۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه

تراكتور ما از جهاني دگر است

همه ما انسانها در ذهن و حافظه تصويري خود براي  ذره ذره اجزاي اين جهان هستي و هر آنچه كه با آن سر و كار داريم مرتبط يا بي ربط تصاويري داريم.
حتي براي چيزهاي غير ممكن يا چيزهايي كه اصلا نديده ايم و نشنيده ايم هم در ذهنمان تصوير ميسازيم.مانند تصوير انسان هاي فضايي يا تصويري كه قرار است براي اولين و آخرين بار ببينيم . تصويري كه تبديل به يك سنبل و شناسه از تمام اشيا و اتفاقات مشابه آن مي شود. فوتبال هم از اين قاعده و ادراك مستثني نيست.
بحثي كه در اينجا بدان خواهيم پرداخت فوتبال است. فوتبالي كه هر عاشقي از آن يك تصوير متفاوت در ذهن دارد.
آري فوتبالي كه همه نوع قشر و قوم و ن‍‍ژاد و تبار و جنس و صنف را روي يك سكو نشاند.

برگ برگ دست آوردها ، اختراعات و اكتشافات بشر را كه ورق مي زنيم به نام ها و دست آورد هاي بزرگي از آنها مي رسيم كه هر يك از اين اختراعات زندگي بشر را تحت الشعاع خود قرار دادند. ولي يك نام نه تنها براي من بلكه براي تمام عاشقان اين ساخته ي شگفت انگيز بشر معنا و مفهوم ديگري دارد. مي فهميم ، دركش ميكنيم و به معناي واقعي لمسش ميكنيم . و اين جذبه ي جهاني چيزي جز فوتبال نيست. فوتبالي كه « بسياري از جنگ ها را صلح بخشيد » و« بسياري از ديكتاتوري ها را پايان داد».
اين ورزش محبوب جهاني تصاوير مختلفي را در ذهن ميليونها عاشق و طرفدارش گنجاند.
تصاويري كه به ميزان نگرش و علاقه ي هر كسي از اين ورزش متفاوت و در عين حال تداعي يك احساس و يك تاريخ است.
مثلاَْْ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تصوير من از تيم ملي آلمان شادي گل عجيب يورگن كلينزمن است كه با شيرجه هاي كودكانه روي چمن احساس شادي اش را بروز ميداد .
دويدن هاي بي امان ، گريه هاي از سر شادي و اندوه ،‌ قد كوتاه و موهاي بلند و معوج مارادونا با آن پيراهن سفيد و آبي تصوير فوتبال آرژانتين را براي من تداعي ميكند.
چهره سيه چرده پله ، اشكهاي روماريو ، ضربه  زيباي ايستگاهي كارلوس به فرانسه در جام جهاني 1998 و مدل موي رونالدو در جام جهاني 2002 با آن پيراهن هاي زرد و شورت آبي همه و همه شناسه ي فوتبال برزيل در آلبوم تصويري ذهن من است.
تصوير مدل و رنگ موهاي كارلوس والدراما هم كه مشهور تر از تصوير پرچم كلمبيا است .
ايتاليا و تصاوير آتش بازي روي سكوها و پرچم هاي غول آسا و اژدها گونشان آدم را ياد نبرد رومي ها و دوئل گلادياتورها مي اندازد. همان تصوير ديريني كه از ايتاليا داريم.
انگليس و هوليگانهايش ؛ همه و همه تصاويري هستند كه شناسه و نمايانگر اتفاقي خاص هستند كه به شكلي زيبا در ذهن هر مرد و زن نقش بسته است.
و ايران.
به راستي تصوير شما از فوتبال ايران چيست؟؟؟
اگر قرار باشد تصاويري از لنز دوربين ها ي صدا و سيما و چشمان آن 1 درصد بالا نشينان پايتخت نشين براي ذهنمان رله كنيم فقط و فقط به يك تصوير ميرسيم؛
سوگلي هاي سرخابي پايتخت . و ديگر هيچ .
سوگلي هايي كه شادي پس از گل اسطوره ها و كاپيتانهايش تصاوير (18-) است كه به واسطه ي همين تصاوير جهاني شدند ( مباركشان باد ) . تصاويري كه نه تنها ميل به رفتن استاديوم بلكه همان 90 دقيقه تماشاي فوتبال از پاي گيرنده را هم براي بانوان با عفت ما از بين برد.
سوگلي هايي كه سالها فقط و فقط به واسطه  سوگلي بودنشان بيت المال و بودجه هاي كلان ورزشي را چپاول كردند و بماند سالهاست كه ديگر زورشان به تيمهاي درجه چندم عربي هم نميرسد و در آخر اينچنين درس اخلاق پس دادند ( كه باز هم مباركشان باد ).
الگوهايي كه كارت قرمز به جان ميخرند و دستورات تاكتيكي را با فحش خواهر و مادر به هم القا ميكنند.
اين بود آن پرسپوليس و استقلالي كه سالها با بودجه هاي كلان ورزشي و بيت المال تغذيه شدند.
( مباركتان باد ).
ولي تنها كيلومتر ها آن طرف و در گوشه اي ديگر از اين سرزمين ؛ به اندازه اي اسلايد و تصوير و فريم  از نجابت و غيرت و عشق مردمان اين سرزمين به تيم مورد علاقه شان در دلها نقش بسته كه انسان را جذب كه نه شيفته  خود ميكند. حال باشد كه لنز دوربين هاي  صدا و سيما و چشمان آن فدراسيون نشينان كور دلي كه چشم و گوششان را بر اين گوشه از اين سرزمين بسته اند؛ بر روي اين حقايق بسته باشد.
ولي بگذار من و تو از عمق وجودمان و از ذره ذره ي ياخته ها و سلول هايمان از شرافت و نجابت و غيرتي كه سينه سينه از پدرانمان به ارث برده ايم و با آن شجاعت ادب حيدريمان  قلم را سلاح كنيم ، سكو ها را توپخانه كنيم ، فرياد را گلوله كنيم و ياشاسين آذربايجان را بر سينه ي نا عدالتي ها و بي اخلاقي ها شليك كنيم و به همگان ثابت كنيم كه
تراكتور ما از جهاني دگر است.
« مهرداد خردمند »