدود آذربایجان توضیح داده شده است که به چند نمونه اشاره مینماییم:



    آمار مالی و نظامی در ایران در سال 1128 ه.ق. و یا تفضیل عساکر فیروزی ماثر  شاه سلطان حسین صفوی از میرزا محمد حسین مستوفی .به کوشش محمد تقی دانش پژوه.مجله فرهنگ ایران زمین.جلد بیستم.تهران.1353.ص39

در این منبع به برخی موارد زیر برمیخوریم:

الف-ساحل دویم در سرزمین ایران کناره دریای قلزم است که از سمتی ملک روس و از سمتی ملک ایران است که در باب الابواب نیر گویند از اعمال آذربایجان و انتهای او مشهد سر که از اعمال  مازندران است و ساحل قلزم از کناره سه بیگلر بیگی نشین است:

چنانچه او از آذربایجان دربند و بادکوبه(باکو) و سالیان دویم از گیلان زمین,....ص404

ب-اما خلقت آذربایجان تابه اهل روم بودند رای برخی از اهل تاریخ ان است که اصل آنها ترکمان است قریب العهداند که شامل ایران شده و به مذهب تشیع داخل گردیده اند مگر قلیلی از اهل شروان وشماخی که به دستور از اهل تسن اند.ص 404-405

ج-اما سرحد مملکت روم از جانب آذربایجان  جماعه{جماعتی}از قجر افشار را در ارومی و ایروان جا داده اند.ص 406

اشاره به سکونت ترکان افشار و قاجار در ایروان:

طایفه دوم از جمله ترکان قاجار و قجراند که اعاظم این طایفه در استر آباد(گرگان) و ایروان و مرو شاهجهان می باشند.ص 413

د:آذربایجان از تبریز و مراغه تا شیروان و دربند و سالیان تمام و کمال سه صد هزار تومان مالیات و صادر که بیست و چهار لک روبیه میشود.نصف بابت مالیات نقدی به خزانه پادشاهی داخل میشود ونصف در ملک خرج میشود.ص

420



منبع دوم:

میرزا علینقی مشیر لشکر نایینی ,ماآثر الصدریه,در دفتر تاریخ:مجموعه اسناد و مدارک تاریخی به کوشش:ایرج افشار تهران,بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار(1380)ص 55-133 تاریخ رساله 1274 ص 88

رساله فوق در تمجید از صدر اعظم ها و شاهان بی کفایت قجریست و تقبیح مخالفان آنان میباشد:

-تا به حال به لطایف حیل چند ولایت آذربایجان را به ان دولت{روسیه} واگذار و هشت کرور وجه نقد از خزانه سلطانی داده یک کرور نیز بر ذمه قبول نمودند....ص 60

منبع سوم:

میرزافضل الله شیرازی ,تاریخ ذوالقرنین,تصحیح و تحقیق :ناصر افشارفر.تهران :وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی,سازمان چاپ وانتشارات:کتابخانه و موزه اسناد مجلس شورای اسلامی-1380-جلد اول

الف-شهرهای مشهور این شانزده ایالت از آذربایجان,تبریز و اردبیل و خلخال و مراغه و خوی و ارومی و ایروان و شوش و گنجه و نخجوان است.ص 14

ب:اهلش{ایران}جمعا داخل طبقه اسلام مگر ارامنه گرجستان و آذربایجان و قلیلی از طوایف مجوس یزد و کرمان.ص 16

ج:و در ازا آن همه زحمات ایالت وسیع المساحت آذربایجان را از قاپلان کوه تا دربند به عهده اهتمام ولیعهد دوران محول و احکام قضا به امضای صاحبقران قضا امضا مسجل آمد.ص 230

د:این معنی محقق است که جماعت بد  عاقبت روسیه از روزی که پای به خاک گرجستان و حدود آذر بایجان نهادند هیچ یک از ولایات را به ضرب و زور نگشادند.شهر تفلیس را گرگین خان والی-از قراری که ذکر شد در گشود و ایشپخدر ولایت گنجه را به سبب حرام زادگی نصیب بیگ شمس الدینلو و ارامنه آنجا مفتوح نمودند.قلعه شوشی را به سبب خرافت  ابراهیم خلیل خان جوانشیر تصرف نمودند و هریک از ولایات آن طرف رود ارس را به نهجی که ایراد می گردد به حیله و تزویر به دست آور{د} ند.ص 257

