۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

بازداشت ابراهیم رشیدی مصداق پرخاشگری نظام تبعیض ــ روزبه سعادتی


تک توران : قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ( زمر- 9)

بگو آیا برابرند آنان که میدانند و آنان که نمی‌دانند؟


آگاهی و دانش انسان را از بند تردید می رهاند. همیشه کسانی که از احاطه و دانش کافی در زمینه ‌ای برخوردارند می‌توانند قاطع ترین و منطقی ترین تصمیمات را در آن زمینه اتخاذ کنند. در تاریخ بشر همواره این انسانهای آگاه هستند که درخشان ترین لحظه‌ها را بوجود آورده‌اند و جاهلان تاریک ترین‌ها را. تردید زاییده جهل است و جهالت انسان را به جزمیت می رساند و جزم بستن باب تعقل است. در دیگر سو این آگاهیست که انسان را شیفته آزادی و عدالت می کند.هرچه انسان آگاهتر باشد همانقدر آزادتر و بند گسل تر خواهد بود. در حقیقت آزادی آفریده و برازنده آگاهان است.

 تاریخ انسان تاریخ مبارزه برای آزادی ، تاریخ انقلابها و جنگهای آزادی بخش است. رهبران همگی مدعی آن بوده‌اند که برای آزادی ، مردم را رهبری می کنند هر چند در مواردی نمی توان انکار کرد که هدفشان برده‌گی آنها بوده است ولی هیچ وعده‌ای قدرتمند تر از آن بر قلب انسان نمی نشیند که حتی رهبرانی که قصد انکار آزادی را داشته‌اند وعده دادنش را می دادند. با این حال اکثر آنان شیفته آزادی بودند و در بسیاری موارد جان خود را فدای آرمان آزادی کرده‌اند.

 چنانکه نلسون ماندلا دریکی از سخنرانی هایش می گوید :

 »در طول زندگی‌ام خود را وقف مردم آفریقا کرده‌ام ، با استیلای سفید پوستان مبارزه کرده‌ام با استیلای سیاهان مبارزه کرده‌ام. به دنبال آرمان جامعه ای آزاد و دمکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصتهایی برابر زندگی کنند ، بوده‌ام. این آرمان من است که امیدوارام با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آماده‌ام برای این آرمان بمیرم

 البته منظور از آزادی نبود فشار نیست چرا که هر رشدی مستلزم ساختی است و هر ساختی فشاری را به دنبال دارد ولی هرگاه فشار یاد شده وجهه تحمیلی به خود بگیرد و از حدود منطقی تجاوز کند پایه های نظام استبداد و نظام تبعیض پی ریزی شده است. نظامی که زور را تکریم و آزادی را تکفیر خواهد کرد او تمامی کانالهای آگاهی را مسدود می کند. آزادیهای بيان ، اجتماعات ،‌ تحرک و تجمع انکار و یا به شدت محدود میگردد. مردم بی تفاوت وبي احساس می شوند. یکنواختی  خفقان آوری که استبداد تحمیل میکند ، حیات فکری و معنوی جامعه را نابود  و خرد انسانی را زمینگیر میکند. تمامی مفاهیم و علایق انسانی پس زده می شود. هر گونه تلاش برای نشر مفاهیم ستودنی بشری چون آزادی و مساوات با واکنش شدید از طرف قدرت حاکم مواجه می گردد. واکنشی که ماندلا را حبس، لوترکینگ را ترور و مالکوم ایکس را به قتل مي رساند.

 در دهه‌ی اخیر همزمان با ظهور و نفوذ گفتمان حرکت ملی آذربایجان شاهد دگرگونی‌های گسترده ای در بازتعریف هویت ملی آذربایجانیان ، نقش های اجتماعی پیشروان این حرکت و تغییرات بنیادی در مبانی ارزشی و فرهنگی ملتی بوده‌ایم که بنا به دلایل تاریخی - سیاسی ارکان هویتی‌اش انکار شده است. تلاش گسترده ای برای نفی هویت حقیقی جماعتی فرهنگی و تدوین و تزریق هویتی جعلی که زمینه ساز اسارت ملتی از طریق سیاست های رسمی دولتی ، رسانه های جمعی ،‌روزنامه های سراسری و .. . شده است. در فرآیند شکل گیری و تداوم حیات حرکت ملی آذربايجان همیشه فعالین پیشروی بوده‌اند که با بهرگیری از چشم اندازی انتقادی ، برخورداری از یک دید فراگیر تاریخی ، احساس تعلق ملی وآگاهي جمعي به سطحي رسيده اندكه توانايي تحليل و تفسير جريانات ، چالشهاي اساسي و ارائه ي رویکرد هایی معقول را دارا باشند. فعالیت ایشان همواره در راستای آزادسازی مفاهیمی بوده است که از سوی نظام تبعیض به خاطر انگیزه های خودآگاه و ناخودآگاه انکار و در مواردی بایکوت شده است. مفاهیمی که در صورت آزادسازی زمینه را برای ریشه کنی هر گونه تبعیض در راستای رسیدن به جامعه ای آزاد بر مبنای تعاریف حقوق بشری آماده خواهد کرد. مفاهيمی که هویت جامعه آذربایجان را بازتوليد می کند. هویتی که اساس تعلق خاطر انسان آذربایجانی را شکل خواهد داد و بر نقاطی انگشت خواهد گذاشت که خطوط افتراق آذربایجانی و غیر آذربایجانی را نمایان تر سازد. یعنی تاکید بر قرا ئتی از هویت که نتیجه اش لمس تمایزها و تفاوتها ست . ازآنجائیکه جامعه آذربایجان برای شکل دهی این تمایزات بایستی در خصوص عوامل و عناصر شکل دهنده هویت خویش و دستاوردهای آن احساس متمایز بودن بکند به کانالهایی برای عقلانی کردن هویت و ماهیت آن نيازمند است تا بتواند سرنوشت خویش را خود رقم بزند . کانالهایی که همان فعالین آذربایجان و تولیدات آنها را شامل می‌شود.

