۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه

برادران زندگي عام - آیدین یاشار

1-دستگاه پاپ، روم، كليسا، مراسم عشاي رباني، فروش بهشت، بخشش و اعتراف... اين ها كلماتي اند كه در نگاه اول اعصار تاريك يا به بيان عام تر قرون وسطي را در اروپا به ياد مي آورند. اما در نگاهي ديگر اين كلمات از عوامل ايجاد نهضت اصلاح دين در اروپا هستند. نهضتي كه دين و مذهب مسيحيت را با دستگاه پاپ و آن ساختار عجيب و غريب و پيچيده اش نمي پسنديد و در اين انديشه بود تا مذهب راستين و بي آلايشي را در اروپا عرضه كند. مذهبي كه بايد عاري از فساد هاي موجود در دستگاه پاپ مي بود و مذهبي كه روح بشر را از تمامي تشكيلات ها و تاسيسات ديني بالاتر و والاتر مي دانست. مصلحان ديني از آن رو كه به ذات دين به عنوان راهنماي بشري قائل بودند، آن زمان كه ديوار و حايلي ميان مردم و روحانيون مال پرست ديدند اصلاح دين و دستگاه ديانت را لازم و ضروري شمردند. عده اي از همان قرون 10 ميلادي در داخل كليسا دست به اصلاح زدند و اين روند ادامه يافت. گروهي از افراد طبقه غير روحاني، نويسندگاه متدين و افراد عادي و مؤمن جامعه كه از اعمال نادرست طبقه روحاني كليسا ناراضي بودند در طي اين حركت سهيم شدند. آنها اعتقاد داشتند كه پيروي از ديانت بدون ورود به حلقه روحانيون نيز ممكن است و هر انساني توانايي درك مفاهيم و معاني مذهبي را دارد. آنها كليسا را رد نكردند اما راه و روشي جايگزين ارائه دادند. آنها با بي اعتنايي به طرز عمل كليسا مانند عامه مردم باقي ماندند. بعدها اين جمعيت خود را با نام ((برادران زندگي عام)) شناساندند.
2-فرهنگ، عرف و سنت هاي يك جامعه همانند مذهب شكل دهنده رفتار افراد آن جامعه اند. فعالان اجتماعي نيز به سان كشيشاني اند كه راهبر و راهنماي مردم به سمت شناسايي هرچه بيشتر اين سنت ها و اصلاح و تغيير آنهايند. در اين ميان آن زمان كه اين فعالان در صدد تغيير يا اصلاح فرهنگ و سنت هاي اجتماعي و نهاد هاي اجتماعي بر مي آيند، مي توانند بر اساس يك هدف مشترك و تفكر واحد يك جنبش اجتماعي را سازماندهي كنند. جنبش هاي اجتماعي مانند هر موجود زنده ديگري در اجتماع، لزوما در بدو تولد بالغ نيستند. آنها در گستره زمان با كسب تجربه و گاهي با استفاده از تجربه ساير همزادان خود رشد كرده و تكامل مي يابند. حال مي توان اين سؤال را پرسيد آيا يك جنبش اجتماعي كه درصدد اصلاح و تغيير ساختارهاي به زعم خود نادرست اجتماعي است، لزوما خود بي نياز از اصلاح  است؟
3-جنبش هاي اجتماعي همواره با كنشگران خود در ارتباطند. اين جمله بدين معناست كه جنبش اجتماعي با كنشگران و تفكرات آنها معنا مي يابد. تعريف فعالان يك جنبش از دموكراسي، قدرت، رسانه، حقوق بشر و ... در نهايت در قالب گفتمان آن جنبش تجلي مي يابد. فعالان جنبش اجتماعي يا به عبارت ديگر نسل هاي جنبش با تعريف هايي كه از مفاهيم ارائه مي دهند، بدنه و پيكر جنبش را قالب ريزي مي كنند. برداشت آنها از مفاهيم و نحوه عمل آنها و نوع تربيت شان به عنوان تفكر، نوع عمل و رفتار آن جنبش عرضه مي شود و ادامه مي يابد. نسل هاي مختلف با تربيت نسل هاي بعدي تفكر خود را انتقال داده و باعث تدوام گفتمان جنبش اجتماعي مي شوند. حال اين سؤال مطرح مي شود كه آيا برداشت يك نسل جنبش از مفاهيم كه در قالب گفتمان آن جنبش مطرح شده بايد تا هميشه دست نخورده باقي بماند؟ آيا بدنه و پيكر يك جنبش همواره بايد ثابت و پابرجا باقي بماند و يا امكان تغيير گفتمان يك جنبش ممكن و گاهي ضروري است؟
