تک توران
:
امسال جايزه اسکار در بخش فيلم هاي خارجي را براي اولين بار به يک فيلم ساخت ايران
بنام "جدائي نادر از سيمين" دادند. اين فيلم که بنام "جدائي" در اکران هاي خارج از ايران
پخش شده است پيش از اين نيز از جشنواره هاي ديگري جايزه برده بود.
من هنوز اين فيلم
را نديده ام و طبعا هيچ اظهار نظر شخصي در باب کيفيت آن نميتوانم داشته باشم اما
اين را ميتوانم حدس بزنم که با وجود اين همه جايزه از جاهاي مختلف، اين فيلم لابد
کيفيت برجسته اي- حداقل از زاويه هنر فيلمسازي و استعاره پروري دارد. منظور من اما از اين نوشته کوتاه بحث در باره
کيفيت هنري اين فيلم نيست و اينکه استحقاق بردن اين جايزه را داشته و يا نداشته
است. آنچه مرا به عنوان يک ناظر در حاشيه نشسته، مبهوت و حيران کرده حرفهائي است
که آقاي اصغر فرهادي هنگام دريافت جايزه گفته و بدنبال آن سيل تبريک ها و اظهار
نظر هائي است که از اين ور و آنور و از
داخل و خارج ايران مطرح شده است. اول به اظهار نظر خود سازنده فيلم به
پردازم.
وي در حرفهاي خود
در موقع دريافت اين جايزه گفت: "سلام به مردم خوب سرزمینام. در این لحظه بسیاری
ایرانیان سرتاسر جهان دارند ما را نگاه میکنند. فکر میکنم آنها بسیار خوشحالاند.
آنها تنها به خاطر این جایزهی مهم یا یک فیلم یا فیلمساز خوشحال نیستند. آنها
خوشحالاند، چون در این زمان که صحبت جنگ و تهدید و حمله بین سیاستمداران رد و بدل
میشود، این جا صحبت از فرهنگ غنی کشورشان ایران است. یک فرهنگ غنی و قدیمی که زیر
گرد و غبار سیاست پنهان مانده است. من با افتخار این جایزه را تقدیم مردم سرزمینام
میکنم. مردمی که برای همه فرهنگها و تمدنها احترام قائلاند و با نفرت و خشونت
سر سازگاری ندارند"
من وقتي اين را
شنيدم فکر کردم شايد معني حرفهايش را نفهميده ام. دوباره وقتي آنرا در اينترنت
مرور کردم فهميدم نه! اين آقاي فرهادي حقيقتا نماينده فرهنگ "ايراني" به آن معني واقعي است که ما ميشناسيم و مثل همه فرهنگمداران ايراني مفتخر به "فرهنگ غني و قديمي" ميباشد. البته
غناي اين فرهنگ در چيست و قدمت آن تا کجاست ميتواند روايات مختلف داشته باشد. از
ديد اسپانسر هاي ساخت اين فيلم يعني تشکيلات وابسته به جمهوري اسلامي، اين فرهنگ غني همان فرهنگ سنگسار و بي حرمتي
زنان است و قدمت آن هم به چهارده قرن ميرسد، اما پان ايرانيست هاي دو آتشه، فرهنگ آنرا از نوع شاهنشاهي به حساب مياورند و
آنرا تا دوره کورش هم ميرسانند.
مشکل اين اظهار نظر تنها این نيست که اين"
فرهنگ غني و قديمي" چه مختصاتی دارد.
مساله در هيپوکراسي و يا بعبار ت ديگر دوروئي و شارلاتانيسم نهفته د راين
صحبت است بخصوص اگر توجه کنيم که ايشان از
فرهنگی حرف ميزند که ادعا میکند مردمش به همه فرهنگ ها و تمدن ها احترام قائل اند.
در مرحله اول يک ناظري که از ايران و "فرهنگ غني اش " هيچ نميداند کمي
ممکن است ابرو بالا بياندازد که شما ئي که اول از فرهنگ خود تعريف ميکني و بعد منت
ميگذاري که براي ديگر فرهنگها هم احترام قائلي،
نشان ميدهد که نگاهت از بالاست و اين خيلي هم نشان از فرهنگ غني ندارد يعني
اينکه اول به فرهنگ قديمي خودت مينازي و سپس با تبختر، ديگران را هم مينوازي. اما اين ظاهر قضيه است.
