تك توران : به چند دلیل عملی ساختن پروژه فدرالیسم در ایران ممکن نیست:
1 - در ایران هنوز فدرالیست ها
موفق نشده اند نظر واحدی به افکار عمومی ارائه دهند معمولا تحت عنواین مختلف مثل
فدرالیسم قومی، فدرالیسم جغرافیایی، فدرالیسم سیاسی، فدرالیسم شورایی و غیره گاه
برداشتهای متضادی از فدرالیسم در رسانه های گروهی به افکار عمومی ارائه داده می
شود ایده فدرالیسم بیشتر به خواب پریشانی می ماند که از آن تعبیرهای ضد ونقیض می
شود. این امر باعث شده است که پشتیبانی افکار عمومی از ایده فدرالیسم بجای تقویت،
تضعیف شود.
2 - برای اجرای فدرالیسم در ایران
ضمانت اجرایی وجود ندارد چون میان احزاب و سازمانهای سیاسی برای اجرای فدرالیسم
قراردادی بسته نشده و ائتلافی صورت نگرفته است منظور آندسته از احزاب و سازمانهای
سیاسی هستند که از پشتیبانی اکثریت مردم در میان ملل ساکن در ایران برخودارند برای
مثال اکثریت احزاب و سازمانهای سیاسی ملت فارس با ایده فدرالیسم مخالف هستند حتی
بعضی از این احزاب و سازمانهای سیاسی ایده فدرالیسم را نوعی تئوری توطئه برای تجزیه
ی ایرن بحساب می آورند.
3 - فقر دانش سیاسی در میان مردم
از موانع اصلی بر سر راه فدرالیسم محسوب می شود منتسکیو یکی از متفکران سیاسی
فرانسه در عصر روشنگری اعتقاد داشت که هر ملتی لایق حکومتی است که بر آن ملت حاکم
است یعنی سیستم سیاسی حاکم بر هر کشوری رابطه ی مستقیم با دانش سیاسی مردم آن کشور
دارد البته تجارب تاریخی موید این نظر هستند برای مثال سیستم سیاسی حاکم بر شوروی
سابق در کشوریهای مختلفی مثل اتیوپی، افغانستان، چکسلواکی و لهستان به مرحله ی
اجرا در آمد اما نتایج بدست آمده باهم تفاوت های فاحش داشتند در حال حاضر کشورهای
سوئیس و کانادا نمونه های موفق فدارالیسم بحساب می آیند بررسیهای علمی نشان می دهد
سیستمهای سیاسی حاکم بر این کشور ها محصول یک پروسه ی تاریخی تکاملی هستند بنابراین
نمی توان در اثر انقلاب و بطور ناگهانی سیستم سیاسی فدراتیو مشابه آنچیزی که در کانادا یا سوئیس وجود دارد
در ایران عملی ساخت ما از این نوع طرز رفتار تجربه منفی تاریخی در دست داریم در نتیجه
ی انقلاب مشروطیت برای نخستین بار در ایران قانون اساسی با استفاده از قوانین اساسی
بلژیک و فرانسه تدوین شد در متمم قانون اساسی مشروطه به انجمن های ایالتی و ولایتی
اشاره شده است در واقع در تدوین قانون اساسی مشروطه با الگو قرار دادن قانون اساسی
بلژیک سعی شده است قدرت سیاسی بجای تمرکز در مرکز در سرتاسر ایران توزیع شود اما این
کپی برداری مکانیکی از قانون اساسی بلژیک و اجرای آن در ایران به دیکتاتوری فردی
رضاخان منتهی شد.
هریک از دلائل
فوق به تنهایی مانع بسیار جدی در برابر پروژه ی فدرالیسم در ایران محسوب می شود و
اجرای آنرا غیر ممکن می کند تجارب نشان می دهد ملل مختلف در رابطه با پروسه ی
دموکراتیزاسیون دارای توانمندیهای مختلفی هستند برای مثال بعد از فروپاشی شوروی
سابق بعضی از کشورهای تازه استقلال یافته مثل استونی، لتونی و لیتوانی به سرعت
پروسه ی دموکراتیزاسیون را پیمودند و به عضویت اتحادیه ی اروپا درآمدند و به این
ترتیب در چهارچوب اتحادیه اروپا بطور نسبی به همگرایی دست یافتند اما در بلاروس
روند سیاسی دگرگونه شد و در عمل دیکتاتوری فردی جای دیکتاتوری حزبی سابق را گرفت
بررسیهای علمی نشان می دهد اگر ملل مختلف با ظرفیتهای سیاسی متضاد در کشور واحدی
مجبور به زندگی باهم باشند این امر باعث خواهد شد که آن کشور با بحرانهای عمیق سیاسی
و اقتصادی روبرو گردد چنانکه این امر در شوروی سابق روی داد تجارب تاریخی در ایران
نیز نشان می دهد ملل ساکن در ایران در رابطه با پروسه ی دموکراتیزاسیون دارای تمایلات
متضاد باهم هستند برای مثال در سال ١٩٤٥ میلادی به رهبری پیشه وری در آذربایجان سیستم
سیاسی متفاوتی برپا شد که تضاد بسیار جدی با سیستم پادشاهی داشت و نهایتا حکومت ملی آذربایجان توسط نیروی نظامی حکومت
مرکزی سرنگون گردید و حکومت پادشاهی بر آذربایجان تحمیل شد یا بعد از انقلاب به
اصطلاح اسلامی، مردم آذربایجان با قانون
اساسی جمهوری اسلامی و رژیم ولایت فقیه به مخالفت پرداختند اما این بار نیز توسط نیروی
نظامی حکومت مرکزی، رژیم ولایت فقیه بر مردم آذربایجان تحمیل شد بنابراین در ایران
در رابطه با پروسه ی دموکراتیزاسیون، ملل ساکن در ایران دارای ظرفیت های مشابه سیاسی
نیستند از اینرو هرملتی در ایران با استناد به حق تعیین سرنوست باید این امکان را
پیدا کند که خود بطور مستقل پروسه ی دموکراتیزاسیون را تجربه نماید.