4-زمان هيچ گاه متوقف نمي شود و در گذر پر شتاب زمان است كه همه چيز تغيير مي كند. فضا و محيط اجتماعي، انديشه و تفكر بشري، ابزارهاي تبليغ، منابع قدرت و ثروت همه در بستر زمان تغيير مي كنند. جنبش اجتماعي نيز از اين نوع است. حال در هجوم بي وقفه تغييرات تا كيد بر يك گفتمان ثابت از سوي يك جنبش امكان پذير به نظر نمي رسد.امروزه پيدايش، تداوم و نوع گفتمان يك جنبش اجتماعي همانگونه كه مي تواند تاثيرگذار باشد، از تغييرات ديگر نيز تاثير پذير خواهد بود.اين تغييرات به همان اندازه كه مي توانند بر روند حركت يك جنبش اجتماعي تاثير مثبت بگذارند امكان تاثير منفي را نيز دارند. از اين رو است كه در يك جنبش اجتماعي با توجه به ملزومات زمان و شرايط مي بايست يك گفتمان صحيح را بر مبناي هدف آن جنبش  آفريد. اما همواره كساني كه تغييرات منافعشان را به خطر مي اندازد، در مقابل آن مي ايستند. اين تضاد منافع در قالب يك جنبش اجتماعي نيز بسيار اتفاق مي افتد. از يك سو عده اي از فعالان اجتماعي اند كه برداشت خود از مفاهيم را در قالب گفتمان يك جنبش عرضه كرده اند و از سوي ديگر تغييرات و تحولات زماني كه بر اشتباه بودن اين گفتمان تاكيد مي كنند.
 حال يا بايد شجاعانه به نادرستي آن گفتمان اعتراف كرد و با قبول تغييرات و همراهي با آنها حداكثر استفاده را از اين تغييرات برده و گفتمان تازه اي را براي جنبش اجتماعي پي ريخت و خواسته و هدف خود را در قالب گفتمان و روشي نو بيان نمود و يا در مقابل تغييرات سر سختانه ايستاد. تاريخچه جنبش هاي اجتماعي در ايران به ما يادآور مي شودهمواره كساني به علت به خطر افتادن منافعشان در مقابل تغييرات ايستاده اند.آنها اغلب با پوشاندن هاله اي به دور گفتمان جنبش به آن حالت مقدس گونه اي داده اند كه هيچ كس جز آنها اذن دست يازيدن به آن را ندارد. آنها به اصول و اهداف جنبش نگاهي سلبي دارند و در مقابل هرگونه تغييري تمام قد مي ايستند. آنها، همانند دستگاه پاپ كه با آن عظمتش در مقابل روحانيون جوان خواهان تغيير در داخل كليسا  و ديگراني كه از خارج كليسا بر اين تغييرات تاكيد داشتند مي ايستاد و از هر ابزاري براي حفظ قدرت خود استفاده مي كرد، در مقابل تغييرات مي ايستند. اگر روزگاري اسقفان و كشيشان هرگونه انتقاد به پاپ را بر نمي تافتند در يك جنبش اجتماعي نيز كساني يافت مي شوند كه هرگونه انتقادي به رهبران خود را به شدت پاسخ مي گويند. اينان از آن رو كه خود را صاحبان اصلي جنبش مي دانند (همانگونه كه كليسا خود را صاحب اصلي مسيحيت مي دانست) تغيير را به معني حذف خود مي دانند. تاريخ به ما مي آموزد كه در مقابل زمان نمي توان ايستاد، همانگونه كه دستگاه پاپ تاب مقاومت در مقابل تغييرات را نياورد و تنها كساني از داخل كليسا با تصويب قوانيني كه شامل تغييراتي در قوانين اوليه بود بقاي ان را تضمين كردند.
