تک توران :
كشتار اهالي ترك روستاي صفرعلي-نازلي چاي اورميه توسط اشرار ارمني-آسوري
در سالهاي جنگ جهاني اول، تركهاي آزربايجان جنوبي توسط اشرار مسيحي-آسوري پناهنده از عثماني موسوم به جلو و آسوريهاي بومي آزربايجان- مستظهر به دولتهاي استعماري اروپائي و در راس آنها روسيه و فرانسه- بارها كشتار شده و قتل عام گرديدند. با اينهمه در انتشارات و نوشته هاي سالهاي اخير در باره اين كشتار و قتل عامها اغلب نقش ارمنيان تاكيد و برجسته نشان داده ميشود. حتي در موارد بسياري ارمنيان به عنوان عاملين اصلي و گاها تنها عاملين اين فجايع نشان داده ميشوند. اين امر نيز باعث اعتراض معين برخي از ناظرين خارجي مي گردد
هرچند عاملين اصلي كشتارهاي مذكور، نيروهاي آسوري مهاجر موسوم به جلوها و هدايت و تحريك كننده و تداركاتچيان آنها نيز -همانگونه كه انتظار مي رود- كشورهاي مسيحي و استعمارگر اروپائي و در درجه اول روسيه و فرانسه بوده اند، با اينمه ارمنيان نيز در حوادث فاجعه آميز مذكور، در دو فرم دستجات مسلح و ارتش كلاسيك شركت داشته اند. دستجات ارمنيان پناهنده و فراري (قاچاق)، ارمنيان بومي و سالداتها و دراگونهاي ارمني اردوي منظم روسيه كه در آن زمان بخشهاي عظيمي از آزربايجان جنوبي را تحت اشغال خود داشت، در بسياري از قتل عامها و كشتارهاي مذكور مشاركت فعال داشته و يا عامل آغاز كننده و اصلي كشت و كشتارها بوده اند. علاوه بر آن، ارمنيان در آن دوره، هم در بخشهاي شرقي و جنوبي آناتولي و هم در شمال ارس به كشتارهاي بي شمار بوميان ترك دست يازيده اند.
با توجه به تحريف عميق و سيستماتيك تاريخ معاصر منطقه و بازنويسي يكجانبه آن، مظلوم نمائي خود و شيطان سازي از خلق ترك توسط ارمنيان در سطح جهاني، جا دارد كه تصويري جامع و واضح از نقش و سهم ارمنيان بومي و مهاجر در كشتارهاي پيرامون جنگ جهاني اول در آزربايجان جنوبي به استناد اسناد و مدارك باقي مانده از آن دوره ترسيم شود.
در اين راستا، در زير به يكي از موارد كشتار تركان آزربايجان جنوبي توسط ارمنيان، كشتار روستاي حاج صفرعلي- نازلي چاي اورميه كه توسط اشرار ارمني آغاز و با همكاري اشرار آسوري ادامه يافت اشاره مي شود. در اين قتل عام، صدها تن از روستائيان غيرمسلح و بي دفاع ترك كشتار شدند. نقل قولها از منابع زير است:
تاريخ هجده ساله آزربايجان. احمد كسروي
سرزمين زرتشت، اوضاع طبيعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، تاريخي رضائيه. علي دهقان
تاريخ اروميه. احمد كاويانپور
آزربايجان در جنگ جهاني اول، دكتر توحيد ملكزاده ديلمقاني
------------
آناتومي قتل عام روستاي حاج صفرعلي نازلي چاي، اورميه
تاريخ كشتار:
دو روز متوالي در نيمه هاي مرداد سال ١٢٩٦-١٩١٥
محل:
روز نخست: روستاي حاج صفرعلي –نازلي چاي اورميه
روز دوم: روستاي حاج صفرعلي-نازلي چاي اورميه، ٩-٨ روستاي همجوار، مسير اورميه-حاج صفرعلي و بازگشت
عاملين قتل عام:
روز اول: يپرم ايرواني از ارمنيان قاچاق به همراه صدها تفنگچي ارمني [و آسوري؟]
