تک توران : در ايران، آزربايجان را محدود به دو استان با نام آزربايجان دانستن، - كه به دلايلي به نگرش غالب در قلمرو اتحاد جماهير شوروي سابق و تركيه نيز مبدل شده است
ديدگاهي ضدملي و تماما نادرست بوده و نگرش مشترك
جريانات پان ايرانيستي آشكار و خجالتي، آزربايجانچيان سنتي و يا استالينيست،
قوميتگرايان افراطي فارس، ارمني، برخي از نيروهاي سياسي كرد و در خارج، ديدگاه
بسياري از شرق شناسان، قاطبه دول استعماري غربي- روسيه و ميسيونرهاي مذهبي مسيحي است.
انتزاع گام به
گام و مداوم مناطق ترك نشين از مملكت محروسه و يا ايالت آزربايجان، هم يكپارچكي
ارضي اين واحد ملي را متزلزل نموده و هم كوششي موفقيت آميز در تجزيه ملت ترك بوده
است. در تقسيمات اداري كشور در ايران، هيچ منطقه ملي مانند آزربايجان اتنيك ويا منطقه
ملي ترك نشين در شمال غرب كشور تجزيه نشده است. اراضي منطقه ملي لرستان در ٥
استان، كردستان بين ٤ استان، عربستان-الاحواز بين ٣ استان، تركمنستان بين دو
استان، بلوچستان و گيلان و مازندران-تبرستان و لارستان هر كدام در يك استان پخش
شده اند. اما دولت ايران، قوميتگرائي فارسي و استعمارگران غربي براي تسهيل نمودن
امر ريشه كن كردن هويت تركي و توده ترك در ايران، ايالت و يا مملكت محروسه
آزربايجان دوران سلجوقي-قاجار و توده واحد و به هم پيوسته ترك در شمال غرب كشور را
به تنهائي در ١٣ استان جدا از هم و همه مستقيما وابسته به مركز تجزيه و پراكنده
نموده اند.
با گذشت زمان و
با استمرار و نهادينه شدن تقسيمات اداري غلط و نامناسب فعلي، روزبه روز نواحي و
توده هاي تجزيه شده و جدا افتاده بخشي از خلق ترك ساكن در ايران كه در شمال غرب
اين كشور زندگي ميكنند، با يكديگر و حتي با زبان و فرهنگ و هويت مشترك و عمومي خود
بيگانه تر مي شوند. حتي امروز نيز در اين نواحي هويتهاي استاني كاذب جاي هويت ملي
واحد ترك و هويت ارضي مشترك آزربايجاني را گرفته است. امروزه در شمال غرب ايران
مانند همه جاي اين كشور، عموم مردم درك درستي از هويت ملي تركي خود و هويت ارضي
سرزمينشان آزربايجان ندارند. و به جاي آن ما شاهد بوجود آمدن استانها و شهرستانها
و بخشهاي ترك نشين در شمال غرب كشور بدون دارا بودن هويت ملي واحد ترك و هويت ارضي
مشترك آزربايجاني ميباشيم. اهالي ساكن هر كدام از اين استانها و شهرستانها نيز به
سرعت در حال تبديل شدن به صورت گروههاي قومي جداگانه و يا شهروندان ايراني ترك
زبان بدون هويت قومي اند (البته اگر در اثر روند بسيار شتابان فارسسازي و فارس
شوندگي عن قريب از صحنه روزگار حذف نگردند).