منبع چهارم:

میرزا محمد صادق موسوی نامی اصفهانی ,تاریخ گیتی گشا,با دو ذیل آن و مقدمه:سعید نفیسی(تهران:اقبال 1366 چاپ سوم)صحفه :430

:رود ارس که از مشاهیر رودهای کبیر است و در وسط آذربایجان جاری و متصل به دریای خزر و باب الابواب بلاد  و الکای مذکور آنچه در ماورای رود مذبور واقع گردیده است مشهور به ولایات ان طرف آب که غرض از آن شیروانات و سالیان و بادکوبه و قبه و شاپوران و دربند و باب الابواب {است} ص110

منبع پنجم:

احمد بن ابی یعقوب,البلدان ترجمه:محمد ابراهیم آیتی .تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب

-پس هر کس اهنگ آذربایجان کند از زنجان بیرون رود و چهار منزل تا شهر اردبیل رهسپار گردد و وارد اردبیل نخستین شهریست که از شهرهای آذربایجان می بیند و از اردبیل تا "برزند" از  استانهای آذربایجان سه روز راه است و از "برزند"تا شهر ورثان از استانهای آذربایجان و از ورثان و از "ییلقان" تا شهر مراغه که مرکز آذربایجان بالاست و استانهای آذربایجان عبارت است از:اردبیل.برزند.برذعه.شیز.سراب.مرند.تبریز.میانه.ارومیه.خوی و سلماس.ص46

در دوران هزار ساله بعد از اتمام حاکميت اعراب، آذربايجان بعنوان يک مملکت خودگردان و مستقل در ترکيب امپراتوری های تورک غزنوی، سلجوقی، اتابکان آذربايجان، ايلخانيان، قاراقويونلو و آغ قويونلو ها، صفويه، افشار و قاجار بود. آذربايجان در بخشهای طولانی از اين دوران، مثلا دوران ايلخانيان، قارا قويونلوها و آق قويونلوها، صفويان تا زمان شاه عباس کبير و قاجار، خود مرکز قدرت بود و بر ساير قسمتهای اين امپراتوری ها حاکميت داشت.

اولين اثری که به يک زبان اروپايی در باره اراضی جغرافيايی آذربايجان نوشته شده است کتابی است به زبان روسی که توسط سرهنگ دی.بورناسف نوشته شده است.این کتاب با عنوان اوضاع سیاسی ولایات در سال ۱۷۹۳ در روسيه چاپ شده است. اين کتاب که قبل از اشغال مناطق شمالی آذربايجان توسط روسها چاپ شده است. در صفحه ۴ اين کتاب آمده است :" در وضعيت امروزی اراضی آذربايجان، از شمال که شروع کنيم به گرجستان چسبيده و در آنجا مناطق به روسیه راه دارد، در سمت مشرق به دريای خزر و ولايت گيلان ختم ميشود و در مسافتی نيم روزه از آنجا به عراق عجم در جنوب همدان ختم ميشود از طرف مغرب با عثمانی هم مرز است."

اسناد ذکر شده نشان ميدهد که تا اواخر قرن ۱۸ ميلادی هيچ تغيير اساسی در مرزهای جغرافيايی و ائتنيکی آذربايجان بوجود نيامده بود ولی بعد از جداشدن قفقاز از موطن اصلی خود ایران و الحاق ننگین آن به روسها توسط شاهان خائن قاجار در سال ۱۸۲۴ به مرور زمان تغييرات زيادی درآن حاصل میشود..

