۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

تغییر ترکیب جمعیتی شاهین دژ- سئودا سایین قالالی

تك توران : منطقه سايين قالا(شاهين دژ) نیز مانند سایر مناطق آذربایجان که هم مرز با اکراد هستند از تعرض و غارت و چپاولگری کردها در امان  نبوده و همیشه مورد تجاورز کردهای یاغی بوده است. وهمیشه علاوه بر اینکه جان و مال و ناموس این مردم مورد تجاوز قرار گرفته روستاها و خاک مقدس آن نیز از این تجاوز مصون نمانده و مورد تعرض اکراد زیاده خواه قرار گرفته است.
درروزگاری نه چندان دور ( دوره افشاریه) شهر ساققيز یکی از مهمترین شهرهای ترک نشین بود که برای یاری رساندن  به شاه افشار نیرو می فرستاد و یاری می رساند ولی امروزه به یکی از مهمترین شهرهای کردستان تبدیل شده است. و یا در شهرهای بیگ کندی (بوکان) و ساووجبلاغ(مهاباد) نیز  به این گونه بوده است.تروریسم و زیاده خواهیهای اکراد نه تنها به کرد نشین کردن این شهرها قانع نشده است بلکه در صدد است با سوء استفاده از مهمان نوازی و سادگی مردم آذربایجان این بار شهرهای دیگری از خاک مقدس آذربایجان را مورد تعرض قرار داده و با مهاجرت دادن اکراد و اسکان آنها در شهرهای آذربایجان اقدام به تغییر ترکیب جمعیتی کرده تا اینکه در مقاطع حساس و فرصت مناسب آنها را ضمیمه خاک خود نماید.
اما تغییر ترکیب جمعیتی در منطقه ي سايين قالا(شاهين دژ) یک شکل تدریجی داشته و درست است که در حال حاضر هم در جریان است ولی سابقه این تغییر ترکیب جمعیتی به نفع اکراد به دوره افشاریه و قبل از آن می رسد.تغییر ترکیب جمعیتی که استارت آن را خود ترکها زدند و برای جلوگیری از تعرض ازبکها و افغانها به خاک ایران خانواده های زیادی از مردم منطقه را کوچانیده  و در شمال شرق ایران در حوالی کلات نادری،کابل و خراسان جای دادند.
چناچه به کرات در کتابهای تاریخی دوره افشاریه ذکر گردیده است از جمله تاریخ جهانگشای نادری و... چند هزار نفر خانوارهای منطقه کوچانیده شده و به خراسان رفتند که جای خالی آنها که تا مدتها خالی مانده بود توسط اکراد اشغال گردید و شاهد این ماجرا هم اسامی ترکی روستاهای مذکورمی شود که حتی منطقه های این روستا ها ، کوه ها ، چشمه ها، رودخانه ها دره ها و تپه های این روستاها هنوز هم اسامی ترکی دارند و میهمانان ناخوانده نیز آنها را با اسامی ترکی آنها نام می برند. در کتاب تاریخ جهانگشای نادری از کوچ دادن سه هزار خانوار از مردم سایین قالا و ماراغا در یک مرحله به خراسان سخن به میان آورده شده است و در مرحله دیگری نیز از کوچانده شدن شش هزار خانوار دیگر از مردم منطقه باز به خراسان یاد شده است. که نتیجه اعمال این فاتح و شاه ترک به خالی از سکنه شدن  سرزمین مادری این پادشاه منجر شد که نتایج بعدی آن اشغال خاک مقدس آذربایجان توسط اکراد می باشد.
مالکان ترک افشار منطقه که در مراحل بعدی تا اواخر دوره قاجاریه زمامداری امور در تمامی روستاهای منطقه را به عهده داشتند برای اینکه کشاورزی روستاهایشان را بیشتر و رعیتشان را افزایش دهند اقدام به جای دادن و میهمان نوازی از کردها کردند و آنها را در روستاهای خود جای دادند فارغ از این که روزی همین رعایا قاتل خود و فرزندان آنها خواهند بود و روزی دوره ارباب رعیتی به پایان خواهد رسید و زمام امور را از دست ارباب خواهند گرفت مثلا چناچه در روستای قره تازه آباد فرزند یکی از این مالکان افشار که هنوز هم زنده است درفجیع ترین وضعیت معیشتی به سر می برد و اگر روزی پدر و پدرانشان ارباب روستا محسوب می شدند اکنون فرزندشان به لایق ترحم ترین فرد این روستا تبدیل گشته است و خیانت نادانسته شاه افشار به منطقه باعث تغییر ترکیب جمعیتی منطقه به نفع اکراد شده که بررسی و کاوش بیشتر شواهد بیشتری از مظلومیت ترکها و تغییر فجیع ترکیب جمعیتی را برای ما روشن خواهد ساخت.