آزربايجان درجه
يك، آزربايجان درجه دو و آزربايجان درجه سه:
تصور گروهي از
فعالان سياسي و فرهنگي آزربايجان از هويت ارضي آزربايجان (سياسي، اتنيك، تاريخي،
اداري) - بر اثر القائات و بدآموزيهاي يكصدساله اخير جريانات چپ (آزربايجانچيان
سنتي و يا استالينيست) و راست (پان ايرانيستي)، به سبب تصورات ذهني سست و
غيرمعتبر، سطحي نگري و نبود ذهني نقاد و پرسشگر، بر حسب عادت و يا خوف و ملاحظات
سياسي؛ فوق العاده مبهم و مخدوش، حتي نادرست و غيرملي است. از اينرو ضروري است كه
هويت ارضي آزربايجان را از نو و با دقت تمام ترسيم نمود. استانها و شهرستانهاي
آزربايجاني و يا مناطق ترك نشين در شمال غرب كشور را – از جهت مناسبت فعالان فوق
با آنها- ميتوان به سه درجه تقسيم نمود:
يك- استانهاي با
نام آزربايجان- آزربايجان درجه يك: شامل استانهاي آزربايجان غربي، آزربايجان شرقي
و تا دوره اخير اردبيل. نزد بسياري از فعالان سياسي و فرهنگي ترك، بويژه
آزربايجانچيان استالينيست و يا سنتي و پان ايرانيستهاي خجالتي، آزربايجان مركب از
همين سه استان بر مبناي تقسيمات فعلي اداري-كشوري است.
دو- استانهاي
فراموش شده و بدون نام آزربايجان - آزربايجان درجه دو: شامل استانهاي زنجان،
قزوين، مناطق ترك نشين همدان و شمال استان گيلان كه هويت ارضي غيرآزربايجاني آنها
عمدتا در دوره پهلوي تثبيت شده است. بسياري از فعالان سياسي و فرهنگي ترك، اين
نواحي را به عنوان "قسمتهاي ترك نشين در استانهاي مجاور" آزربايجان قبول
كرده و از آزربايجان ناميدن اين نواحي خودداري مي كنند. از اينرو اخبار و مسائل
اين بخشهاي آزربايجاني و ترك نشين شمال غرب كشور در اكثر نشريات و سايتها و راديو
تلويزيونهاي اينچنيني، جزء اخبار و مسائل آزربايجان آورده نميشود.
سه- بخشهاي ترك
نشين طرد شده آزربايجان از سوي نخبگان- آزربايجان درجه سه: شامل مناطق ترك نشين
استانهاي مركزي، كردستان، كرمانشاهان، تهران، البرز، قم و مناطق جنوبي استان
گيلان. بويژه فعالان سياسي و فرهنگي ترك وابسته به ايدئولوژيهاي آزربايجان گرائي
استالينيست (سنتي) و پان ايرانيسم خجالتي، از پذيرش نواحي به هم پيوسته ترك نشين
مذكور به عنوان بخشي از آزربايجان اتنيك، سياسي و يا تاريخي بشدت خوف و واهمه
داشته و به اصرار با آن مخالفت ميورزند. اينگونه فعالان وابسته به ايدئولوژيهاي ضد
ترك و ضد آزربايجاني پان ايرانيسم خجالتي و آزربايجانگرائي استالينيست، مدافعين
ترك نشين بودن اين نواحي ترك نشين و تعلق آنها به آزربايجان ائتنيك را پان تركيست
و دشمن ملتهاي فارس و كرد قلمداد مي كنند. طبيعي است كه اخبار و مسائل اين بخش از
آزربايجان در اكثر نشريات و سايتها و راديو تلويزيونهاي اينچنيني، آگاهانه در
بايكوت و تحريم مطلق قرار گيرد.
بنظر ميرسد
آزربايجان اين دو گروه مساله دار با هويت ارضي آزربايجان، يعني آزربايجانچيان
استالينيست و پان ايرانيستهاي خجالتي، منحصرا بر اساس پايبندي به تقسيمات كشوري و
منطقه بندي رژيم پهلوي و جمهوري اسلامي، تعاريف، ترمينولوژي و چهارچوب دولتي-رسمي،
ناسيوناليسم افراطي فارسي و حتي كردي و روسي و ارمني تعريف ميشود؛ يعني آزربايجان
در نزد اينگونه پان ايرانيستهاي خجالتي و آزربايجانگرايان استالينيست، ناحيه اي
صرفا محدود به سه استان آزربايجان شرقي، غربي، اردبيل و در بهترين حالت زنجان است.