در باره ريشه شناسي نام آزربايجان روايات مردمي چندي موجودند. يكي از جالبترين آنها را محمد خلف تبريزي در اثر خويش برهان قاطع ثبت كرده است. اين روايت داراي عناصر زباني است كه آن را بسيار كهن مي نماياند، از جمله ذكر "آغور" به جاي "اوغوز" و كاربرد پسوند جمع توركي قديم "-ان ": "...... گويند وقتيکه آغور [اوغوز خان آن ولايت گرفت، صحرا و مرغزار اوجان - که يکي از محال ولايت آذربايجان است-  او را خوش آمد و فرمود که هر يک از مردم او يک دامن خاک بياورند و آنجا بريزند؛ و خود به نفس خود يک دامن خاک آورد و بريخت. تمامت لشگر و مردم هر يک دامني خاک بياوردند و بريختند. پشته اي عظيم برهم رسيد، نام آن پشته را آذربايگان کرد... چه آذر به لغت ترکي به معني بلند است و بايگان به معني بزرگان و محتشمان؛ و آنجا را با آن مشهور گردانيد.". در كتاب فرهنگ رشيدي تاليف رشيد الّدين متوفّاي نيز نقل ميشود اوغوز خاقان از شروان بر خاست و به اران رفت و از آنجا آمد به مغان، به اوجان آمد و در آنجا ساكن شد. نام اين مناطق را آذربايجان گذاشت".در کتاب آدربایجان ایران و قفقاز محقق ارجمند و پرتلاش آقای پرویز زارع شاهمرسی وجه تسمیه آذربایجان را به خوبی حلاجی و عیان میکند. در تركي قديم پسوند جمعي به شكل "-ه ن- " ويا "-ان- " موجود بوده است. مثلا در تركي قديم كلمه "ار " به شكل "اره ن " (مردان، جوانمردان با استفاده از اين پسوند جمع بسته شده است. محتمل است نام بعضي از اقوام نيز با استفاده از اين پسوند جمع بسته شده باشد، مانند "آزان" به معني آزها (از قوم آز) و "خازاران" به معني خزرها (نام محله اي در شهر اورومي که امروز فلکه بازارباش یا میدان جانبازان نامیده میشود.). عده اي كلمات "خيزان" و "اوغلان" در زبان توركي را نيز جمع با پسوند "ان" كلمات "خيز" (قيز) و "اوغول" دانسته اند. در روايت برهان قاطع نيز "بايگان"، احتمالا فرم جمع قديمي كلمه "بيگ-به يگ"به معني امرا و بزرگان ويا "باي " به معني ثروتمند و غني که امروزه نیز وارد فارسی شده و کاربرد هم دارد) است. با اين فرض ميتوان چنين استنتاج كرد كه يا كلمه "به يگ" نخست به شكل "به يگه ن " جمع بسته شده و سپس در اثر آنالوژي با فرم جمع "بايان "، به "بايگان " تبديل گرديده است؛ و يا كلمه "باي " نخست به شكل "بايان" جمع بسته شده و سپس با فرم جمع "به يگه "، به "بايگان" تبديل شده است.

ب- "آذر" به معني بلند در اين روايت، احتمالا مخفف و محرف "اوجايئر " به معني جاي بلند و يا فرم ديگري از "اوزه ر " توركي به معني قسمت فوقاني و روئين و بالائي است (اوزه در توركي باستان به معني فوقاني و مرتفع است).  تبديل صداي "ج" به "ز" (و "چ" به "س") در برخي از لهجه هاي توركي مانند تبديل "بنزه مك" به "بنجه مك" در بعضي لهجه هاي توركي آزربايجان، "جول" قاراچاي به "زول" در توركي بالكار (به معني راه) و تبديل "اجل" عربي به "ازل" در توركي قازان مشاهده شده است.

ج- يكي ديگر از نشانه هاي قدمت اين روايت، ذكر فرم آغور (اوقور) باستاني به جاي اوغوز متاخر است. تبديل "ر" اصلي آلتائيك به "ز" (تور-توزاق، يور-يوز، .) در زبان توركي پديده اي نو و مربوط به هزاره اخير است، "ر" اصلي كه در توركي به "ز" تغيير يافته، در زبانهاي چوواش و مجاري همچنان حفظ شده است..

ذال معجمه، الف ممدود و هويت ملي: در خط و زبان توركي معاصر حرف و صداي "ذ" (ذال معجمه) وجود ندارد. عده اي بدين سبب و نيز به منظور تاكيد بر ريشه شناسي توركي نام آزربايجان و هويت توركي اش، بر نگارش اين نام به شكل "آزربايجان" تاكيد دارند (علاوه بر نگارش، تلفظ نام آزربايجان به دو زبان توركي و فارسي نيز متفاوت است. حرف اول اين نام به توركي كه در آن صداي "آ" ممدود و يا بلند وجود ندارد، با الف كوتاه و به فارسي كه داراي صداي الف كوتاه نيست، با "آ" ي بلند و يا ممدود  ادا مي شود.