روز دوم: برادر يپرم ايرواني از ارمنيان قاچاق به همراه چند صد تفنگچي ارمني [قاچاق و سالدات] و آسوري [جلو]
تلفات:
روز اول: دهها تن ترك غيرمسلح شامل وهاب سلطان و كليه اعضاي خانواده وي اعم از زن و مرد و خرد و بزرگ در روستاي حاج صفرعلي-نازلي چاي
روز دوم: صدها تن ترك غيرمسلح شامل مرد و زن و بزرگ و كوچك و شيرخوار در روستاي حاج صفرعلي نازلي چاي، در ٩-٨ ده همجوار ديگر، در مسير اورميه به روستاي حاج صفرعلي-اورميه و بازگشت
------------
نقل قولها:
"اينان (آشوريان و ارمنيان) كه خود را به روسيان بسته و به پشت گرمي آنان با هم ميهنان خود بدرفتاري كرده و در چند ماه آخر دست به خونريزي و تاراج نيز باز كرده بودند،..... "
"روسيان همچنان دژ رفتاري مينمودند و آسوريان و ارمنيان به پشتگرمي آنان بيدادگري بي اندازه مي كردند. و چون كسي بجلوگيري بر نمي خاست روزبروز بدي بيشتر مي نمودند و هفته اي نمي گذشت كه چند كسي كشته نگردد و يكداستان ناگواري روي ندهد. گذشته از درون شهر در بيرونها آنچه مي خواستند دريغ نمي گفتند. يكدسته از ارمنيان قفقاز گريخته و به اينجا آمده و به همدستي جلوها راهزني مي كردند و اگر كسي دست باز مي كرد او را مي كشتند". (كسروي. ٧١٠ )
"...ارمنيان در اين جنگ به سوي فرانسه و انگليس گرائيده و كميته داشناكسيون در نهان پيماني با آنها بسته بودند. ما نيز ايرادي نمي گيريم و سخن ما در دشمني است كه به ايرانيان مي نمودند. كسانيكه قرنها در ايران زيسته و از همه خوشيها و آسودگيها بهره مند شده بودند، بدلخواه بيگانگان با هم ميهنان خود دشمني نشان مي دادند. آن دليراني كه چند سال پيش در شورش آزادي خواهي ايران همدوش ايرانيان جانفشاني ها نموده بودند، اكنون بجاي آن بدخواهي ها با مردم مي نمودند".
"چون خبر تسلط افراد مسيحي به گوش مسيحيان ارمنستان رسيد، آنان نيز به طمع رياست و بدست آوردن مال، از روسيه فرار و به مهاجمين مسيحي در اروميه پيوستند. عده اي از اين آشوب طلبان و غارتگران و قولدوران به سرپرستي آرتوش نام ارمني، عده اي ديگر به سرپرستي هارطون نام و دسته ديگري به رياست يقورط، هامبارصون، دايچاك، باغداسار، سومباط مدتي كارشان فقط اين بود كه در اطراف شهر شبانه وارد خانه هاي دهقانان متمول شده و اسلحه خود را به شقيقه صاحبخانه گذاشته و درخواست پول و اسلحه و اسب و طلا مي كردند. و مي گفتند: مسلمانان بايد در خانه هايشان مهر و سجاده و تسبيح داشته باشند، بقيه اضافه است. بايد تحويل ارمنيها بدهند" (كاويانپور، صص ٢٧٩-٢٨٠).
"يك دسته از ارمني ها كه از قفقاز گريخته و به اروميه آمده بودند، در آنجا به نام "قاچاق" معروف شده بودند. هر كدام چند نفر را اطراف خود جمع نموده به راهزني و غارت دهات و اذيت مردم مي پرداختند. و در هر جا كه با مقاومتي روبرو مي شدند، از كشتن مردم خودداري نمي كردند. كسي هم نبود كه از آنها بازخواست نمايد".
"بدنبال انقلاب در ارومي و اختلال در نظم ارتش روس، سالداتها تصميم به بازگشت از اورميه گرفتند. اينان براي برگشت نيز مجبور به فروش اسلحه بودند".
