۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه

بالای بام خبری نیست ،همانند سوریها به خیابان باید آمد ــ ابومحمد المحمراوی


 شکی نیست که سردمداران دو جناح مانده در قدرت و رانده شده آن ،ادامه تظاهرات سال 88 را بضرر خویش دانسته ،خروج تظاهرات میلیونی از کنترل را هلاکت رژیم و بلفعل بمحاکمه کشیدن خود می دانستند.

زیرا هردو جناح بیش از هرکس می دانند که چه جنایتهایی مرتکب شده اند.جنایتهایی که خون و خونریزی مشخصه آن است، اگرحقوقدانان، تحزب و سیاست مکر و حیله و نیرنگ را پیشه خویش نکنند،اکیدا سردمداران جناح حاکم و جناح به اصطلاح اصلاحات در دادگاههای بی طرف جهان قادر به تبرئه خویش نیستند.      

عمر 32 ساله رژیم مملو از جنایت و خون است ، رژیم با خلق و بدعت قدسیتهایی کاذب دهها هزار انسان را بدین بهانه قتل عام کرد، در زمانی که نیروهای امنیتی آن هرآنچه ساختار انسان و بشریت بود له و لورده کرده ومی کنند، خود ساختار با قدسیتی دروغین برای خویش خلق کرده، پای این امامزاده ساختگی، گردن ها زده و می زنند.


آنچه باعث تاسف هر انسان بشر دوست می شود،همانا تلقین و ترویج نژادپرستی توسط اکثریت اپوزسیون است ،آنطور که در گفتار و نوشتار سیاسیون و قلم بدستان اپوزسیون و رانده شده های رژیم عیان شده و می شود، ظاهرا و کمافی السابق  و بشرط پائین آمدن از بالای پشت بامها ،تکرار مکررات بیش نخواهد بود ، اگر هم چند صباحی دیگر اوباما بگویید باید خامنه ای برود ، در طهران چیزی بغیر از تغییر پالون نبوده ،عده ای هنوز نیامده در حال گرم کردن تنور و تیز کردن سرنیزه های کین نژادپرستی ،علیه پنج ملت غیرفارس هستند.                    

ملتهای پنج گانه خصوصا نخبگان آنها ،آنهم پس از قریب یک قرن ،هیچ کلاهی سرشان نخواهد رفت،شاه ورژیم فعلی هرآنچه قدسیت واقعی و کاذب بود را خرج کلاهبرداری وریاء و نیرنگ کرده ،تا به امروز تمامی حقوق اساسی عرب،کورد،آذربایجانی،بلوچ و ترکمن از طفل معصوم تا پیروجوان بدست نژادپرستان ،گاهی با پنبه و گاهی باتیغ وتیرسربدار کرده و می کنند.                        

منبعد هیچ نژادپرستی و تحت هیچ لفافه ای تحت عناوین عشایر غیور ، مرزداران گرامی و با نیرنگ اسلام درخطر است یا این کشور تنها کشور تشییع است، نمی تواند نیات پلید نژادپرستانه خود را پیش ببرد.قلم بدستان مقاله نویس وسخن پراکنها بالتاک وشاعران حامل نیت شوم نژادپرستی ،از خلقیون تا اسلامیون دیروز و امروز بدانند و باید بپذیرند، دنیای امروزی دنیای برابری و احترام متقابل است،اگر کمونیست، مارکسیست پناه آورده به کشورهایی که خودش آنها را امپریالیستی می نامید ، با انگیزه ای نژادی و با سرمقوله ای خلقی تحت عنوان سرکوب خلق عرب ، جنایت رژیم  بدست احمد مدنی رادرمحمره تحریف و بنا به معتقداتش قلم فرسایی کند ، باید بداند که کمونیست مارکسیست عرب، قبل از مسلمان عرب جوابش را خواهد داد،خانم فریبا مرزبان حداقل دو موضوع مهم وغیر واقعی را درمقوله اش که در 21 تیر در سایت مجله و بعدا اخبار روز منتشر شده بود تعبیه و در صورت عمدی بودن ،اکیدا با دروغ مطالب را جهت دار تحریف کرده  است .یکی -انکار نقش اساسی و حیاتی آیه ا...شبیر خاقانی(ره) در انقلاب (قبل ازسقوط شاه وتاروزتبعید) دوم - به بهانه سرمقاله ،شرح  را برای  توجیه سرکوب مردم عرب  توسط رژیم بکار برده،با اتهاماتی ناروا و بدور از واقعیت، تقصیررا به گردن مردم عرب انداخته است.همینطور عمامه داران صفویت  بایدبدانند ،گذشت آن روزهایی که با عناوین و سوء استفاده از احساسات مذهبی، حفاظت از تشییع و بیضه اسلام ایرانی و تقلید و مقلدگری بتوانند، ایده های نژادپرستی خود را با اسلام ومذهب لفافه پیچ کرده ،خون عرب و تورک ،کورد وبلوچ وترکمن (شیعه یا سنی) را توی شیشه کنند،فصل این نفاق گری بپایان رسیده ،ملتهای پنج گانه حق و حقوق خود را دانسته و می دانند  ، این پنج ملت که قریب یک قرن تمامی حقوقشان بعمد و بغرض و با وحشی ترین روش ممکن توسط نژادپرستان پوششی از بین رفته ،هرگزتوقعی از آخوند و کمونیست با مشرب نژادپرستی برای دفاع ازحقوقشان را ندارند ،حضرات لطف نمایند با چنین مقاله های دولبه ،برتری طلبی را بیش از این ترویج نکنند،حداقل توقعی که از هر انسانی می رود، همانا تن دادن به برابری حقوق برای هر ملت و مذهب  است .        