ابراهیم رشیدی یکی از این فعالینی است که آگاهی و دانش کافی از ارکان هویت ملی آذربایجان اساس تفکر و نگرش او را پی ریزی و تثبیت کرده است.تسلط بر تاريخ تصوري* آذربايجان و تلاش براي تدوين و نشر اين عنصر ملت ساز  ، تدريس به زبان توركي آذربايجاني واشراف به منابع مرتبط ، تدريس و تبليغ تاريخ ملي آذربايجان مرتبط با نوشته هاي اشخاص متعهدي همچون مرحوم پروفسور زهتابي از تخصص ها و اقدامات علمي وي به شمار مي رود . اين تخصص فكري ، نزديكي به بطن جامعه و درك زباني و كلامي ملت مخاطب خود و احترام به باورها و ارزشهاي آنان همگام با شناخت كامل جريانهاي روشنفكري منطقه از بدو شكل گيري تا حال حاضر، تاكيد مداوم بر چگونگي شكل گيري حكومت ملي ( فرقه دموكرات آذربايجان ) و اهداف آن براي بازخواني حافظه تاريخي ملت آذربايجان و تاكيد بر مليت آذربايجاني به عنوان تنها منبع مشروعيت هويت جمعي** ، نگرشي نافذ را در او شكل داده كه امروز مي تواند يكي از كساني باشد كه نقش روايتگر مشورتي براي ملت آذربايجان ومدافعی مناظره گر را در مقابل منكرين اين هويت بر عهده بگيرد .

او يكي از عيني ترين نمودهاي حديث « راس العلم العمل به » مي باشد چرا كه ترديدي در وجودش نیست كه ترديد در عمل نتيجه ي ترديد در نظر است . و ازآنجاييكه تعاريف بسته استبدادي از انسان آذربايجاني در تناقض با رفتار و اقدامات رشيدي مي باشد ، مصاديق پرخاشجويي از طرف عامل استبداد بروز مي كند . ارعاب ، شكنجه ، حبس ، ... . این فعال سیاسی آذربایجانی در طول سالهای گذشته بارها در زندان اوین تهران٬ بازداشتگاههای اطلاعات تبریزو اورمیه٬  اهر و اردبیل و هم اكنون در زندان خياو حبس شده است . هدف از اين پرخاشجويي ها يك چيز است : نابود كردن شاهدي كه مدرك دارد . اتهامي بي اساس به شاهدي كه آرمانهاي فرهنگي اش در نظر نظام تبعيض غیر مجاز شمرده میشود . نزد آنان حقيقت نه از آنرو كه براي قدرتشان تهديد يست كه امثال رشیدی هيچ شوري براي لمس قدرت نداشته و همواره با اراده ای معطوف به نقد قدرت حاکم ظاهر شده است .نقدی که افشاگر تمامی سازوکارهایی است که نظام حاکم از تبعیض بر ملتش منتفع میگردد.اراده وی برای اثبات تفوق آذربایجانی در صورت رقم زدن سرنوشت خویش همان سندی است که ارائه میدهد و عامل حبس وی نیز به شمار می آید.

ليكن مطلوب چيست ؟

هرهويت فرهنگي  نيازي مبرم به شناسايي فرهنگي دارد زيرا تنها در صورت شناسايي ، ارزش آن هويت فرهنگي رشد كرده و كاركردهاي خود را از دست نمي دهد . ولي اگر فرهنگ مذكور تحت تاثيرات فرسايشي و تحميلي يكسانسازي فرهنگي قرار گيرد لزوم شناسايي در سطوح ديگر پررنگ تر خواهد شد . به عنوان مثال امروزه هويت اسلامي درانگلستان اساسا سياسي نيست اما اگر هويت ملي و روال جاري انگلستان به گونه اي باشد كه هويت ملي را بر مبناي تعصب آنگلوساكسوني ببينند و عليه مسلمانان تبعيض روا دارند آن هويت قطعا سياسي مي شود . لذا مطلوب هر انسان آذربايجاني طرح و اعمال برنامه اي براي تغييرات اجتماعي است كه سلطه ي جامعه اي را بر جامعه ي آذربايجان نه ممكن و نه جذاب سازد وتنها يك روند به اعتلاي انساني وجود دارد و آن نه تلاشي مذبوحانه براي خنثي كردن گسست و از بين بردن خرد بلكه با گسترش كامل خرد انساني و قبول حقيقت گسست !



*تاريخ تصوري خلاهايي را كه هيچ شاهد مستقيم قابل دسترسي براي آن وجود نداشته باشد ، پر مي كند و شامل تاريخ ماقبل مكتوب ، اساطير و ... مي شود.

**   اين مشروعيت با هويت هاي مرتبط با جنسيت ، مذهب و... در تناقض نمي باشد .

این نوشته مربوط به تابستان سال89 است، زمانی که ابراهیم رشیدی در زندان خییاو (مشکین شهر) محبوس بود .

http://ruzbeh-s.blogfa.com/