"در ارومي روسها موقع مراجعت فشار خود را به مردم بيشتر كردند و چون از مدتها قبل مسيحيان [ارمني] و آشوريها را مسلح نموده و دستجات جلوها [آشوري] و قاچاقها [ارمني] در شهر و دهات پراكنده شده بودند، به پشتيباني روسها شرارت بيشتر مي نمودند. و اگر تا آن موقع به غارت اموال مردم اكتفا مي كردند، از آن تاريخ به بعد به كشت و كشتار نيز آغاز نمودند".
"در هنگام بهار و اوايل تابستان كه موقع جمع آوري محصول بود، دهاتيان [ترك] جرات بيرون آمدن از خانه هاي خود را نداشتند. در اين روزها وضع دهات خيلي بدتر از شهر بود. در دهات جلوها [آشوري] و قاچاقهاي ارامنه و سربازان روس به جان دهاتيان بدبخت افتاده، از غارت و قتل نفوس كوتاهي نمي كردند. روزي نبود كه يك اتفاق ناگوار در دهات روي ندهد. روزي نبود كه مردم از دست اشرار و دزدان و آدم كشان آسوده باشند. اشرار چندين ده را آتش زده، ساكنين آنها را به قتل رسانيدند و فراريان دهات رو به سوي شهر نهادند".
------------
"با اينكه [روسها] در نواحي مختلف دهات اورميه و سلماس براي برقراري امنيت پريستاو يا پاسگاه ژاندارمري [از مسيحيان] گذاشته بودند، اما خود اين افراد مسلح حافظ به اصطلاح نظم، شبها مستقيم به خانه مردم مي ريختند و يا اشخاص ديگر را به غارت دهات تحريك مي كردند. چنانچه "يپرم" نام [يئپريم ارمني]، پريستاو نازلو از مردم اخاذي مي كرد و در صورت ندادن وجه قابل قبول كشته مي شدند". (ملكزاده، ص ٨٤)
"در نيمه هاي مرداد سياهكاري ننگين ديگري رخ داد. بدين سان كه "يپرم" نامي از ارمنيان ايروان كه پريستاو روستاي نازلي چاي (نازلو چائي- يكي از بخشهاي اورمو) بوده (در آن موقع هر كدام از بخشها و محالات اطراف شهر را به يك نفر سپرده و او را پرستاو مي گفتند) و در نتيجه ستمكاري از كار برداشته بودند، نيمه شبي با چند تن تفنگچي به ديه صفرعلي رفت. و تفنگچيان را در بيرون گزارده و خود به خانه "وهاب سلطان" نامي در آمد و او را از خواب بيدار كرد. با بيم دادن، سيصد تومان پول خواست. وهاب سلطان از سراسيمگي بگريخت. و يپرم با گلوله او را از پشت سر زد و بكشت. در اين ميان تفنگچيان [يپرم] هم از بيرون به شليك پرداختند. دانسته نشد يپرم با گلوله كه از پا افتاد. تفنگچيان [يپرم] بهانه پيدا كرده همه كساني را كه در خانواده وهاب سلطان بود از زن و مرد و خرد و بزرگ به خاك انداخته و سپس آزادانه به راه افتادند.
فردا برادر پرستاو يك دسته از سالداتهاي ايرواني و از جلوها و آشوريها [بومي] را با خود برداشته به آن ديه رفتند و دست به كشتار گشاده و هر كه را يافتند بكشتند و به اين بسنده نكرده هشت و نه ديه ديگر را هم تاراج و كشتار كردند. سپس از شهر درشكه براي آوردن مرده يپرم فرستاده شد. و كسانيكه همراه مي رفتند - چه در رفتن و چه در بازگشتن - هر كه را ديدند، از زن و مرد و بزرگ و كوچك خونش را ريختند و به كودكان شيرخوار هم نه بخشودند.
بيدادگري آشوريان به اندازه اي بود كه خود روسيان به ستوه آمدند و سالدات فرستاده چند صد تن از ايشان را كه در ديه ها به كشتار و تاراج مي پرداختند گرفته به شهر آوردند.
تنها ارومي [اورمو] و پيرامونش نبود، در سلماس و آن پيرامونها نيز همين ستمگريها پيش مي رفت و هر زمان آگهي هاي دلگداز ديگري مي رسيد.
