تک توران : جلیل هم رها شد. اینکه بر جلیل و بقیه ما در این مدت چه گذشت حالا بماند. برخی دوستان در این مدت به زحمت افتادند و برای همیشه ما را مدیون خود ساختند، کاری جز تشکر از دست نمی آید؛ متشکریم.
رضا عباسی، عباس
لسانی و چند همفکر دیگرمان در شهرهای مختلف آذربایجان نوروز را در زندان خواهند
بود. همین کافی است که احساس شادی همیشگی را نداشته باشیم؛ صمیمانه می گویم، این
روزهای همیشه پر از حس خوب، امسال اصلا خوشایندم نیستند و بدتر حس دلتنگی دارم.
اما گویا زندان جزیی از مسیر ما در راه انجام وظایف ملی است و گریزی از آن نیست.
فکر می کنم آرمان اجتماعی و وظیفه روشنگری ما در این برهه زمانی اولویتی است که به
راحتی زندگی عادی ترجیح دارد. و سخنی دیگر؛ به بدترین وجه و با تمام امکانات ملت
مورد حمله قرار گرفته ایم. بخشی از ملت آذربایجان و ملل دیگر ایران مامور سرکوب
حرکت آزادیخواهانه و ملی تورک شده اند. در زندان متوجه شدم که سعی بر این است ما
با زندانیان دیگر تماس نداشته باشیم و از طرفی ماموران را بر علیه ما تحریک می
کنند. یکی از دوستان بازداشت شده می گفت ماموری که ما دستگیر و ضرب و شتم کرده بود
بعد در بازداشتگاه به زبان ترکی داد می زد من ترک نیستم و می خواهم فارس باشم. ببینید
چگونه استحاله اش کرده اند و به چه درجه حقیری از حس نژادپرستانه آورده انداش. این
خود دلیلی بر لزوم تغییر باورهای ملی در حکومتی است که ادعای دینی و اخلاقی بودن
دارد اما مامورش بی پروا می زند و رجز نژادپرستانه می خواند. ماموران هم کمی فکر
کنند. هر کدام از ماموران انتظامی و امنیتی در آذربایجان می توانند خود را به
نژادهای دیگر آویزان کنند اما توجه داشته باشند که این حق آنهاست و حق دیگران به
دست خود ایشان است. و دیگر اینکه مامور ارشد یگان ویژه که به دهان من کوفت فارسی
حرف می زد و کسی نیز که در بازداشتگاه نیروی انتظامی فرماندهی برخورد و بازجویی با
۲۴ نفر از بازداشت شدگان را بر عهده داشت ترک نبود.
نوشته شده در سه
شنبه 29 اسفند1385ساعت توسط سعید متین پور