از دلایل مهم دیگری که در تغییر ترکیب جمعیتی سايين قالا(شاهين دژ) از ترک به کرد می توان به آن اشاره کرد مهاجرت یهودیهای ترک بعد از تشکیل اسرائیل از منطقه است.تمامی روستاهای حاشیه رودخانه جیغاتی تا نزدیکی های بوکان که همگی را مسلمانان یا یهودیهای ترک نشین تشکیل می دادند که بعد از تشکیل اسرائیل و حتی قبل از آن از منطقه مهاجرت نموده و جای خود را به اکراد تازه رسیده دادند که مالکان این روستاها برای تامین کشاورز و رعیت اقدام به آوردن اکراد به منطقه به جای ترکها نموده  و باعث تغییر ترکیب جمعیتی شدند به نحوی که با اینکه اسامی  همه این روستاها ترکی می باشد اما امروزه کمتر خانواده ترکی را می توان در این روستاها مشاهده کرد و بسیاری از این خانواده ها که امروزه به زبان کردی صحبت می کنند از اصل و نسب و اجداد ترک خود سخن می گویند که مثلا پدربزرگ یا مادر بزرگ ما ترک بوده است.
در تایید این مطلب کافی است تا به گورستا ن یهودیهای شهر سايين قالا اشاره کنیم که مابین پارک دانشجویی فعلی و یا دانشگاه پیام نور فعلی سايين قالا بوده است که می توان گفت کمتر و کوچکتر از گورستان مسلمانان شهر نبوده و تعدادشان در شهر نیز کمتر از مسلمانان نبوده است گورستانهای مذکور هنوز در منطقه موجود هستند.در روستاهای مناطق ذکر شده نیز گورستانهای قدیمی به روش تدفین یهودیان اقدام به دفن مردگان خود نموده اند. اما همگی به همراه اهالی روستاهای یهودی اقدام به مهاجرت به اسرائیل نموده به گفته کهنسالان قبل از مهاجرت از منطقه اقدام به تعویض املاک داراییها و احشام خود با اشیای تاریخی و قدیمی در منطقه کرده و هرچه شی ء تاریخی قدیمی و عتیقه بود را از مردم منطقه خریده و هنگام مهاجرت با خود بردند.که این نیز خود ضربه ي دیگری بر هویت تاریخی این شهر قدیمی و با سابقه ي زیاد بوده است.
ماجرای دیگری که در این جا لازم است به آن اشاره شود ماجرای معروف به ماجرای گلین بوغدو حدود صد سال پیش همزمان با جنایات ارمنی ها و سیمیتقوی ملعون در منطقه بوده است.در ماجرای گلین بوغدو که در حوالی روستاهای قورخان ، قامیشلی ، قشلاق ، بیگتلوی ، باغ ،گوزل بلاغ و.... اتفاق افتاد اکراد مسلح و یاغی اقدام به یورش به این روستاها نموده و تا آن دوره که ترکیب جمعیتی این روستاها حتی بعد از مهاجرت ترکها توسط نادر و....در منطقه به نفع ترکها بوده و مردم این روستاها را غارت و کشتار نمودند. در این ماجرا چنانچه از نام آن پیداست دختران ،زنان و عروسهای ترک برای آنکه ناموسشان به دست اکراد یاغی نیفتد خود را به آب رودخانه ي جیغاتی می انداختند و در یکی از این یورشها که به یکی از این روستاها شده بود مردی برای اینکه نتوانسته بود عروس خود را از مهلکه نجات دهد و برای اینکه ناموسش به دست این کوردلان نیافتد عروس خود را خفه می کند و از این تاریخ به بعد این جنایات به نام ماجرای گلین بوغدو دراذهان مردم منطقه ثبت می شود.
