۱۳۹۱ آذر ۲۹, چهارشنبه

آیا استقلال طلبی ملت آذربایجان جرم است؟ ــ امیر حسین موحدی


تک توران : تقاضا برای مراجعه به افکار عمومی‌ ؛ همیشه یک ارزش محسوب میشود، شگفتی ما در این‌روزها در این است که چگونه برخی‌ از کسانی‌ که خود را روشنفکر میدانند از طرح نامه احزاب آذربایجان به بان کی‌ مون بر آشفته شده و اصرار بر کتمان این حقیقت دارند که ملت آذربایجان حق دارد برای تعیین سرنوشت خود در یک رفراندوم شرکت کند،حقیقت این است که حاشیه روی ،سانسور و فرافکنی جز فریب خود نتیجه دیگری ندارد. بیداری ملی‌ در آذربایجان حقیقتی است که دیر یا زود دیرباورترین انسانها را نیز به تمکین و خواهد داشت.

با انتشار نامه احزاب آذربایجان جنوبی به دبیر کّل سازمان ملل متحد ؛ گروهی از روشنفکر نمایان ایرانی چنان بر اشفتند که گویی بلایی‌ آسمانی نازل شده و یا مقدسات دینی آنان پایمال گشته است؛این گروه با تلخ ترين  رویکرد آرمانهای مورد ادعای خود را فراموش کرده و از یاد بردند که تا دیروز فریاد رفراندم رفراندم آنان برای تعیین نوع حکومت آتي  گوش فلک را کر ساخته بود؛ هرجا که دردنامه آذربایجانیها خطاب به بان کی‌ مون منتشر شد شونیستهای سنتی‌ به میدان شتافتند و به تخریب و سوز وگداز پرداختند، جالب است که در جایی‌ خواندم که بی‌ رحمانه در کامنتها نوشته بودند:" شما راباید مثل تفاله در یک نسل کشی مانند نسل کشی ارامنه دونه دونه پوست کند و کشت .. سپس جنازه متعفن شما رو به همان کشور موعودتان ترکیه فرستاد ... ایران جای شما نیست"(اينجا)

آیا براستی جرم ما چیست؟ آیا حقی‌ که به ملت سومالی و سودان حلال میدانید برای ما آذربایجانیها جرمیست نابخشودنی؟ و بايدبخاطر آن پوست ۳۰ میلیون آذربایجانی را کند؟عجبا از آنان که تا دیروز دم از حقوق بشر می‌‌زدند و امروز مصداق مثلی‌ شده اند که می‌گوید مرگ خوب است ولی‌ برای همسایه! امروز که زمان پرداخت مطالبات ملل ایران رسیده؛ کمر همت به سرکوبی دوباره بسته اند؛غافل از اینکه امروز دیگر ارتش سرخی وجود ندارد که ملت آذربایجان را بدان منتسب و سرکوب کنند ملت اذربایجان با دلی‌ پردرد ولی‌ عزمی استوار تمام بی‌ مهری‌ها و ستمها را بجان میخرد و از پیگیری حق خود منصرف نمی‌‌شود،دیرگاهی‌است مردم آذربایجان مظلومانه؛ در زیر یوغ استبداد مذهبی‌ ایران بخود می‌‌پیچند، فریاد بر می‌‌آورند؛ قربانی می‌‌دهند، زندانی، شکنجه و مورد تبعیض واقع می‌شوند؛ و کمتر از آنچه که شایسته هستند فریاد رسی می‌یابند؛ هرچند کم نیستند منفردین منصفی که فریاد مظلومیت آذربایجان هستند ولی‌ این امر در مقایسه با تلاشی که برای احیای حقوق مدنی سایر اقوام و حتی ادیان تحت ستم صورت می‌گیرد بسیار ناچیز و موجب شرمساری مدعیان است.ناگزیر به تکرار یک حقیقت غرور آمیز هستیم که بیداری معاصر ملت آذربایجان به هیچ نیروی جانبی جز اراده ملی‌ خود متکی‌ نیست و در محاسبات مبارزاتی خود تنها و تنها روی قدرت و حقانیت خود حساب می‌کند.

نکته قابل تامل در رویکرد برخی‌ از نوشتارهایی که در اینخصوص منتشر شد این است که خواسته رفراندوم در آذربایجان خواسته ملت نیست و منحصر به چند حزب می‌‌باشد؛ دوستی‌ از اهالی روشنفکر ایرانی در مطلب خود یادآوری کرده اند"اگر این "تشکیلاتها" برای بسیاری از مردم آذربایجان و سایر ایرانیان شناخته شده نباشند، برای فعالین آذربایجانی خارج از کشور شناخته شده هستند. آنها می‌دانند که این احزاب و سازمانها نه در داخل، بلکه در خارج از ایران فعالند و مجموع اعضای همه آنها را می‌توان در یک سالن نسبتا کوچک جا داد"

در پاسخ به این عزیز و همفکران محترم ایشان میپرسیم: اگر فرض شما صحیح است و گروهی اندک بنام ملت حرف میزنند پس نگرانی‌ شما از بابت چیست؟ برگزاری رفراندم میتواند دست این گروه اندک را رو کرده و آنها را رسوا کند! بر این اساس رفراندوم مزبور محک خوبی‌ خواهد بود تا حقانیت شما را اثبات کند ولزوما این شما هستید که از برگزاری آن باید استقبال کنید تا سیه روی شود هرکه درو غش باشد.

حقیقت این است که حاشیه روی ،سانسور و فرافکنی جز فریب خود نتیجه دیگری ندارد ؛امروز در عصر ارتباطات دیگر نمی‌‌توان با تعصبات قدیمی‌ به رویارویی با واقعیت رفت؛ بیداری ملی‌ در آذربایجان حقیقتی است که دیر یا زود دیرباورترین انسانها را نیز به تمکین و خواهد داشت.