حاکمیت مدعی اسلامیت و اپوزسیون با تمام مشارب اعتقادیش باید بداند و بپذیرد ،حقوق ملی و اساسی ملتهای پنج گانه و مذاهب مختلف موضوعی نیست، که بخواهند به رای بگذارند ،این حقوق با روح و تن بشری در آمیخته، همه قوانین باید بر مبنا و در راستای این حقوق نگاشته شود ، در غیر اینصورت، هر قانون اساسی که بر مبنای این حقوق نوشته نشده و نمی شود، کان لم یکن بوده وهست،  مهمترین اصل اعتباری هرقانون اساسی همانا برسمیت شناختن حقوق اساسی ملتها و در راس آن احترام به حق تعیین سرنوشت انسانهاست .                  

حاکمیت نژادپرست و اکثر قلم بدستان اپوزسیون ،خصوصا خارج از ایران در برتری طلبی وجه اشتراک داشته، سرکوب ،قتل و اعدام مردم غیر فارس خصوصا جوانان عرب را از اهداف اولیه خود می پندارند، پس از خرداد 88 خصوصا پس از شروع جهش دمکراسی خواهی مردم عرب منطقه ،خاصتا سوریها که عامل اساسی در پایان عمر رژیمهای(دمشق طهران)هستند، رژیم در داخل و با تیر و جرثقیل به جان ملتهای پنچ گانه افتاده و درخارج احزاب ورسانه ها وقلم بدستان اپوزسیون،مشغول توجیه آن بوده ،یا حداقل بی صداقتی خود را با کتمان  اخبار مربوط به سرکوب و اعدام جوانان ملتهای پنج گانه ثابت کرده اند .                                                        

روی سخن ما با در یوزگان شاعر(مصطفی بادکوبه ای یا هالو) یا نوحه خوان دستمال بدست وآخوند یاوه گو و خرافتچی نبوده و نیست، بلکه سخن ما با کسانی که مدعی کمونیست بودن و داعیه تساوی حقوقند ، همچنین سخن ما با آن مسلمان مدعی پیروی از عدالت اسلام و قرآن است ، که متاسفانه اولی علی رغم بودنش در کشورهای دمکر اتیک(از نظر او امپرالیستی)هنوز بوی نژادپرستی از مقوله اش به مشام می رسد،دومی که روزی به گفته مرجع تقلیدش با وضو دست به قرآن می زد،ولی امروزه همان مرجع قرآن چاپ چین کمونیست بی خدا را دستش داده، سجاده و تسبیحش از پکن می آید،نه تنها وضو را فراموش کرده ،بلکه اصل عدالت اسلامی را رها ساخته، تن به برابری حقوق نمی دهد.

روی سخن ما با کسانی هست که ملی مذهبی (فارسی شیعی) را حق دربستی خود دانسته ،چنین حقی را برای دیگران(ملتهای پنج گانه وسنی هاو..) قائل نبوده ونیستند،  چنین کسانی  که در گفتار و نوشتار خود ، تن به برابری حقوق و در راس آن حق تعیین سرنوشت نداده، تمکین نمی کنند، چه گزینه  ونامی بغیر از نژادپرستی را لایقند.