 با افزايش سیر مهاجرت اکراد به سوی روستاهای منطقه (بعد از مهاجرت ترکهای منطقه برای یاری رساندن به نادر شاه که در حدود چند سال بود روستاها کم جمعیت شده بودند ولی ترکیب جمعیتی خود را حفظ کرده بودند) در حدود اواخر عهد قاجاریه در اکثر روستاهای جنوب و جنوب غربی سايين قالا(شاهين دژ) تركيب جمعيتي روز به روز عوض می شد.به گونه ای که مثلا روستای خواجه لو در حدود نود سال پیش خالی از سکنه بود با مهاجرت سه برادر به نامهای شیر محمد، بیگ محمد و شاه محمد که کرد بودند دوباره صاحب جمعیت ولی این بار با گویش و مذهبی دیگر گردید.این سه برادر که از منطقه کرد نشین سوریه به خواجه لو مهاجرت کرده بودند اکنون این روستا را بعد از نود سال به یک روستای سیصد نفری کرد و سنی تبدیل کرده اند به نحوی که این تغییر ترکیب جمعیتی در دوران دفاع مقدس نیز نمود زشت خود را نشان داده و شاهد درگیری تروریستهای کرد در این روستا با سربازان و پاسداران تورک بودیم  و در روستای مذبور فامیلی اکثر مردم محمدی می باشد.
و یا مثلا روستای علی آباد در حدود 50 کیلومتری جنوب غربی سايين قالا نیز به همین نحو که صاحب فقط چند خانواده ترک زبان بود با مهاجرت تازه واردها روبرو شد و اکراد سنندج و دیواندره و....به این روستا سرازیر شدند و جالبتر اینکه به نحوی منطقه مهاجر پذیر شده بود که  تعداد زیادی از خانواده ي لر نیز از لرستان کوچیده و در این روستا ساکن شدند که اکنون هم آنها را به نام خانواده لرها می شناسند. ولی زبان این لرهای تازه وارد نیز مانند ترکهای قبلی این روستا عوض شده و اکنون به زبان کردی حرف می زنند و مذهب تسنن را نیز قبول کرده اند.
و یا مثلا روستای صفاخانه که اصلا روستای نوظهوری است که تقریبا در منطقه بزرگترین روستای کرد نشین محسوب می شود اصلا وجود نداشته ولی در دوره ي قاجاریه با نامه ناصرالدین شاه این اکراد که همگی آنها خود را سید نیز محسوب می کنند از حوالی سلیمانیه کوچانده و در منطقه جای داده شده اند که البته نامه و سند واگذاری این روستا به اکراد هنوز  هم موجود است که بعد از اکتشاف این نامه توسط اداره بنیاد و اوقاف و امورخیریه به مردم این روستا  در مورد زمینهای این روستا هشدار داده شد که از خرید و فروش این زمینهای وقفی اجتناب کنند.
این روستا که اکنون به مرکزیت تروریسم کرد روستاهای اطراف خود تبدیل شده است نیز خود فاقد وجاهت قانونی و عقلی برای حضور در منطقه است.ولی ما همیشه شاهد پرورش ضد شیعه ها و تروریستهای کرد این روستا هستیم. مثلا سید خالد حسینی که خود را باافتخار کومله معرفی می کند  و در یک ارگان دولتی نیز مشغول بود چندین بار اقدام به تهدید علیه امنیت منطقه نموده و یا سید عثمان نبوی از مردم این روستا اکنون به سر دسته کرد های یاغی و تروریست تبدیل شده است تا درآینده و در فرصت مناسب دیگری اقدام به حمله دوباره به مردم منطقه نماید. و یا مثلا در نزدیکی روستای صفا خانه روستای دیگری قره تازه آباد وجود دارد که مردم این روستا بیش از 50 سال نیست که در این روستا ساکن شده اند. چنانچه  در نام این روستا از کلمه قره استفاده می شود که در زبان ترکی علاوه بر اینکه قره به رنگ سیاه اشاره دارد ولی در اینجا قره به معنی شخصی است که فاقد زمین می باشد و در روستا ها به کسانی که در روستا بوده ولی فاقد زمین زراعی هستند و اکثرا در زمینهای کشاورزی دیگران کار می کنند و یا کارهای خدماتی دیگر در روستا انجام می دهند قره اطلاق می شود.