عده اي نام "آزر" را مركب از دو بخش "آز" و "ار" دانسته اند. در شماري از متون تاريخي پيش و پس از اسلام به اقوامي بنام "آز" و اسامي مشابه آن اشاراتي شده است. از جمله در سنگ نوشته هاي گوک تورك  ها. نوشته هاي تورفان، جامع التواريخ(رشیدالدین فضل الله همدانی-بانی ربع رشیدی تبریز)، مروج الذهب (مسعودی مورخ عرب)، المسالك و الممالك (ابن خردادبه)، سفرنامه ابن بطوطه مراکشی، ديوان الغات الترك  ملامحمود کاشغری (به شكل "آز كيشي"، يعني انسان آزي یا اهل سرزمین آزها)، كتاب دده قورقود هنوز آشكار نشده است اين گروههاي متعدد قومي یکی هستند . همچنين در منشا تباري اين اقوام نيز مباحثه وجود دارد. در تاريخ و روزگار معاصر در ميان ملل ترك نيز به اقوام و تيره ها و در محل سكونت و حاكميت اين اقوام در ناحيه بسيار وسيعي در اوراسيا به نامهاي جغرافيائي بيشماري مي توان برخورد كه در نام خود عنصر "آز" و مشابه آنرا داشته باشند. يكي از اين اقوام آلتائيك در پيرامون درياي خزر بنام آز، آس، آسي (آسيانيها، آسيناها، و آلانها)، ياز (در زبانهاي اسلاوي) است. اين طائفه پروتوتورك در طول تاريخ خود با اقوام اسلاويان روابط نزديك انساني داشته كه خود را از جمله به شكل ازدواج مخصوصا ميان رهبران و روساي طوائف دو طرف جلوه گر ميساخته است. گروهي طائفه ياز -ياس - يازيق  را كه در نواحي مولدواي و اوكراين فعلي در اروپای شرقی و در نزدیکی ترکان گاگاووز(گاگاو+از) مي زيسته و بر اقوام اسلاويان آن منطقه و اروپاي(ار+یوپا) شرقي حكم مي رانده اند و از اجداد مجاريان بشمار ميروند را نيز منسوب به همين طائفه پروتوتورك "آز" دانسته اند. عده اي از محققين قوم قيرقيز را نيز منسوب به قوم آز دانسته و نام قيرقيز را به شكل "قيريق+آز" (چهل آز) تقطيع كرده اند.البته به قرقیز ها چهل تیر نیز گفته میشود به علت افسانه ای که در آن هر وقت یک کودک قرقیزی متولد میشد چهل تیر کمان رها میکردند. در سنگ نوشته هاي تون يوقوق، آزها وابسته به اقوام ترك، تورگيش و قيرقيزها شمرده شده اند. در اين سنگ نوشته ها علاوه بر تركيب "آز بودون " قوم آز، مملكت آز، حتي تركيبي عينا به شكل " آز اري به معني "انسان منسوب به قوم آز" وجود دارد.

طبق معتقدان اين تئوري، آذر كه نام آذربايجان از آن ماخوذ است نام حكومت ايلي و دولت قومي تورك در منطقه شمال غرب ايران، جنوب قفقاز و شرق كشور تركيه بوده كه قرنها پيش از ميلاد مسيح بر بسياري از اقوام و قبايل ديگر آن منطقه از جمله بر اوزها حكومت ميكرده است. پانصد سال پس از سقوط دولت آزان، در اين نواحي دولت ميديها تشكيل شده است. در عهد عتيق در آزربايجان و نواحي دور و نزديك ديگر در آسيا به نامهاي جغرافي به شكل آزار مي توان برخورد كرد. از جمله شهر "آراز" بين اورميه و كركوك در عراق کنونی .ناحيه "آزار" در ايروان یا چوخورسعد . معبد "آزاري" در جنوب ماد (قرن اول) ...عده اي نامهاي ارس (آر+از)، سلماس (سالم+از) حتي آسيا را با نام اين قوم مربوط دانسته اند(آس+یوآ). نام طائفه "آز" در زبان مونقولي به شكل آزوت و در متون فارسي به شكل "آزان" جمع بسته شده ، هرچند امکان دارد كه اين شكل فرس نبوده و جمع كلمه "آز" با استفاده از پسوند جمعساز تركي باستاني "-ان" بوده باشد در منابع عربي از زبان اين قوم بنام "الاذيه" (منسوب به قوم آز) و يا "الاذريه"ياد شده است. بنابراين، ظن عده اي كه فرم "آذري" را مخفف كلمه آذربايجان دانسته اند، كاملا نادرست است. "آذري" مخفف نام آذربايجان نيست، "ي" آخر كلمه "آذري"، ياي نسبت بوده و "آذري" در زبانهاي فارسي و عربي بيگمان به معني "منسوب به آذر" است.

