تك توران : موج آزادي خواهي ملتهاي خاورميانه كه از آن به عنوان
بهار عربي ياد مي شود از تونس شروع شده ، مصر و ليبي را درنوريده به بحرين و يمن
رسيد و اكنون در حال براندازي ديكتاتور سوريه مي باشد .
اگر به صورت اجمالي نگاهي به انقلابهاي شكا گرفته در
كشورهاي فوق بياندازيم مي بينيم كه هر كدام به يك شكل نتييجه نداده است . ديكتاتور
تونس خيلي زود تسليم اراده ملت شد . به طوري كه در تونس شاهد كشتار آنچناني ملت
نبوديم . انتخابات در تونس انجام شده است و مي توان گفت وضعيت تونس از كشورهاي
ديگر از لحاظ آرامش دروني و روند روي گذاري به دمكراسي بهتر است .
اما در مصر وضعيت به گونه اي ديگر بود به طوري كه
درگيريهاي انجام شده اوليه در مصر در طول تقزيبا 20 روز مقاومت ريم حسني مبارك ،
حدود 300 نفر كشته شدند با استعفاي حسني مبارك ، اين ارتش مصر بود كه به نوعي
انقلاب ملت مصر را دزديد و تاكنون هم با اين كه انتخابات مجلس در مصر انجام يافته
اما گفته مي شود كه هنوز اين ارتش مصر است كه قدرت را تحت قبضه خود دارد . به نظر
مي رسد روند گذار بر دمكراسي واقعي در مصر بسيار زمان بر خواهد بود .
در بحرين قضيه به شكل ديگر آغاز گرديد به طوري كه مي
توان گفت ، دخالت جمهوري اسلامي ايران و عوامل اين حاكميت در انقلاب بحرين كه سعي
در تزريق تفكر مذهب شيعه و اختلاف بين قبايل شيعه و سني داشت در نهايت به ضرر انقلابيون
بحرين تمام گشت به صورتي كه مي توان گفت اكنون موج اعتراضهاي مردمي در بحرين روي
به خاموشي گذاشته است .
در يمن كه كشوري تشكيل يافته از قبايل متفاوت است و
هنوز هم كه هنوز است هگوموني قبيله اي در آن كشور در سياستهاي كلي نقشي اساسي دارد
علي عبدالله صالح بعد از حدود يك سال كشمكش با انقلابيون حاضر به استعفا گشته و
قدرت را تا انتخابات آزاد در اين كشور به معاون خويش تنفيض كرده است .
در ليبي شرايط بسيار متفاوت تر بود به نحوي كه رهبر
نادان ليبي كه شباهتي بسيار به رهبران ايران و سوريه دارد از همان اوان شكل گيري اعتراضات
در مناطق شرقي ليبي دست به كشتار فجيع معترضين زد . به همين سبب بود كه اعتراضات
مردمي خيلي سريع روي به خشونت گذاشت ، ملت ليبي در جواب كشتار حكومت سرهنگ قذافي
مسلح شدند شهرهاي ليبي يكي پس از ديگري به دست معترضين افتاد ، ديكتاتور ليبي شروع
به بمباران شهرهاي از دست رفته كرد اينجا بود كه مجامع بين المللي براي جلوگيري از
فاجعه انساني و نيز البته براي بهره برداري سياسي و اقتصادي در روابط آينده خود با
ليبي جديد ، به كمك ملت معترض ليبي شتافتند نيروهاي ناتو با كمك نيروهاي بومي ليبي
سرانجام طرابلس را به چنگ خود درآوردند و سرهنگ قذافي به طرز فجيع و شرم آوري كه
پايان تمامي ديكتاتورهاي دنياست از بين رفت .
اما در سوريه كه چشمان جهانيان امروز بيشتر معطوف اين
كشور شده است . جريان تا حدودي شبيه به ليبي است . با اين تفاوت كه بر خلاف سرهنگ
قذافي ، بشار اسد از حمايت سه كشور عمده ايران ، روسيه و چين برخوردار است .
موج اعتراضات در سوريه ابتدا به صورت كاملا مدني از
برخي شهرهاي سوريه آغاز گرديد . حاكميت بعث در سوريه رفته رفته بر شدت سركوب خود
بر عليه معترضين افزود تا اينكه با افزايش كشته ها در سوريه ، اپوزسيون سوري نيز
روي به روش معترضان ليبيايي آورد . بسياري از اعضاي ارتش سوريه با فرار از مقرهاي دولتي
به ملت سوريه پيوسته و ارتش آزاد سوريه را بنيان نهادند و آنچنانكه از اخبار بر مي
آيد امروز ارتش آزاد سئريه داراي 40000 نيروي مسلح است . به هر حال دير يا زود
بشار اسد نيز به همان سرنوشتي دچار خواهد گرديد كه ديكتاتورهاي ما قبل دچارش گشته
اند .
اما با اين مقدمه اجمالي مي خواهيم برسيم به اصل
ماجرا ، ايران و آينده اي كه بزودي در انتظار اين كشور خواهد بود .