این روستا که در شمال رود ساروق وهم مرز با استان کردستان قرار دارد تا 50 سال پیش فاقد سکنه بود و لی با مهاجرت کردها از حوالی ساققيز ، دیواندره و قرار دادن زمینهای این این روستای کم جمعیت به شکل امروزی درآمد که اکثر اهالی آن نیز مهاجرت  خود و یا پدرانشان را به یاد دارند و در مصاحبه هایی که با آنها شده عنوان می دارند که در حدود 50سال پیش به این روستا کوچیده اند و عمدتا از حوالی ساققيز ، دیواندره و سنندج کوچیده اند.
از مسائل بسیار عمده ای که  منجر به تغییر ترکیب جمعیتی این بار باز هم به نفع اکراد گردیده است و اوضاع کاملا تغییر کرده و کردهای به ظاهر ساده و مظلوم به تهدید جدی برای آرامش شهر تبدیل شده اند مسائل پیش آمده بعد از انقلاب می باشد که منجر به ایجاد گروهک های تروریستی  ضد انقلاب در منطقه گردیده است.گروه های ضد انقلاب که در کردستان تشکیل شد اقدام به ایجاد رعب و وحشت در مناطق هم مرز با ترکها نمود که افراد مسلح این گروهک ها با قساوت قلب تمام  به مردم ترک و منطقه تاختند و آنها را مجبور می کردند تا خانه و کاشانه خود را ترک و مجبور به مهاجرت شوند. روستاییان نیز با طمع به دست آوردن زمین و املاک و دارایی این ترکها با گروهک ها همدست شده و اقدام به آزار و اذیت ترکها نمودند تا آنها را به مهاجرت اجباری مجبور کنند.
در یکی از اقدامات فجیع که در روستای خاتون آباد و مستان آباد اتفاق افتاد اکراد کور دل با تجاوز به نوامیس خانواده های ترک منطقه آنها را از روستای خود راندند. ترکهایی که پدرانشان و خودشان میزبان ساده لوح کردهای میهمان بودند نمی دانستند که اگر این مهمان صاحب زور شود نه تنها چشم صاحب خانه را کور خواهند کرد بلکه به نوامیس آنها هم تجاوز خواهند کرد.
و یا در روستای قیز کورپو که تا قبل از انقلاب تعداد کرد و ترک در این روستا به پنجاه- پنجاه رسیده بود در سالهای بعد از انقلاب باز 50درصد میهمان اقدام به اخراج 50درصد میزبان کرد که حتی تا پنج شش سال بعد از جنگ نیز جرات برگشت به زمینهای کشاورزی و باغات خود را نداشتند چرا که بعد از مهاجرتشان هر کدام از روستاییان کرد قسمتی از زمینهای آنها را تصاحب کرده و بین خود قسمت کرده بودند.خانواده های مهاجر هرگز توان برگشت به روستا را پیدا نکرده و فقط می توانند به سر زمینهای کشاورزی خود رفته کار کرده و به شهر بازگردند و محل سکونتشان در شهر سايين قالا می باشد.
و یا در آن طرف دیگر رودخانه در روبروی روستای قیز کورپو ترکهای رانده شده هرگز به سرزمینهای خود نیز نتوانستند برگردند و خانواده های ترک رانده شده از روستاهای غیبعلی و دونقوز کندی (یا عقربلو) مجبور به مهاجرت به قوشاچاي و یا روستای ترک نصیر کندی نزدیک قوشاچاي شده بودند. و درآنجا مشغول به دامپروری شده بودند.
و یا مثلا روستای گوزل بلاغ در 45کیلومتری و سانجود در 30 کیلومتری جنوب سايين قالا که تا انقلاب اسلامی خانواده های ترک و کرد با صفا و صمیمیت ساده لوحانه در کنار هم با آرامش زندگی می کردند به محض وقوع انقلاب و تشکیل گروهک های تروریستی کرد و ضعف دولت مرکزی ایران و وقوع جنگ تحمیلی کردهای ساکن این روستا به یک باره دوستی و صمیمیت را کنار گذاشته و آزار و اذیت ترکها را برای تصاحب املاک و اموالشان به حدی رساندند که همگی خانواده های ترک را مجبور به مهاجرت کردند و تعداد قلیلی از خانواده هایی که در آن روستا باقی ماندند از کسانی بودند که با اکراد فامیل شده بودند و در آینده مجبور به کتمان تشیع و زبان ترکی خود شده و استحاله گردیدند.