در جامعه ای که نخبگانش از قبح و زشتی برتری طلبی واهمه ای ندارند،استاد حوزه و دانشگاهش ،کمونیست و مسلمانش با هر مشرب و اعتقادی، چه در داخل و چه اروپا مسکن گزیده ، گویش و نوشتش را صرف تلقین و ترویج نژادپرستی کرده ، با تمام وجود انحطاط جامعه خویش را با توسعه اندیشه ضد بشری مهندسی می کند، آیا در چنین گذری ،تغییر رژیمهای حاکم، چیزی فراتر از تعویض پالون خواهد بود؟. 

شکی نیست که دمکراسی خواهان عرب در کشورهای ،تونس،مصر،لیبی ،سوریه ویمن با شجاعت و فداکاری وبا تقدیم هزاران شهید، هرکدام فقط با یک حکومت خودکامه و دیکتاتور روبرو شدند، اما ملتهای پنج گانه با دو نوع دیکتاتور و استبداد حاکم بر سرنوشت خود در طهران روبرو هستند، دیکتاتوری ولایت فقیه در امتداد پهلوی هاو دومی دیکتاتوری قومی (فارس گری نژادپرستانه) است، با چنین شرایط حاکم بر جامعه، تنها راه نجات دهها میلیون انسان از ملتهای مختلف ،همانا سرنگونی هردو دیکتاتوری وهمزمان با هم در طهران است،مطمئنا ازدست دادن این فرصت طلائی ،خسارت جبران ناپذیری برای بشریت خواهد بود ،زیرا در هیج جای جهان ، به اندازه عمق و طول عمر نژادپرستی حاکم برطهران ، سراغ نداریم ،نژادپرستی که 87 سال با وحشیانه ترین روش  با زور و تزویر و با هجوم خونبار، پنج ملت (عرب،کورد،آذری،بلوچ وترکمن ) را در سرزمین اباء و اجدادیشان مورد تاخت و تاز قرار داده ،دهها میلیون انسان را نسلا بعد نسل را نزدیک به یک قرن،مغرضانه از زندگی انداخت، با غارت منابع و ذخایرشان بجان و مال و هویتشان افتاده است.

راه کاربشردوستانه = اولا – تمامی احزاب ،سازمانها،گروه های سیاسی ،قلم بدستان و سخنوران از استاد تا دانشجو،نخبگان علمی و خصوصا حقوقدانان در این فرصت باقی مانده تاسقوط رژیم ،ضمن تقبیح هر گونه برتری طلبی (نژادپرستی)در تمام گفته ها ونوشته های خود، پایبندی خود را به تک تک ماده های اعلامیه جهانی حقوق بشر،وکنوانسونهای فرع برآن را کتبا ،قولا و عملا وبا امضاء اعلام نمایند،هرگونه حرکت نژادپرستانه، چه درباب شعر وشعار و چه در گفت و نوشت باشد شدیدا محکوم ،زشتی و قباحت چنین اندیشه ضدبشری را برملا ، فکر و اندیشه متاثر از چنین عقاید و منش ضد بشریت را منزه ،بستر برتری طلبی را برچینند. همزمان جامعه را بسمت انصاف در پذیرش حق و حقانیت دیگران سوق داده ،تا آنچه را حق خویش می دانند ،بدانند که دیگران هم می دانند که چنین حقی را دارند،هیچ کس وهیچ ملتی برای داشتن حقش نیازی به موافقت و رای دیگران ندارد. مطمئنا صداقت درچنین روشی منجر به سقوط بدون خونریزی  دیکتاتوری واندیشه برتری طلبانه ملتی بر چند ملت دیگر خواهد بود، همکاری همه ملتها را برای سرنگونی رژیم لاانسانی و لااسلامی را مهیاتر می سازد.                           

ثانیا- در صورت صادقانه بودن در گفتار ونوشته ها ،مطمئنا زمینه گفتمان  در همه ابعاد ایجاد میشود، ریشه انحطاط فرهنگ خرافات و قدسیتهای خودساخته و کاذب کنده ،فرهنگ حقوقی و شایستگی قبول واقعیت بجای نژاپرستی ترویج و ترسیخ می گردد.  1/9/2011