5-مسئوليت يك فعال اجتماعي از آن رو كه عموما داوطلبانه اين فعاليت را انتخاب كرده دوچندان مي شود. او نه تنها در مقابل تاريخ موجود كه در مقابل تاريخ آينده نيز مسئول است. يك فعال اجتماعي همواره بايد از يك سو نگاهي به جامعه و از سوي ديگر نگاهي به رويه جنبش اجتماعي داشته باشد. همانگونه كه فساد در رهبران ديني كليسا منجر به تمايل جامعه به اصلاحات اساسي در ساختار رهبري ديني شد و در دوري مردم از مذهب نقش داشت، حركت نادرست يك فعال اجتماعي و رويه نادرست يك جنبش اجتماعي تاثيرات منفي بسياري خواهد داشت. بي شك اولويت اصلاح جامعه است و بايد به خاطر داشت كه در اين فرآيند اشتباهات در ساختار، گفتمان و رويه ي جنبش اجتماعي ضررهاي جبران ناپذيري را در پي خواهد داشت. از اين رو نه تنها بايد از تاكيد بر يك ساختار، روش و گفتمان ثابت در مقابل تغييرات اجتناب نمود بلكه بايد تماما تلاش كرد تا تعييرات را مصادره نموده از آنها به بهترين وجه در راستاي پيشرفت جنبش اجتماعي بهره برد. گاهي بايد نقش برادران زندگي عام را ايفا كرد. گاهي بايد به دور از قيل و قال هاي كشيشان و اسقفان، با توجه به شرايط زماني و بهره گيري از فلسفه، سياست و علوم جديد و رصد تغييرات آنها برداشت ها و تعاريف دقيق تري را ارائه و گفتماني منسجم تر و به روزتر ارائه داد. بايد مانند برادران زندگي عام با توجه به نيازها و شرايط تن به اصلاح داد و تلاش كرد تا اصلاحات در درون يك جنبش اجتماعي نهادينه شده و حركت جنبش را در مسير رسيدن به هدف تسهيل كرد. هر كنشگر اجتماعي بايد بداند كه پيشرفت او به معناي پيشرفت جنبش و مهمتر از آن پيشرفت جامعه خواهد بود.
6-لوتر آن زمان كه در مقابل دستگاه پاپ اقدام به تبليغ مذهب پروتستان نمود و اصول، قوانين و قرائت تازه اي از مسيحيت را ارئه داد اقدام به ترجمه ي انجيل و متون مسيحي از زبان لاتين به زبان آلماني نمود. اين عمل لوتر اگرچه براي مقابله با هژموني زبان لاتين، كه زبان رسمي دستگاه پاپ و دنياي واحد مسيحي بود، انجام شد اما بعدها تا حدودي به حفظ زبان آلماني كمك نمود. يك جنبش اجتماعي در مسير تغييراتي كه اعمال مي كند در گفتمان، ادبيات، نوع رفتار اجتماعي و ... آن جامعه تاثير مي گذارد. از سوي ديگر فرهنگ، سنت و عرف در نوع ديالوگ مردم يك جامعه بازتاب مي يابد و جنبشي كه به دنبال تغييرات و اصلاح اين سنت ها و عرف هاست بي شك بايد بر ديالوگ آن جامعه نيز تاثير بگذارد. اما گاهي ديده مي شود كه ادبيات عامه جامعه، كه جنبش اجتماعي قصد اصلاح آن را داشت، به ادبيات غالب آن جنبش اجتماعي تبديل مي شود و جنبشي كه قصد اصلاح را داشت خود به شكل آن جامعه در مي آيد. جنبشي كه قصد اصلاح ادبيات و زبان يك جامعه را داشت خود به آن زبان تكلم مي كند و آن را بازتوليد كرده و مبلغ آن نوع ادبيات مي شود. يك فعال اجتماعي به جاي اينكه خود در دام ادبيات و ديالوگ عاميانه بيافتد، همانند لوتر بايد در راستاي ترجمه زبان و ديالوگ جامعه به يك زبان و ديالوگ صحيح و درست تلاش نمايد تا بتواند ضامن بقاي آن شود. از اين رو گاهي حتی باید تيترها را نيز نشانه رفت. 
 در عصري كه نگاه به موجوديت زنان تغيير كرده و بار بسياري از جنبش هاي اجتماعي را زنان به دوش مي كشند، ديگر نمي توان از فعالان اجتماعي به نام برادران زندگي عام سخن گفت. اكنون ديگر بايد نوشت: انسان هاي زندگي عام...
اؤزگور دوشونجه اوجاغي (كانون انديشه آزاد)