و یا درروستای آغاجاری در25 کیلومتری جنوب سايين قالا کم نبودند خانواده های ترکی که نتوانسته بودند از دست  کردهای یاغی و هوادار تروریسم به شهر فرار کنند توسط همین میهمانان همسایه در وسط روستا کشته شدند و تاسف بارتر اینکه همین کردهای همسایه بعد از کشتن آنها برای آنکه زهر چشم شدید تری گرفته باشند جنازه های آنها را در وسط روستا آتش زدند و در کنار اجساد سوخته شده آنها پای کوبی و شادمانی کرده و قساوت قلب خود را در ظاهری مظلوم و ساده نشان دادند.
از دلایل دیگری  که برای اثبات رانده شدن ترکها در این اواخر از روستاهای مذبور می توان آورد اینکه همه پیر مردها پیرزنها و حتی میان سالهای روستا های منطقه زبان ترکی را به خوبی می دانند و به راحتی می توانند به زبان ترکی تکلم کنند که به علت هم نشینی این افراد در روستاههای خود با خانواده های ترک می باشدو چون در روستا های این منطقه تا اواخر ترکها در اکثریت بودند کردها مجبور به یادگیری زبان ترکی بودند و لی با خالی شدن کامل روستاهای منطقه از خانواده های ترک کردها قادر به تکلم به زبان ترکی نیستند.
اسامی مناطقی که در زیر آورده می شود از مناطقی هستند که دارای نامهای ترکی بوده که بعد از تغییر ترکیب جمعیتی این مناطق تازه وارد های غاصب نیز آنها را با اسامی ترکی شان نام می برند:
دخمه تاریخی فرهاد تاش، ما بین سايين قالا و بوکان که اکنون روستاهای اطراف آن به زبان کردی تکلم می کنند . و یا دخمه بی بی کند که 5کیلومتر با فرهاد تاش فاصله دارد.
و همچنین اسامی روستاهایی مانند آغ تپه، آغجا ائیوان، داش آغیل، قیزیل قبر، تورکه شاه ، تورکه دره ، ساریجا ، قازانلی ، اورتا کند ، ساققیز، بیگ کندی و ....
نام دو كوه بلند و معروف كه در منطقه ي ما بين سايين قالا(شاهين دژ) با ساققيز و بوكان،در محدوده ي جغرافيايي سايين قالا قرار دارد،داراي نام هاي ايان و بايان (در زبان تركي به معني عروس و داماد)مي باشد.كردهاي منطقه اسامي دو كوه و كوه هاي مجاور را با تلفظ كاملا صحيح تركي آن مي خوانند و حال آنكه از تركي بودن اسم آنها بي خبرند و يا در صورت دانستن تركي بودن اسامي آنها نيز،بر جهالت،آنها را اسامي كردي مي دانند.در اين موارد(شمردن اسامي)سخن را به درازا نمي كشم چرا كه تمامي روستاها،رودخانه ها،كوه ها ،تپه ها و غيره در منطقه اسامي تركي داشته و نشانه ي سكونت دائمي ترك هابوده كه در سال هاي اخير و به علت دلايلي كه در بالا شمرده شد جاي خود را به اكراد مهاجر و تازه وارد داده است.
با اينكه در حدود نزديك به يك قرن مي باشد كه تروريسم كرد در صد  نفوذ دادن اكراد در منطقه ي سايين قالا(شاهين دژ) مي باشد،هنوز نتوانسته جمعيت خود را به 20% از جمعيت شهرستان برساند و با اينكه شايد در حدود 35% از منطقه را تصاحب كرده،از لحاظ جمعيتي به 20% از جمعيت شهرستان نمي رسند.(بر طبق آمار رسمي سال 1385 كه توسط فرمانداري و جهاد كشاورزي شهرستان در اختيار استفاده كنندگان قرار گرفته بود و با توجه به كرد يا غير كرد بودن روستاها به صورت بسيار دقيق و در مواردي به نفع اكراد محاسبه گرديد.) اين آمار به صورت كلي مربوط به شهرستان شاهين دژمي باشد كه در شهر شاهين دژ چنانچه در بالا نيز گفته شده،سابقه ي حضور اكراد در شهر به 5 الي 6 سال بعد از انقلاب باز مي گردد،جمعيت آنها نتوانسته است از 5% فراتر برود و جالب اين كه وقتي با فعالين چشم و گوش بسته ي به اصطلاح سياسي كرد در اين مورد سخن گفته شود نه تنها شهرستان شاهين دژ را كرد معرفي مي كنند كه هيچ،تا حوالي مراغه و تبريز را نيز شهرها و روستاهاي كرد نشين و كرد معرفي مي كنند كه به هيچ وجه اين گونه نبوده و نخواهد بود.آنچه فضا را در اختيار فعال به اصطلاح سياسي كرد و يا همان كرد مهاجر قرار مي دهد تا اينگونه در مورد شهرهاي آذربايجان نظر بدهد و يا در منطقه به افزايش جمعيت و تجاوز در خاك مقدس آذربايجان اقدام نمايد تنها و تنها بي خبري ما از نيت هاي پليد آنها،تساهل و تسامح ، بيگانه دوستي مردم خود ما،عدم وجود تفكر ناسيوناليستي و در كل عدم توجه به هويت ملي مستقل آذربايجاني مي باشد.