در اينجا بايد اضافه كرد كه ديه حاج صفرعلي نمونه اي بود از ساير دهات اروميه. در تمام نقاط اطراف شهر كشت و كشتار رواج داشت. و تمام خرمنها در صحرا مانده، كسي نتوانست محصول خود را جمع آوري نمايد. ... "
(دهقان)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باهارلي دده ريضا گؤيچهك`دهن بير قوشما باهار-همهدان-آزهربايجان
http://baharlidederizagoycek.blogspot.com/
http://hemedan-az.blogspot.com/
ويرمهنهم سني
گل سنه سؤيلهييم شاها، تاج خانيم
جيسم ايچينده جانا وئرمهنهم سني
ييغالار دونيانين گنج-و ماليني
قويالار بير يانا، وئرمهنهم سني
زولفون چين چين اولوپ كمهردهن گئچهر
كيرپييين اوخلاري جييهردهن گئچهر
فلهك سندهن گئچمهز، قمهردهن گئچهر
من حور-ي غيلمانا وئرمهنهم سني
يئريشين نه ياراشير [بوخونا]، بويا
حاق ياراديپ سني بايراما، تويا
مرهند`دهن تبريز`ه، تبريز`دهن خوي`ا
كولل-ي آزهربايجان`ا وئرمهنهم سني
عراق اؤلكهسينده بورجورد، نهاوهند
همهدان و قزوين، تئهران، دماوهند
ناخجيوان، ايستانبول، دكهن، سمهرقهند
بوتون بو جاهانا وئرمهنهم سني
ريضا دييير سندهن جانا جان گلير
گؤز ياشيم يئرينه، قطره-يي قان گلير
درمان الده اگهر سولئيمان گلير
درديمهن، درمانا وئرمهنهم سني
وئرمهنهم: وئرمهزهم، وئرمهم، وئرمهرهم
درديمهن: درديمسين
قايناق: ديوان اشعار رضا بهاري- ريضا باهارلي، گردآورندگان: جواد نوري، سعيد جليلي هنرمند. انتشارات مكنون، همدان، ١٣٨٥
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسام الدين حسين اوغلو صحابي افندي (درجزيني همداني)
دوغوم: درجهزين، همهدان، گونئي آزهربايجان- ؟
اؤلوم: ايستانبول- ١٥٦٣
http://hemedan-az.blogspot.com/
http://baharlidederizagoycek.blogspot.com/
حوسام الددين حوسئين اوغلو صحابي افهندي، گونئي آزهربايجان`ين همهدان بؤلگهسينده يئرلهشهن درجهزين (درگزين) اوروندا (شههرينده) دوغولدو. عوثمانلي خاقاني، قانوني سولطان سولئيمان، تبريز فتحي سيراسيندا بورايا گيردييينده، قدري چلهبي افهندي اونونلا تانيشيپ يئتهنهييني گؤرموش و ١٥٣٥ده خاقانين ايستهيي اوزهره بيلهسيني ايستانبولا گتيرميشدير. ايستانبولدا ٣٠ ايل عوثمانلي اركلهتي (دئولهتي) قوللوغوندا چاليشديقدان سونرا ١٥٦٣ده اؤلموش و اورادا گؤمولموشدور.
صحابي، يئتهنهكلي بير قوشار (شاعير)، يوكسهك بوتهم (دين) ائييتيمي آلميش بيلگيلي بير اؤتهكچي (تاريخچي)دير. نوربخشي سورهيينه (طريقهتينه) باغليدير. قاراداشي بيداري ده باشاريلي بير قوشاردير. صحابي`نين توركجه ديوان و فارسجا قوشوقلاري واردير. توركجه قوشوغو، ساغلام ياپيلي، آنلام باخيميندان وارسيل، ايچدهن، دوغال، آنلاشيلير، آخيجي و آچيقدير. صحابي و عراقلي اولو تورك قوشاري فوضولي غزهل.لهري آراسيندا، ايچهريك و بيچهم (اسلوب) باخيمدان بنزهرليكلهر واردير. قارداشي كيمي، او دا سولطان سولئيمان`ين ياخينلاريندان اولموشدور. سولطان`ين اؤتونوسو (خاهيشي) ايله ايمام غززالي`نين "كيمياي سعادت" پيتيييني "تدبير اكسير" آدي آلتيندا توركجهيه چئويرمهيه باشلاميش، اؤلوموندهن آز اؤنجه، بو توركجه چئويريني بيتيرهرهك اؤز ديواني ايله بيرليكده قانوني`يه سونموشدور.