در این مورد شده است.لویی بازن تورکولوگ برجسته فرانسوی مینویسد:

«اینکه گفته شود اقوام مهاجر بزور زبان ترکی را به مردم آذربایجان تحمیل کرده اند نادرست است و نمی تواند واقعیت داشته باشد.بلکه منطقی است گفته شود که با آمدن ترکان مهاجر ساکنان بومی تقویت شدند۱

حتی در داستان گیل گمیش» او از آذربایجان رد شده و به خزر میرود و از دریاچه ارومیه و کوههایش یاد میکند»۲

البته محمد شهرستانی پدر زرتشت را ازآذربایجان و مادرش (دوغدو) را از ری میداند.»۳



این هم نشان از نام آذربایجان و سنخیت نام ترکی مادر زرتشت با محل میباشد.

در کتاب آثار البلاد و الخبار والعباد ذکريا بن محمد بن محمود المکموني القزويني آمده است:« زرتشت از آذربايجان بود و چندي از مردم کناره گرفت و در کوه سبلان به سر برد و از آنجا کتابي آورد.»۴



روشن خیاوی در مصاحبه ای که با مرحوم دکتر هشترودی انجام میدهد از او در مورد زبان  ترکی آذربایجانی میپرسد:«مسله زبان یک فرضیه علمی نییست که اگر به اثبات نرسد کنارش بگدارند......اما زبانی که با انتشار رساله(آذری )کسروی بر زبانها افتاد داستان دیگری دارد...من فقط این را میدانم و خبر دارم که کسروی در اواخر عمرش از این نظر برگشته است و عده ای گفتند پشیمان شده است و برگشته است و در جایی نیز ثبت کرده است.»۵



عده اي نام "آزر" را با قوم توركي "خز ر" مرتبط دانسته اند. نمونه متاخر جالبي از اين دست، شاعر ملي و بزرگ مردمان تركمن مختوم قلی فراغی است كه در اشعار خويش از آزربايجان به شكل "خزه ربايجان" نام برده است. وي ميگويد: "من گزميشه م ائيران`ي، خزه ربايجان`ي". در فولكلور تركمني نيز از آزربايجان به شكل خزربجان و خزيربيجان ياد مي شود. از اين نمونه ها ارتباط نام آزربايجان با توركهاي باستاني خزه ر استنباط مي شود. علاوه بر اين، برخي از محققين، بر اين اعتقادند كه گاسپي و خزر هر دو نام يک واحد ائتنيك هستند که در سواحل شمال و شمال غربی دريايی که در زبانهاي گوناگون نامهای آنها را به خود گرفته، زندگی می کرده اند. اين محققين گاسپی و خزر هر دو را از ريشه گاس، خاس، خاز فوق الذكر دانسته و بر آنند که اين دو نام با افزوده شدن دو علامت جمع "پی" ايلامي و "ار" توركي به دو صورت مذکور در آمده اند. برخي از محققين نام "خيزير" پيغامبر افسانه اي شخصيت ميتولوژيك كه دربرخی نقاط آذربایجان بنام وي دو عيد مردمي برگزار مي شود (خيدير نبي بايرامي و خيديرائللئز بايرامي) را نيز مرتبط با خزه رها و در نتيجه مرتبط با نام آزربايجان دانسته اند.(لازم به ذکر است خدر نبی همان خضر(ع) است که در قران کریم به عنوان استاد در مرحله ای از زندگی موسی پیامبرمعرفی شده است که در مورد پیامبر بودن او برخی علما تشکیک دارند و گویند در معیت امام زمان مهدی ظهور خواهد کرد.در آذربایجان  گویند هرکس چهل صباح قبل از اذان صبح جلوی درب خانه خود را آب و جارو کند خضر بر وی نمایان میشود.)

كلمه و تركيب "آذري " هم به لحاظ املاء (داشتن ذال معجمه ، هم به لحاظ دستور زبان داشتن ياي نسبيت فارسي-عربي )، هم به لحاظ تلفظ (تلفظ با "آ" ممدود فارسي ) و هم به لحاظ مفهومي (ارتباط با آذر و آتش فارسي) تركيبي فارسي و غيرتوركي است.تعمیم اصطلاح اودار(مرد آتش) که بعدا بصورت اوذر یا آذر نامیده شده است بر اساس مذهب زرتشتی به

تمامی آذربایجان نادرست و خلط مبحث است.