بر اساس اين نگرش به شدت ضد ترك و ضد آزربايجاني بيش از نيمي از منطقه ترك نشين
پيوسته در شمال غرب ايران و يا خاك آزربايجان اتنيك، جزء آزربايجان شمرده نميشود.
اين افراد با اصرار و پيگيرانه در مقابل آزربايجان ناميدن همه مناطق ترك نشين شمال
غرب كشور مقاومت مي كنند و از بيان حقايق طفره ميروند. گروه كوچكي از روشنفكران و
نخبگان ترك زبان نيز –علي رغم وقوف بر واقعيتها- از آنجائيكه فوق العاده خجالتي
بوده و يا با نخبگان و فعالين فارس و كرد رودربايستي داشته و يا واهمه دارند، از
آزربايجاني ناميدن و يا ناميده شدن مناطق ترك نشين استانهاي قزوين، همدان، مركزي،
تهران، كردستان، گيلان و كرمانشاهان هراسانند.
در تحليل نهائي
همه اين دسته جات با تقديم مصرانه مناطق ترك نشين و آزربايجاني استانهاي قزوين،
همدان، مركزي، گيلان و مناطق، شهرها و روستاهاي ترك نشين به هم پيوسته نواحي مجاور
آنها در استانهاي كردستان، كرمانشاهان، تهران، البرز و قم به صورت مناطق
غيرآزربايجاني و خارج از آزربايجان، عملا با روند تثبيت هويت صحيح ارضي آزربايجان
كه در حال حاضر از ضروري ترين نيازهاي فرهنگي-سياسي خلق ترك است مخالفت ميكنند.
هويت ارضي اي كه شناخت دقيق و تثبيت آن از بنيادي ترين و حساسترين مباحثات در
مسائلي چون حق تعيين سرنوشت، حق اداره امور خود، عدم تمركز سياسي، گذار به نظام
فدرالي ملي در ايران و ترسيم حدود و ثغور وطني كه ملت ترك در آن ساكن است و خواهان
اعمال حق تعيين سرنوشت خود و اداره امور خود در آن سرزمين مي باشد است. همچنين
تثيبت صحيح هويت ارضي آزربايجان به صورت مجموعه همه مناطق ترك نشين در شمال غرب
ايران، همچنين شرط اساسي براي شكل گرفتن مفهوم وطن آزربايجاني و حس تعلق به آن
براي همه تركان ساكن در ايران و در نتيجه ملت شوندگي آنهاست. بدين سبب كساني كه با
آزربايجان ناميدن همه مناطق ترك نشين در شمال غرب ايران مخالفت مي كنند، بواقع با
ملت شوندگي خلق ترك و وطن شوندگي آزربايجان مخالفت مي كنند.
مفهوم بي اساس
مركزي
برخي از فرهنگيان
و فعالان سياسي ترك نه تنها به خطا مناطق ترك نشين استانهاي مركزي و همدان و ....