هدف اصلي مان از پرداخت اجمالي به انقلابهاي انجام
شده در كشورهاي فوق الذكر درواقع پرداخت به موضوع رفتار نيروهاي نظامي اين كشورها
و تصميماتي بوده است كه در طول فرآيند اعتراضات مردمي گرفته اند . و بر همين اساس
نيز مي خواهيم مراجعتي به نيروهاي نظامي آزربايجاني در اين برهه بسيار حساس تاريخي
داشته باشيم .
با توجه به نوع حاكميت كنوني ايران و رفتار 33 سال
حكومت آن ، پيش بيني مي شود كه اوضاع ايران در آينده اي نزديك روي به وخامت خواهد
گراييد .
در واقع آينده ايران كنوني از دو گزينه فراتر نخواهد
رفت :
الف ــ گزينه جنگ خارجي ، به علت عدم انطباق سياست
داخلي و به خصوص سياست خارجي ايران با جامعه بين المللي ، رواج تروريسم به كشورهاي
غير و روي آوردن به مسئله توليد سلاح اتمي
ب ــ افزايش نارضايتيهاي مردمي به علت وجود فساد
اقتصادي و مافياي هاي قدرت كه سبب كاهش قدرت اقتصادي ملتهاي ساكن در اين كشور شده
است . و نيز مهمتر از آن موج آزادي خواهي و استقلال طلبي ملل غير فارس ساكن در اين
كشور همانند موج اعتراض ملي آزربايجانيها
با مقايسه انقلابهاي اخير در كشورهاي خاورميانه مي
توان چنين تحليل كرد كه حوادث آينده در ايران بيشتر به حوادث سوريه و حتي ليبي
شبيه تر خواهد بود . چرا كه مي دانيم اين حاكميت در طول دوران حاكميت خويش به هيچ
وجه عاقلانه عمل نكرده و آنطوريكه هم پيداست قصد رفتار عاقلانه ندارد و به نظر هم
مي رسد ولي فقيه و تيم حامي ايشان به راحتي ديكتاتورهاي تونس و مصر قصد رفتن از
قدرت را نخواهد داشت چرا كه مافياي نفت ايران كه بيشتر در اختيار بيت رهبري و
فرماندهان ارشد سپاه حامي خامنه اي است
آنقدر اغوا كننده است كه سبب خواهد گشت حاكميت در قبال اعتراضات مدني و ملي ملتهاي
غير فارس همان اشتباهاتي را بكند كه قذافي و بشار اسد كرده اند .
اكنون مي توان گفت كه آينده ايران بين دو گزينه ليبي
و سوريه خواهد چرخيد .
از ديد ما احتمال به وقوع پيوستن گزينه ليبي در ايران
زياد درست به نظر نمي رسد چرا كه مي دانيم در ليبي قبايل موجود در اين كشور با
يكديگر از لحاظ ملي ــ اتنيكي چندان اصطكاك و حساسيتي نداشته اند به همين علت هم
بود كه نيروهاي موجود در شهرهاي مختلف ليبي سريعاً توانستند با هم متحد گشته و به
سمت هدف يعني مركزيت ليبي ( طرابلس ) حمله ور شوند .
بنابراين مي توان نتيجه گيري كرد كه آينده ايران
بسيار بسيار محتمل تر به جريانات امروز سوريه خواهد بود. شرايط كنوني ايران تقريبا
تا حدودي شبيه به سوريه و حاكميت آن است . اگر در سوريه اقليتي شيعي حاكم بر
اكثريت سني مذهبان اين كشور هستند در ايران نيز اقليت فارس حاكم بر اكثريت توركان
آزربايجاني و ساير ملل تحت ستم است . اگر امروز در سوريه ، دمشق با حمص و درعا و
شهرهاي ديگر همراهي آنچناني ندارد در ايران هم هيچ قدرتي نخواهد توانست اپوزسيوني
باشد كه از تمامي شهرها و ملتها حمايت شود . اين موضوع را در جريان سبزها شاهد
بوديم كه اين جريان هرگز نتوانست در آزربايجان جنوبي و شهرهاي غير فارس تاثير خود
را داشته باشد . افزون بر اين در ماجراي ايران نيز كشورهاي روسيه و چين طبيعتا
همان حمايتهايي را كه امروز از بشار اسد و سوريه مي كنند در مورد ايران نيز خواهند
كرد از اين لحاظ هم ، ايران شبيه به سوريه است .
حال مي رسيم به اصلي ترين قسمت تحليل ، اكنون نيروهاي
نظامي آزربايجاني با رصد حوادث اتفاق افتاده در منطقه بايد انتخاب آينده خويش را
از هم اكنون داشته باشند
اگر گزينه « الف » در مورد ايران شكل بگيرد يعني
ايران از طرف نيروهاي خارجي مورد هجوم قرار بگيرد بهترين آرايش نيروهاي نظامي
آزربايجاني دفاع از حدود خاكهاي تاريخي آزربايجان است . با توجه به اينكه مي دانيم
در گزينه جنگ خارجي ، در مدت زمان بسيار كم اين نيروهاي بين المللي خواهند بود كه
بر جمهوري اسلامي ايران غلبه خواهند كرد بنابراين جان دادن آزربايجانيها براي
حاكميت راسيستي فارس ايران تكرار تاريخ و اشتباهات گذشته و احمقانه ترين گزينه
موجد خواهد بود .