درباب عدم وجود نام آذربایجان در عهدنامه ترکمنچای:



فصل پانزدهم- اعليحضرت پادشاه ممالك ايران به اين حسن اراده كه آرام و آسايش را به ممالك خود باز آورد و موجبات مكاره را كه اكنون به سبب اين جنگ و خصومت بر اهالي مملكت روي آورده و به جهت انعقاد اين عهدنامه كه به فيروزي تمام سمت انجام مي پذيرد از ايشان دور كرده، همه رعايا و ارباب مناصب آذربايجان عفو كامل و شامل مرحمت مي فرمايند و هيچ يك از ايشان بدون استثناي مراتب و طبقات به جرم عرضه ها و عملها و رفتارهاي ايشان كه در مدت جنگ يا در اوقات تصرف چند وقت قشون روسيه از ايشان ناشي شده نبايد معاقب شوند و آزار ببينند و نيز از امروز يكساله مهلت به ايشان مرحمت مي شود كه به آزادي با عيال خود از مملكت ايران به مملكت روس انتقال نمايند و اموال و اشياء خود را نقل يا بيع كنند، بدون اينكه از جانب دولت يا حكام ولايت اندك ممانعت كنند يا از اموال و اشياء منقوله يا مبيعه ايشان حقي و مزدي اخذ نمايند.
و در باب املاك ايشان پنج سال موعد مقرر مي شود كه در آن مدت بيع به حسب خواهش خود بنا گذاري در باب آنها نمايند، و از اين عفو و بخشش مستثني مي شوند كساني كه در اين مدت يكساله به سبب بعضي تقصيرها و گناههايي كه مستلزم سياست ديوانخانه باشد مستوجب عقوبت مي گردد.

در باب آلبان :

آلبانها٬ قومی بودند متشکل از طوایف مختلفی بنام(اودن ها-سودیها-ویکها-آناریک ها-گاروناییها-گلها-سیلوها-آلیادیکها-آینیانها-لیپیها-قارقارها-ساناروها و کاسپیها-که همه اقوام ترک زبان بودند).واژه آلبان برگرفته از آلپ به معنای کوهستان است..پایتخت آنها شهر قبله در آذربایجان کنونی بود.آنها ابتدا پدیده های آسمانی را میپرستیدند.مهمترین قبیله آنها گارگارها بودند که به نظر موسی خورنسی« زبانی خشن داشتند و خطی متشابه خط گرجی»۶

استرابون مي‏نويسد:

«آلبانها به 26 زبان سخن مي‏گفتند. پيشة آنان دامداري بوده و در جنگها مهارت كافي داشته‏اند. آنان واحد اندازه گيري و شمارش بيش از صد را نمي‏دانستند و در عين نداشتن سكه و پول به داد و ستد پاياپاي مي‏پرداختند. سرزمين آلباني سرسبز و چراگاههايي بسيار خوب داشت و مردم مرغداري و ماهي‏گيري نيز مي‏كردند. سرزمين آلباني بين رود كور و رشته كوههاي قفقاز قرار داشت

یونانیان سرزمین بومی آلبانهارا آلبانیا-گرجها(اران) وارامنه الواناک مینامند نام اران نیز یک کلمه ترکیست که از ار+آن  تشکیل یافته است که هم نماد قوم"ار" در ان است و هم نماد سرزمین"آن".ولی البانها یک قوم ترک با زبانی التصاقی بر خلاف زبان آرییاییهاکه بارها با اقوام ایرانی نیز درگیر شده اندبنا به نظر گوگاسیان اران یک کلمه ترکی است ودر منابع ترکی نیز آمده است.

حتی امروزه اهالی کشور آلبانی کشور خود را سرزمین عقاب (اشچیپیری)میدانند که با سرزمین عقاب اوستا برای ارانیها تطابق دارد.البته ریشه آلبانی نیز با آلپ که قبلا گفتیم یکیست.البته نظر مورخین بر ایلیری بودن آلبانیایی ها  میباشد.