و نواحي مجاور آنها را در خارج آزربايجان ميشمارند بلكه گامي فراتر گذاشته و در خطائي
ديگر اين مناطق آزربايجاني واقع در شمال غرب ايران را در ايران مركزي گمان نموده
اند. به عنوان نمونه پروفسور تقي زهتابي احتمالا به سبب عادت و يا برخي روسبات
معين ذهنيت حاكم بر سيستم شوروي، در تمام آثار خود بخشهاي ترك نشين و آزربايجاني
استانهاي همدان، مركزي، كردستان، قم و حتي زنجان را خارج از آزربايجان دانسته و
اين نواحي جنوبي آزربايجان را در ايران مركزي عد كرده است. غافل از آنكه منطقه به
هم پيوسته ترك نشين موضوع بحث، همانگونه كه از نيم نگاهي به نقشه ايران نيز فورا
معلوم ميشود، تماما در شمال غرب ايران قرار دارد و نه در مركز آن. به طور مشخص
"استان مركزي" كه بيش از نيمي از اراضي آن ترك نشين است، علي رغم نام
خود، به همراه نواحي ترك نشين استانهاي قم، همدان، تهران و ........ جزء آزربايجان
جنوبي (آزربايجان اتنيك) و يا ناحيه به هم پيوسته ترك نشين شمال غرب كشور، و نه
مركز آن به شمار ميرود. در واقع نواحي ترك نشين استان مركزي، جنوب شرقي ترين قسمت
آزربايجان جنوبي را تشكيل ميدهند. بنظر مي رسد وجود كلمه "مركزي" در نام
اين استان باعث لغزش بسياري از افراد شده است. حال آنكه كاربرد اوليه تعبير
"مركزي" در نام اين استان ربطي، به موقعيت جغرافيائي آن نداشته، بلكه به
معني جاي گرفتن مركز سياسي كشور يعني تهران كه در شمال غرب ايران قرار دارد، در
اين استان بوده است، بدين شرح كه به هنگام ايجاد استان مركزي براي اولين بار، مركز
سياسي كشور يعني پايتخت در استان مركزي قرار داشت. يعني در نام استان مركزي، كلمه
مركزي نه به معناي مركز جغرافيائي ايران، بلكه به معني مركز سياسي آن بوده است.
بنابر اين از لحاظ پراكندگي خلق ترك در ايران، تلقي كردن تركان ساكن در استانهاي
تهران، مركزي، قم، همدان و .... به عنوان تركان ساكن در ايران مركزي تماما نادرست
است. زيرا اينها همه تركان آزربايجان جنوبي و ساكن در شمال غرب جغرافياي ايران
اند. از سوي ديگر مراد از خلق ترك ساكن در "ايران مركزي"، تركهاي ساكن
در استانهاي اصفهان و يزد و نواحي مجاور اين دو در استانهاي كهگيلويه، لرستان،
سمنان و غيره؛ (و منظور از خلق ترك ساكن در جنوب ايران نيز، تركهاي ساكن در
استانهاي فارس، كرمان، خوزستان، بوشهر، هرمزگان و غيره) مي باشد.
اما مركزي ناميدن
آگاهانه نواحي ترك نشين واقع در شمال غرب ايران در ده هاي اخير از سوي دولت، از
جمله سياستهاي پان ايرانيستي است. ايجاد منطقه اي بنام مركزي در طرح پيشنهادي اخير
ايالتي ايران شامل بعضي از استانهاي آزربايجاني واقع در شمال غرب ايران يعني
استانهاي فعلي زنجان، قزوين، تهران، مركزي و قم - كه تمام و يا بخش اعظم هر پنج
استان فوق را نواحي ترك نشين تشكيل ميدهد- نيز در همين راستا معنيدار است. با طرح
منطقه اي پيشنهادي مذكور، از يك طرف مفهوم بي اساس و من درآوردي مركزي تا شمال
غربي ترين نواحي ايران و آزربايجان به مرز استانهاي آزربايجان شرقي و غربي و
اردبيل گسترده مي شود و از طرف ديگر با تجزيه اراضي واحد ترك نشين شمال غرب كشور
بين چند منطقه كاملا مستقل و جدا از هم، ارتباط بخش اعظم منطقه ترك نشين شمال غرب
كشور با ناحيه كوچك باقيمانده با نام آزربايجان به طور ابدي گسسته ميگردد.