در اين زمان نيروهاي نظامي آزربايجاني بايد با پيوستن
به حركت ملي آزربايجان از جنگ با نيروهاي خارجي با شرط عدم ورود به آزربايجان و
كشتار ملتمان وارد مرحله اجراي سياست ملي و گفتگو با نيروهاي غير براي استقلال
آزربايجان جنوبي گردند . همچنين بيشترين حواس نظاميان آزربايجاني در اين برهه از
زمان بايد معطوف به تحركات تروريسم كورد در آزربايجان غربي باشد . چرا كه عدم دقت
به اين موضوع سبب به وقوع پيوستن ترادي نسل كشي ملتمان همچون كشتار ملت مظلوم
آزربايجان در سالهاي ( 19991 ـ 92 ) در قره باغ و حوادث سالهاي بعد از جنگ جهاني
اول توسط اكراد مهاجر و ارامنه خواهد بود .
اما اگر گزينه « ب » يعني آغاز نارضايتي هاي ملي از
سوي ملل ساكن در ايران انجام گيرد باز با توجه به دلايلي كه قبلا ذكر گرديد وضعيت
ايران قطع به يقين بيشتر شبيه به وضعيت كنوني سوريه در خواهد آمد اينجا است كه
نيروهاي نظامي آزربايجاني بايد از هم اكنون راهي را كه براي خود برخواهند گزيد را
انتخاب كنند يا در كنار ريم جنايتكار راسيست فارس قرار گرفته و شروع به كشتار
برادران خود خواهند كرد يا همچون ارتش آزاد سوريه آزادانه به صف حركت ملي
آزربايجان و ملتمان خواند پيوست .
در اين گزينهنيز دوباره بايد حواسمان به عوامل
تروريست كورد و امراد مهاجر تحت امر گروهكهاي تروريستي باشد . اگر به سوريه امروز
بنگريد ، گروهكهاي تروريستي « پ ك ك » شاخه سوريه از اعتراضات موجود در حال
بهرهگيري است به طوري كه حاكميت ضعيف شده مركزي سوريه امروز مجبور شده است طي
معامله اي با اكراد سوريه كنترل عبور و مرور و در واقع حاكميت قسمتهايي از سوريه
را به گروهكهاي تروريستي كورد بسپارد تا اينكه كوردها در اعتراضات با ملت معترض
همراهي نكنند . قطع به يقين تحركات امروزي تروريستهاي كورد در آزربايجان غربي نشان
گر اين است كه حاكميت راسيست فارس مركزي ايران هم از هم اكنون در حال معامله با
كوردهاست . اين نه تنها پلان امروزي حاكميت راسيستي ايران نبوده بلكه سالهاست كه
اين پلان در مورد ملت آزربايجان در حال شكل گيري است . راسيست فارس از سياست
كوچاندن آزربايجانيها از موطن خويش و كورديزه كردن مناطق غربي آزربايجان جنوبي 2
هدف را دنبال مي كند : 1 – جدا كردن
توركان آزربايجان جنوبي از توركان كشور توركيه
2 – استفاده ابزاري از اكراد مهاجر بر عليه توركان
آزربايجاني در شرايط بحراني ، همچون شرايط بحراني كنوني سوريه
اين پلان شوم امروزه راهيابي نمايندگان كورد در مناطق
آزربايجان غربي با تقلب و توطئه شدت گرفته است .
برادران نظامي تورك ، بدانيد كه فرداي بسيار خطرناك
در انتظار شما و ملت آزربايجان است . تروريسم كورد و فارس دو تيغه يك قيچي هستند
كه در فردايي نزديك هم شما و هم ملتمان قرباني آن خواهند شد .
بر شماها و مسولين با غيرت آزربايجاني است كه از هم
اكنون جلوي اين پلان شوم را بگيريد اگر امروز جلوي نمايندگان متقلب كورد به مجلس و
پروه خشكانيدن درياچه مظلوم اورميه را نگيريم فردا هماني خواهد شد كه به تصوير
كشيده شد .
بازي تمام شد امروز ديگر وقت خواب خرگوشي ، پيرو
ولايت فقيه جنايتكار ، خيانت به ملت ، سركوب فعالين ملي آزربايجاني نيست . امروز وقت
پيوستن شما به صفوف حركت ملي آزربايجان جنوبي براي تشكيل دولت ملي آزربايجان جنوبي
در آينده است . به اميد آن روز همه متحد شويم .
طيف فعالين مستقل حركت ملي آزربايجان جنوبي