۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

استادیومی سیاهپوش خلق کنیم ــ قیرمیزی تیراختور

تك توران : نمی دانم از کجا شروع کنم به نوشتن، نوشتن بهانه می خواهد و امید. روزهای سختی است برادران و خواهرانم عزیزانشان را از دست داده اند، باور کنید نوشتن برای آذربایجان و زلزله زده هایش سخت است، برای نوشتن غم و اندوهی که در دلم حس می کنم، برای نوشتن دردی که  از درکش عاجزیم. دستمان هم عاجز است.

برای کاستن غم های و اشک کودکان چه می شود کرد؟ کلمات را کنار هم می چینیم تا حرف در دلمان نماند. از خدا می خواهیم به بازمانده گان فقط صبر بدهد.



برادر و خواهر آذربایجانیم ببخش که در کنارت نبوده ام  که دستت را بگیرم، نبوده ام ببینم شادی از مزرعه ات خدافظی کرد کوچه های روستایت ویران شد، فرزندت در آغوشت جان داد، روستایت  با همه عشق و صفایش و چشمه ها و کوه هایش غمگین شد. خدای بالای سرم شاهد هست که با دیدن تصاویر فرزندت در آغوشت اشک هایم بی اختیار می ریزد، مرا در غمت شریک کن، سلام و تسلیتم را بپذیر در روزی که عزیزت را از دست دادی، غم آخر است هم زبانم، تسلیت می گوییم. همه ما با امید زنده ایم، امیدوارم زودتر شادی به سراغت بیاید، سفره در خانه ات دوباره پهن شود، خنده های کودکانت دوباره در مزرعه موج بزند. از صمیم قلب دعا می کنیم که شادتر از پیش به زندگی برگردی.



چند روزیست بغض در گلویمان می ترکد و خیره به تصاویر روستاهایت و بازمانده ها، ایستاده مرده ایم. عادت به نوشتن تلخترین ها نداریم زیرا این اولین بار هست می بینیم سرزمینم آذربایجان سیاه پوش شد آذربایجانی که زمین اش لرزید و مردم زحمت کش و غیورش را در دل کوه ها رنجاند، یک کلمه است  ساده و پرمعنیست کوه، کلمه ای که نسبت به درد اخیرمان و رنجهای مردمش بی تفاوت است. آری سخن به کوه کشیده می شود و ناعدالتی دیگری که در کوه و ورزقان جاریست و خوشایند نیست! ما خبری را بین خبرهای زلزله و جانباختگان می خوانیم که ورزقان با معدن مس و طلایش بیمارستان ندارد! چرا؟ برای اینکه جای جای میهن عزیز را جز خاک وطن نپنداشتیم. خدا مارا ببخشد.



تظاهرات هندو ها به اغتشاش کشیده شد و 3 سرباز نظامی در افغانستان جان داد، حلب آرام است و دمشق خونین شد، المپیک و مدال هایش را هم دیدم و از دورترین مناطق زمین خبر دار شدم اینها خبر های است که  از شبکه خبر مخابره می شد و من نگران لرزش در شهر و روستاهایم بودم، نمی دانم چطور دوربین های صدا و سیما تا خطرناکترین کوچه های دمشق پیشروی کرد، ولی در این نزدیکی پی گیر زلزله آذربایجان نشد. فردایش به بهترین شکل با آذربایجان همدردی کرد و طنز پخش کرد و جشن در برج میلاد را به نمایش گذاشت. صدا و سیمای وطن متاسفافم که صفحه انسانیت و نوع دوستی را نخوانده، رفتی سراغ صفحات سیاست و طنز و...بی شک آذربایجان چنان بزرگ هست که در برابر زخم زدن زمین کمرش خم نشود، آذربایجانی که مردانش و فرشتگان امدادش زودتر از امواج  صدا و سیما  به مقصد رسیدن تا بازنده اصلی امتحان انسانیت تو باشی، صدای و سیما  ملی من هم وطن بودن را خوب معنی نکردی همیشه شعارهای ملی و هم وطن بودن گوشمان را کر کرد ولی به موقع عمل نشد. حرفی ندارم چون خدا بزرگ است و بهترین قاضی.



جزء هواداران تیراختور آذربایجان هستیم و همیشه در کنار آذربایجان خواهیم ماند چه در روزهای خوش چه در روزهای سخت، آذربایجان امروز برای عزیزان از دنیا رفته اش سیاهپوش است. چند روزی است همه دست به دست هم داده اند تا مرهمی بر زخم هموطنان آسیب دیده بگذارند. پیامک ها؛ اهر هریس ورزیقان. تورکون باغری اولدو قان. یکشنبه آیین 29 ی تراختورون اویونوندا هامی قارا کوینک و قارا پارچا...آذربایجان باشین ساغ اولسون؛ و زمزمه هایی بین هواداران هم هست از کمک های مالی و اقلام مورد نیاز گرفته  تا سیاه پوش شدن در بازی آینده تیراختور در استادیوم سهند، آذربایجان سرزمین زیبایی است، اگر قرار باشد در این روزها تیراختور را همراهی کنیم وظیفه خود می دانیم برای شادی روح عزیزانمان این بار استادیومی سیاهپوش خلق کنیم.



یاشاسین آذربایجان

پورتال هواداران تراختور