كردهايي كه بعد از انقلاب اقدام به مهاجرت به شهر مي كردند،به دليل اينكه فاقد يك محل تجمع و پايگاه فساد براي كاناليزه كردن و متحد كردن خود بودند،چندين بار اقدام به ساختن مسجد در محله ي كشتارگاه سايين قالا(شاهين دژ)كردند كه در سايه ي تفكر و ژرف انديشي امام جمعه ي وقت شاهين دژ(حاج آقا قاسمي)از احداث اين مسجد(پايگاه فتنه)جلوگيري شد تا جايي كه ستون هاي بر افراشته شده و ديوارهاي آن با لودر تخريب شد. ولي در پنج،شش سال قبل با تملق و چاپلوسي نمايندگان سابق شهرستان در مجلس شوراي اسلامي(مهندس حاج فريدون سليمي و دكتر جهانبخش محبي نيا)براي كسب آراي اكراد منطقه،اقدام به ساخت مسجد در شهر نمودند.اكراد كه توانايي مالي براي احداث اين مسجد را نداشتند با كمك گروه هاي تروريستي و كمك كردهاي شهرهاي ساققيز و بوكان اقدام به ساخت مسجد كردند.جالب اينكه كردهايي كه،نماز نخوانده و حتي اعتقادي به دين اسلام ندارند،نيز جهت پرشور نشان دادن مردم خود و ايجاد اتحاد بين كردها در نمازهاي جمعه و جماعت اين مسجد تازه احداث شركت مي نمايند.اكراد با هر تفكر اعتقادي و سياسي كه باشند هويت مستقل قومي مردم خود را درك نموده و براي اشغال خاك مقدس آذربايجان تمامي تفاوت ها و اختلاف هاي خود را كنار گذاشته و با هم همفكري و همكاري مي نمايند.رهبران مذهبي و سياسي مردم كرد براي پياده كردن نقشه هاي خود متحد و يكدست شده اند.ولي آنچه كه در بين مردم آذربايجان وجود ندارد و باعث مي شود كه با وجود اكثريت،خاك مقدس آذربايجان از سمت غرب همه روزه با تجاوز اكراد روبرو شود،همان تفكر قومي مستقل مي باشد. رهبران مذهبي آذربايجاني خود را فقط و فقط موظف به حمايت و توجيه جمهوري اسلامي نموده و در سادگي و حماقت تمام،پرداختن به هويت آذربايجاني و بيدار كردن مردم براي مقابله با زياده خواهي هاي اكراد را پان تركيسم و تجزيه طلبي عنوان مي نمايند و به شدت در مقابل آن ايستادگي مي نمايند.رهبران سياسي احمق نيز،كه در سياست هاي ضد جمهوري اسلامي يا موافق جمهوري اسلامي غرق شده اند،به هويت قومي خويش واقف نبوده و حاضر به دادن هر گونه امتياز به كردها براي كسب آرايشان و يا هر گونه خيانت به مردم خويش براي پيشبرد اهداف سياسي پوچ خود مي باشند. تا موقعي كه مردم و مسئولين ، رهبران سياسي و مذهبي ما به هويت اصيل شيعه ي آذربايجاني خويش بي اعتنا بوده و در مقابل تجاوز به خاك مقدس آذربايجان بي تفاوت باشند،در آينده اي نه چندان دورعواقب وخيم و خطرناك آن را براي مردم منطقه شاهد خواهيم بود. 5% آنها در شهر،20% آنها در شهرستان و 33% آنها در استان،روز به روز افزايش يافته و آينده اي كه براي اين تجاوزات در نظر گرفته مي شود بسيار وخيم خواهد بود.