۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

پیمان پاکمهر یک خائن آذربایجانی است


تک توران : فردی وقتی به سن بلوغ میرسد مسئول گفتار و اعمال خویش می باشد مگر آنکه از نظر عقلی انسان کاملی نباشد در آنصورت برای اداره ی امورات خود نیاز به وکیل عاقل خواهد داشت
افزون بر این هر فردی عضوی از یک ملت می باشد و هر ملتی نیز دارای منافع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره است که از آن بنام منافع ملی نام برده می شود و اعضای هر ملتی یعنی تک تک افراد باید حافظ منافع ملی باشند.

اما در ایران بیش از هشتاد سال تبلیغات زهرآگین بر علیه ملت آذربایجان باعث شده است در آذربایجان جنوبی بخشی از مردم خود را بصورت یک ملت نبینند و اصولا با منافع ملی ملت آذربایجان بیگانه هستند از این افراد بنام مانقورت نام برده می شود که قربانی تبلیغات زهرآگین دشمن شده اند به این دلیل اطلاع رسانی به منظور بیداری ملی یکی از اهداف حرکت ملی آذربایجان جنوبی بوده است اما در میان کسانی مانند پیمان پاکمهر وجود دارند که آگاهانه منافع فردی را به منافع ملی ترجیح می دهند و با اعمال و گفتار خود منافع ملی ملتی را که خود عضوی از آن هستند به خطر می اندازند در واقع چنین افرادی خائن محسوب می شوند در عرف حقوق بین الملل اگر فردی بطور آگاهانه با اعمال و رفتار خود منافع ملی کشورش را به خطر اندازد خائن محسوب می شود اگر این عمل در شرایط جنگی صورت پذیرد علاوه بر خیانت جنایت جنگی هم به حساب می آید چون ممکن است عملی خیانت آمیز در شرایط جنگی باعث مرگ هزاران تن گردد.
پیمان پاکمهر با آنکه بخوبی می داند بیست درصد از اراضی جمهوری آذربایجان توسط ارمنستان اشغال شده و بیش از یک میلیون آواره ی جنگی وجود دارد با این حال چیزی در اینباره نمی نویسد بجای آن با ارمنی های داشناک و فارس های نژادپرست همصدا شده استقلال جمهوری آذربایجان را زیر سوال برده و خواستار الحاق آن به ایران می شود علاوه بر این در رابطه با حرکت ملی آذربایجان جنوبی اطلاعات دروغین انتشار می دهد و در سالهای گذشته بارها سعی کرده است مراسم قلعه بابک را بنفع گروه های نژاد پرست و مرکز گرا مصادره نماید و……… چون پیمان پاکمهر آگاهانه منافع فردی خود را به منافع ملی آذربایجان ترجیح می دهد و بر علیه آن عمل می نماید می توان از او بعنوان یک خائن آذربایجانی یاد کرد او اخیرا بنا بر دلائلی که هنوز بر کسی روشن نیست دستگیر شده است و جالب اینکه گروه های نژاد پرست فارس از جمله سلطنت طلبها به تکاپو افتاده و سابقه دشمنی پیمان پاکمهر با جمهوری آذربایجان و حرکت ملی آذربایجان جنوبی را به حکومت مرکزی گوشزد می کنند و خواستار آنانند او بخاطر این خوش خدمتی ها با دسته گل از زندان آزاد شود چون عمل خیانت آمیز بطور آگاهانه از طرف خودی صورت می پذیرد معمولا باعث واکنشهای تند احساسی در افکار عمومی می شود در اینمورد اغلب ماجرای دار زدن منصور حلاج را مثال می زنند وقتی یکی از پیروان او با دشمنان وی همصدا شده و به او سنگ پرتاب می کند منصور حلاج را به گریه می اندازد این حکایت را به این صورت نقل کرده اند
حسین بن منصور حلاج را که به دار آویختند، جماعتی فریب خورده یا زرگرفته و حق به ناحق فروخته، پای چوبه دار گرد آمده و به او سنگ می زدند و حلاج لب فرو بسته بود. نه سخنی به اعتراض می گفت و نه از درد فریادی می کشید.
در این میان شیخ شبلی نیز که از آن کوی می گذشت، سنگی برداشته و به سوی او پرتاب کرد. منصور حلاج از ژرفای دل آه سردی کشید و به گریه افتاد. پرسیدند از آن همه سنگ که بر پیکرت زدند گلایه ای نکردی، مگر سنگ شبلی چه سنگینی داشت که فریاد برآوردی؟
منصور در پاسخ گفت:
از آن جماعت فریب خورده انتظاری نیست. چرا که مرا نمی شناسند و علت بر دار شدنم را نمی دانند، شبلی اما از ماجرا باخبر است. از او انتظار دلجویی و حمایت داشتم ،نه سنگ پرانی و ملامت تهیه شده توسط گروه خبری آزاد تریبون