آنچه كه اين
رفتارها را وهيم تر ميكند
آنچه كه اصرار برخي از فعالان فرهنگي و سياسي
ترك منسوب به ايدئولوژيهاي آزربايجانگرائي استالينيست و پان ايرانيسم خجالتي مبني
بر غيرآزربايجاني شمردن همه نواحي ترك نشين شمال غرب كشور و محدود نمودن آزربايجان
به دو استان با نام آزربايجان را وهيم تر ميكند، وضعيتهاي قابل تامل زير است:
١- روشنفكران و
نخبگان و فعالين سياسي كرد، نه تنها همه مناطق كردنشين در غرب و شمال غرب كشور را
كردستان (بسته به مورد، اتنيك و يا تاريخي) دانسته و با پشتكار و فعاليتهاي همه
جانبه و پيگيرانه، مدتهاست كه در افكار عمومي ايران و جهان اين مناطق را با موفقيت
به نام كردستان تثبيت نموده اند، بلكه با سائقه بدست آوردن عمق استراتژيك و توسعه
طلبي ارضي و به پشتوانه دول غربي، در جنگي رواني و تبليغاتي، به مراكز جمعيتي و
استراتژيك ترك نشين غيركردنشين، هم در آزربايجان جنوبي، هم در جنوب و شرق تركيه
(از آنتاليا در ساحل مديترانه تا سيواس و ارزروم در تركيه مركزي و ساحل درياي سياه
و ايغدير و آغري و آرداهان در جوار قفقاز) و هم در شمال عراق و حتي در جمهوري
آزربايجان (نخجوان و لاچين) دست اندازي نموده اند. آنها اين مناطق و مراكز ترك
نشين را جزء كردستان (سياسي) به حساب مي آورند و بر اين مبنا نيز رفتار ميكنند (از
جمله با تغيير فيزيكي تركيب ملي منطقه به نفع عنصر قومي كرد و به زيان عنصر قومي
ترك و بدست آوردن شهرداريهاي اين مناطق در انتخابات). و اين در حالي است كه بعضي
از روشنفكران ترك هنوز از آزربايجان ناميدن مناطق آزربايجاني و ترك نشين شمال غرب
كشور واهمه و هراس ويا شرم دارند و يا بدتر مانند وابستگان ايدئولوژيهاي
آزربايجانگرائي استالينيست (سنتي) و پان ايرانيسم خجالتي، اصلا و هنوز متوجه
آزربايجاني بودن اين مناطق ترك نشين و قرار گرفتنشان در شمال غرب كشور و نه در
مركز آن نشده اند. اين عدم تعادل و اختلاف فاز بين دو گروه ملي همسايه ترك و كرد
در شناخت و تعريف وطن و حفاظت از آن، ميتواند در آينده منطقه نتايج فوق العاده
اسفباري ببار آورد.
٢- در ايران،
آزربايجان را صرفا محدود به دو استان با نام آزربايجان دانستن، ديدگاه جريانات پان
ايرانيستي، قوميتگرايان افراطي فارس، آزربايجانچيان استالينيست و يا سنتي و در
خارج آن، ديدگاه شرق شناسان و دول استعماري غربي است. رواج و مقبوليت گسترده همچو
ديدگاه و نگرش آشكارا ضد آزربايجاني و شديدا ضد تركي آنهم در ميان برخي از
روشنفكران و فعالين فرهنگي و سياسي عضو در تشكيلاتي كه همه و بلا استثناء نام
آزربايجان را نيز يدك مي كشند به ويژه آنهائيكه سابقه چپ دارند، عملا به معني نبود
عمق و افق استراتژيك در گفتمان تئوريك جنبش هويت جوئي خلق ترك و همچنين همسوئي
دانسته و نادانسته اين گروه با سياستهاي كلان ضد تركي و پان ايرانيستي، همگامي با
آن در نابود كردن هويت و وحدت ارضي آزربايجان، از دست دادن اراضي و تضعيف واحد ملي
آزربايجان در ايران آينده فدرال و يا تقسيم شده و مسلط شدن جريانات پان ايرانيست
خجالتي و آزربايجانگرايان استالينيست بر اين تشكيلاتهاي آزربايجاني است. مشابه اين
تراژدي بسيار غريب، يعني مخالفت فعالان فرهنگي و سياسي هويتخواه يك گروه ملي با وحدت
و هويت ارضي منطقه ملي خود، هرگز در ميان خلقهاي ديگر ساكن در ايران مانند ملت
كرد، بلوچ، تركمن و .... و نخبگان آنها ديده نشده است.