البته در هنگام درگیری بین بیزانس و مسلمین سر قفقاز ارامنه  نسبت به آلبانها دشمنی ورزیدند.در کتاب تاریخ آلبان  موسی کالانکاتوویسکسی که در  1984 در ایروان چاپ شده است در صفحه 149 آن  دو نامه کاتولیکوس ارامنه جهت زیر فرمان رفتن کلیسای آلبان  برای ارامنه  در سال 699 هجری به خلیفه  عبدالملک نوشته شده است  اینگونه آورده شده است:

«کشورما با تمام اجزایش تابع شماست. ما نیز بمانند آلبانها به خدای واحد و عیسی معتقدیم. ولی کاتولیکوس آلبانها در بردع با امپراتور روم وارد گفتگو شد و برای او دعای خیر می‏نماید و تمام اهالی را مجبور می‏نماید که با دین او همراه شوند. شما این را آگاه باشید و از توجه دور ندارید. حتی یک بانوی بسیار محترم نیز به او پیوسته است. با استفاده از قدرت والای خود این انسانهای عصیانگر به خدا را مجازات کنید."
خلیفه در جواب نامة فریبکارانة کاتولیکوس چنین نوشت:
"مرد خدا، ائلیا کاتویکوس مردم ارمنی، نامة شما صمیمی است، من آن را خواندم و با علاقه یک خادم خود را با سپاهی بیکران می‏فرستم. آنان آلبانها را که برعلیه ما قیام کرده‏اند به دین شما بازخواهند گرداند. خادم من آنان را در برابر چشمان شما در بردع کیفر خواهد داد. نرسس و آن زن همفکرش را را زنجیر کرده و به سرای من خواهند آورد تا من آنان را برای دیگر طاغیان عبرت کنم.»۷

با حمله مسلمانان آلبانها شکست خورده و زیر نظر کلیسای گریگوری ارامنه رفتند و کاتولیکوس آلبانها برا یآنان سوگند وفاداری خورد.اینگونه ارامنه با دستمایه قراردادن مذهب شروع به الینه کردن اقوام التصاقی  زبان و ترک آلبان نمودند.حتی برخورداریان و تریگریگوریان ارمنی نیز بر تعلق سرزمینهای ارامنه به آلبانها تاکید دارند. تا سده چهارم بعد از اسلا‌م آران به دست فرمانرواى ارمنستان که از طرف خلیفه گمارده مى‌گردید، اداره مى‌شد و به همین لحاظ برخى از مولفان آران را بخشى از ارمنستان مى‌دانستندکه البته نظریست اشتباه .البته بنده نمیدانم برخی مورخین چه اصراری دارند که قبل از محمد امین رسولزاده واژه آذربایجان برای شمال رود ارس بکار گرفته نمیشده است و نمیگویند چرا این واژه انتخاب شد و از کجا آمد؟.در حالیکه هم اکنون نیز در فرهنگ آذربایجانی به دشت و منطقه صاف اران گفته میشود و این بدلیل جلگه و پست بودن منطقه شمال ارس نسبت به منطقه جنوب ارس میباشد.که البته برخی  قفقاز شناسان با آوردن واژه

اران در جملات مورخین سعی در محدود کردن آذربایجان دارند.



جناب دریایی عزیز اینها تنها نمونه ای بود که دانش اندک من آنهم نه به عنوان یک مورخ بلکه به عنوان یک انسان ترک آذربایجانی اجازه داد که به شما منتقل کنم و میدانم که تاثیر گذار نیست.زیرا ملاک شما برای حق کشی تعداد مناصب اشغال شده حکومت توسط عده ای آذربایجانی خودفروش هست ٬با پیراهن عثمان کردن برخی عقاید مشوش گذشته و تعمیم آن برای تمامی حرکت ملی آذربایجان.



اگر اهل دلی دیدی سلام من رسان بر وی

که کمتر یافتم هرجا فزونتر جستجو کردم

صابر همدانی

۱- -Louis      bazen-les    turcophones     d  iran-sarbonne      nouvelle.paris1988-editions             cnrs

ر.ک.گیل گمیش.ترجمه احمد شاملو-۲-

۳-Boyce, Mary (1975), History of Zoroastrianism, Vol. I, Leiden: Bril

آثار البلاد و الخبار والعباد ذکريا بن محمد بن محمود المکموني القزويني-۴-

۵- آذر سال 1381..شماره 269.نشریه  نوید آذربایجان.چاپ اورمیه

۶-موسی خورنسی٬تاریخ ارمنستان٬ابراهیم دهقان٬افق ٬اراک

۷-موسی کالانکاتوویسکی۱۹۸۴ ایروان٬تاریخ آلبان