----------------------------------------------
آلودهدير
اهينيميزده خيرقهميز زاهيد، شارابآلودهدير
پاك اولماز آب- تئوبهيله، خارابآلودهدير
بو تن-ي خاكيده ائي ديل، جئوههر-ي ناياب-ي روح
گرچي بيمانهنددير، آمما تورابآلودهدير
جان فدا ائتسهم يئريدير، لوطف-و قهر-ي يارا كيم
قهري لوطفآميزدير، لوطفو عيتابآلودهدير
آتهش-ي مئيدهن عرهقريز اولدو سانما عاريضي
كيم او گولبهرگ-ي رياض-ي جان، گولابآلودهدير
ديده-وو ديلدهن صحابي`نين قرار-و خابيني
ائيلهيهن ياغما بهييم، اول چشم-ي خابآلودهدير
----------------------------------------------
ييخديلار
عئشق-و حئيرهت، باشدا عاغلين نوكتهدانين ييخديلار
معريفهت واديسينين ببر-ي بهيانين ييخديلار
خئيل-ي انبوه اوستونه اوشدو خارابات ارلهري
بير آياقدا اهووهلا غم پهلهوانين ييخديلار
داش اوشوردو قؤوم-ي لئيلي، قئيس-ي مجنون اوستونه
مورغ-ي اندوهون باشيندان آشييانين ييخديلار
ائتديلهر پامال-ي مئحنهت جيسم-ي خون آلودهمي
گولشهن-ي دردين ديرهخت-ي ارغووانين ييخديلار
گؤردولهر دوككان-ي مكر-ي عاغلي، ارباب-ي جونون
باشينا اول حيلهپردازين دوكانين ييخديلار
نئوباهار اولدو يينه ساقي، وورانلار لاف-ي زوهد
تئوبهنين سئيلاب-ي مئيله خانومانين ييخديلار
بيشه-يي دهري صحابي سئير قيل، خووف ائتمه كيم
مورلار اول بيشهنين شير-ي ژييانين ييخديلار
اوشمهك: چوخچا گليپ ييغيشماق، قالاباليقجا سالديرماق
اوشورمهك: چوخجا گتيريپ ييغماق، قالاباليقجا سالديرتماق
----------------------------------------------
عئشقدير
عئشقدير آيينه-يي حوسنو موجهللا ائيلهيهن
ديده-يي عوششاق ايله آني تماشا ائيلهيهن
عئشقدير زنجير ائدهن عوذرا و لئيلي زولفونو
واميق-ي آشوفته و مجنون`و شئيدا ائيلهيهن
عئشقدير صورهت وئرهن شيرين-ي ديلكهش نقشينه
لعلوهش فرهاد`ا مسكهن سنگ-ي خارا ائيلهيهن
عئقشدير ايجادي مجدوداتا باعيث، عئشقدير
عالهمي كتم-ي عدهمدهن آشيكارا ائيلهيهن
عئشقدير نور-ي تجهللا-يي جمال-ي يوسوف`ا
جيلوهگاه-ي آيينه-يي چشم-ي زولئيخا ائيلهيهن
عئشقدير اهل-ي موناجات ائيلهيهن مئيخارهني
زاهيد-ي پرهيزكاري ريند-و روسوا ائيلهيهن
عئشقدير زولف-و خط-ي خوبانا وئرهن زيب-و تاب
پير-ي عاغلي، بسته-يي زنجير-ي سئودا ائيلهيهن
عئشقدير بير ذررهني سرگشته-يي ادنا ايكهن
همنيشين-ي آفيتاب-ي عالهمآرا ائيلهيهن
عئشقدير پئيك-ي صبا گيبي صحابي گؤنلونو
روز-و شب سرگشته-يي وادي-و صحرا ائيلهيهن