٣- در ايران دهها
مطلب و نوشته در باره حدود شمالي آزربايجان و اينكه نام آزربايجان در منابع تاريخي
براي ناميدن مناطق شمالي ارس نيز بكار رفته است و .... چاپ ميشود. البته توجه و
روشنگري در اين موضوعات با توجه به نيت قوميتگرايان فارسي براي تجزيه خلق ترك در
منطقه، ايجاد غيريت و جدائي بين تركهاي ساكن در ايران و جمهوري آزربايجان بسيار
ضروري است. اما جمهوري آزربايجان اكنون دولتي مستقل با دهها مركز علمي و تحقيقاتي
و دانشگاهي است كه قادر و موظف به تثبيت هويت آزربايجاني خود و از جمله نام
آزربايجان بر سرزمين و جمهوريشان است. اين مسائل، مساله اصلي و عاجل تركان ساكن در
ايران و آزربايجان جنوبي نيست. مساله اصلي تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي،
در درجه اول توجه و روشنگري – نه در باره مرزهاي شمال آزربايجان- بلكه در باره
مرزهاي تاريخي، اتنيك و سياسي جنوب آزربايجان و ترسيم دقيق آن در همسايگي مناطق
فارس، لك، لر و كردنشين، تثبيت هويت آزربايجاني همه اراضي ترك نشين در شمال غرب
كشور (با توجه به نيت قوميتگرايان فارسي به حذف هويت ارضي آزربايجاني از شمال غرب
كشور) و تحكيم هويت و همبستگي ملي همه گروههاي تركزبان پراكنده در سراسر ايران (با
توجه به نيات قوميتگرايان فارسي به تجزيه و ايجاد غيريت و جدائي در ميان
زيرگروههاي خلق ترك پراكنده در مناطق مختلف ايران) است. تمركز و صرف انرژي بيش از
لزوم تركان ساكن در ايران بر تثبيت حدود شمالي آزربايجان و غفلت از حدود جنوبي آن،
در حاليكه وطن آزربايجاني و هويت ارضي آزربايجاني از سوي جنوب به سرعت در حال
فارس-فارسستاني و كرد-كردستاني گرديدن و كلا زدوده شدن از نقشه است و حتي بسياري
از سران تشكيلات موسوم به آزربايجاني نيز وابسته به ايدئولوژيهاي پان ايرانيسم
خجالتي و آزربايجانگرائي استالينيست اند كه مانند گروههاي ناسيوناليست فارس، ارمني
و كرد مخالف آزربايجان ناميده شدن همه مناطق ترك نشين در شمال غرب كشور اند،
نشانگر درك نادرست اين عده از اولويتهاي خلق ترك و سرزمين آزربايجان و ارتكاب
اشتباه در اصلي و فرعي كردن مسائل آن است.
همه نواحي ترك
نشين در شمال غرب كشور جزئي از آزربايجان اتنيك است.
تعريف نوي اتنيك
و زباني از آزربايجان -به شكل منطقه، شهرها و روستاهاي ترك نشين پيوسته در شمال
غرب كشور- براي بازسازي هويت ارضي تخريب شده آزربايجاني و محكمتر نمودن پيوندهاي
فرهنگي و انساني به شدت تضعيف شده بين بخشهاي مختلف آن كه در استانهاي گوناگون
تجزيه شده است حياتي ميباشد:
آزربايجان جنوبي
و يا آزربايجان اتنيك سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر
تاريخي مسكن اقوام ترك بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا ملت ترك تشكيل ميدهد.