براي ايراني ها بخصوص آن دسته از ايرانيها که در عمق به " فرهنگ قديم و
غني" ایرانی آشنائي دارند، اين مساله
از جنبه ديگري نيز حيرت انگيز است و آن اينکه اصلا و از بيخ و بن دروغ است. آخر
کجا اين جماعت به "همه فرهنگها و تمدنها" احترام ميگذارند؟. پس آنها که در
تلويزيونهايشان، روزنامه هایشان،
سايتهايشان، مهمانيهايشان و در همه اعمال و کردارشان به جز تحقير و توهين
به عربها و ترکها کاري ندارند، آنهائي که حتي به همزبانان خود که از بد روزگار از
افغانستان آواره شده اند، اينگونه وحشيانه برخورد ميکنند، آنها که بقول يک از
تئوريسينهاي خودشان نود درصدشان نژاد پرست هستند، از آسمان هفتم نازل شده اند؟. من
هیچ نفهمیدم که وقتی آقاي فرهادي به آنان که با نفرت سر سازگاري
ندارند اشاره میکرد از چه کسانی حرف میزد.
حالا مفاهيم
نهفته در داخل اين صحبت را فراموش هم بکنيم بالاخره با دوره افتادن هاي آنهائي که
نانشان بسته به اين "فرهنگ غنی و قدیمی" است چه بايد بکنيم؟ راستي اين که میراث داران
اين "فرهنگ غنی و قدیمی” پس از اعلام اين جايزه هر يک دست از پا نميشناسند تا
از اين نمد کلاهي براي خود دست و پا کنند در کجاي اين "فرهنگ غني و
قديم" ميگنجند؟
چند دقيقه پس از اعلام اهداي جايزه به اين فيلم، خبرگزاري فارس با رنگ و لعاب دادن به صحبت هاي سازنده فيلم، اين عبارت "و تنشهایی که طی ماههای اخیر بر سر برنامه هستهای ایران میان غرب و ایران به وجود آمده" را نيز به " برای تمامی فرهنگها و تمدنها ارزش قائلند" در متن صحبت اضافه کرد تا تکليف آن دسته از خوديها را که نميدانستند چه عکس العملي د راين مورد نشان دهند روشن کند.
بر همين روال
مديرکل نظارت و ارزشيابی در معاونت سينمايی وزارت ارشاد گفته که "اين جايزه
حاصل سينمای ايران است و اين موفقيت متعلق به همه سينمای ايران است" وي براي محکم کاري و اينکه آقاي فرهادي بعدا
دبه در نياورد، شاهد آورده که که "اين فيلم که در ايران هم مورد توجه واقع شد
و جايزه اصلی جشنواره فجر را از آن خود کرد با حمايت معاونت سينمايی به اسکار رفت".
سپس نوبت خوشه
چيني ديگران رسيد. محمد خاتمي که خود يد طولاني در احترام “برای همه فرهنگها و
تمدنها” دارد بخصوص ويدئو معروف وي در
تحقير ترکها د راين زمينه شاهد عادلي است،
خود را به واگن در حال حرکت رسانده و گفت "آنان که به ایران و به آیین
و فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم دلبستگی دارند و احترام میگذارند، توفیق بزرگ شما
را بار دیگر ارج مینهند"
پسر شاه نيز از
قافله عقب نماند و از آنجا که خود و پهلوي ها را تنها ميراث داران اين فرهنگ قديم
و غني ميداند پيام تبريکي فرستاد و بدون اين که خم به ابرو بياورد که اين فيلم ساخت
جمهوري اسلامي است و پيش از وي، هم دولتي
هاي اصول گرا و هم اصلاح طلبان اسلامي مدعي مالکيت آن شده اند گفت که اين فيلم
"جهان را دگر بار با فرهنگ و هنر ایران پیوند داد:"
سيرک عجيبي است.
بنظرم سازنده فيلم "جدائی" اين وسط علاوه بر کسب جايزه اسکار، برنده جک
پات هم شده است. وي که با تکیه به خلاقيت خود توانسته ماشين فيلمسازي جمهوري
اسلامي را براي ساخت فيلم مورد نظر خود به خدمت بگیرد، با پشتوانه لشکر قدرتمند
لابي هاي جمهوری اسلامی فيلم را در دنيا مطرح بکند و با حرفهاي باب طبع خود رهبران
هر دو طرف صحنه سياست ايران و خیل مردمی را به حمايت خود بکشاند که به باستانگرائي
و "فرهنگ غني و قديم" به مثابه تسکینی برای افسردگی خود در تقابل فلاکت امروزشان در مقایسه با پيشرفت و
بهروزي دنياي اطراف خود توسل میجویند، واقعا استحقاق این جک پات را دارد و جا دارد
که از اين زاويه نیزبه ايشان تبريک گفت!
یورد نت