آزربايجان جنوبي، منطقه ملي ترك نشين در شمال غرب ايران است. اين سرزمين به طور
مشخص شامل كليه مناطق ترك نشين شمال غربي ايران در آغاز قرن بيستم و يا مناطق ترك
نشين استانهاي سيزده گانه فعلي آزربايجان شرقي، آزربايجان غربي، اردبيل، زنجان،
قزوين، همدان، مركزي، گيلان، كردستان، تهران، قم و كرمانشاهان و استان جديدالتاسيس
البرز، به انضمام مناطق ترك نشين متروپل تهران و همه قلمرو خلجستان اتنيك ميباشد.
مجموعه اين نواحي يك واحد ارضي بوده و داراي يك هويت ارضي است. بويژه سه استان
همدان، قزوين و مركزي كه آينده نواحي ترك نشين و آزربايجاني واقع شده به ترتيب در
پنج استان كردستان-كرمانشاه، تهران، البرز و قم مستقيما به آينده آنها وابسته است،
جزء لاينفك آزربايجان اتنيك، تاريخي و سياسي اند. آزربايجان جنوبي به تنهائي موطن
بيش از ٨٠ در صد از ملت ترك ساكن در ايران ميباشد. ١٢ در صد باقيمانده از ملت ترك
در جنوب و مركز ايران و ٨ در صد از آن در شمال شرق ايران ساكن است. كل جمعيت خلق
ترك در ايران اقلا ٣٦% از كل جمعيت ايران است.
آزربايجان اتنيك،
آزربايجان تاريخي، آزربايجان سياسي، آزربايجان اداري
يگانگي ملي و
ارضي آزربايجان اتنيك در تعيين حدود اداري و سياسي آزربايجان اصل است و اين بدان
معني است كه آزربايجان اداري و يا آزربايجان سياسي به هر شكلي كه تعريف و ترسيم
ميشوند، مي بايد اقلا كل آزربايجان اتنيك را به شكل واحدي يكپارچه شامل شوند. به
عبارت ديگر آزربايجان سياسي كه در سيستم فدرال ملي آينده و يا تقسيم كشور به مناطق
ملي مبناي تعيين حدود آزربايجان اداري قرار خواهد گرفت، ميبايد مساوي ويا بزرگتر
از آزربايجان اتنيك باشد.
اين لحاظ، يعني
ضرورت وسيعتر بودن قلمرو آزربايجان سياسي نسبت به محدوده آزربايجان ائتنيك، در
ميان دلايل بسيار، يكي هم از آن جهت ضروري است كه ميليونها تن از خلق ترك در داخل
مرزهاي فارسستان ساكن اند. به اين دليل و نيز با توجه به سابقه بسيار منفي دولت،
مقامات و نخبگان فارس در رعايت حقوق ملي و انساني خلق ترك در يك صد سال اخير،
مرزهاي دولتين آزربايجان و فارسستان ميبايست آنچنان ترسيم شود كه به تعداد تقريبي
تركان ساكن در فارسستان، اهالي فارس در آزربايجان جاي داده شوند. اين تدبير عملي
ترين و ساده ترين راه براي حفظ و تضمين حقوق ملي توده ترك ساكن در فارسستان خواهد
بود. زيرا اهالي فارس ساكن در آزربايجان از همان حق و حقوق اقليت ملي برقرار
خواهند شد كه اهالي ترك ساكن در فارسستان و با لحاظ اين واقعيت، به طور اتوماتيك
رعايت و احترام به حقوق اقليتهاي ملي فارس در آزربايجان و ترك در فارسستان امري
متقابل خواهد شد.
البته ايده آل آن
است كه همه اهالي ترك نواحي جنوبي و مركزي فارسستان با تمهيداتي به آزربايجان
مهاجرت نمايند. اين تدبير براي جلوگيري از آسيميله و فارسسازي شدن حتمي توده ترك
ساكن در جنوب و مركز ايران، همچنين براي جلوگيري از تغيير بافت اتنيكي-ملي
آزربايجان در حدود غربي آن (به كرد) و جنوب آن (به فارس) بر عليه خلق ترك، -با
بازگشت تركان مركز و جنوب ايران به اين مناطق آزربايجان- نيز مفيد خواهد بود.