به موجب بند 3 اصل سوم قانون اساسی، دولت به مفهوم حاکمیت ملزم به بسیج همه امکانات خود برای مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي خويش شده است.
یکی از راه های مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود ملازم با آزادی بیان و حق اظهار نظر و ابراز عقیده می باشد، به همین سبب قانونگذار در بند دوم اصل مذکور، دولت را به بالا بردن سطح آگاهي هاي عمومي در همه زمينه ها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانه هاي گروهي و وسائل ديگر موظف کرده است.
وانگهی به حکم غریزه بشری نیز هر انسانی مشتاق به استفاده از آزادی بیان و اظهار نظر و ابراز عقیده است و دوست دارد تا رویکرد خود نسبت به مسائل مختلف را تبلیغ کرده و آنرا از طریق تریبون های بزرگ مانند شبکه های رادیوئی و تلویزیونی برای دیگران عرضه کند
اما متاسفانه در کشورمان بجز سوگلی های حکومتی و افراد معدودی که در قدرت و یا نزدیک به نهادهای قدرت هستند و همچنین کسانی که به دلایلی دیدگاه هایشان کاملا مطابق با رویکرد حکومتی می باشد، کمتر کسی قادر به استفاده از این رسانه متعلق به عموم است تا بتواند آزادانه عقاید و نظرات خود را پیرامون مسائل مختلف ابراز کند.
رسانه های مکتوب مانند روزنامه ها و خبرگزاری های وطنی(اعم از اصلاح طلب و اصولگرا) هم تنها در صورتی برای انتشار مواضع افراد از خود اشتیاق نشان می دهند که باب میل آنها و منطبق بر القائات خبرنگاران و گردانندگان نشریه مزبور موضعگیری شود.
بنابراین آزادی بیان و آزادی ابراز آن در ایران با هدف مشارکت در تعیین سرنوشت کالائی نسبتا دست نایافتنی است.
به همین سبب نیز امثال راقم که اصرار دارند استقلال فکری خود را همچنان حفظ کرده و از قی کردن رویکرد مطلوب ارباب قدرت و رسانه ها و جریانات سیاسی خودداری ورزند، ناگزیرند به همین روزنه و وبگاه فیلتر شده اکتفا کرده و از طریق آن با مخاطبین خود ارتباط برقرار کنند.
اما همچنانکه اشاره شد اشتیاق برای عرضه اندیشه در بازارهای بزرگتر کالاهای فکری و در نتیجه جلب مشتریان و خریداران بیشتر و دفاع از حقانیت و مرغوبیت کالای عرضه شده خود، خواهی نخواهی یک میل غریزی است و برای صاحبان و تولیدکنندگان اندیشه کشش زیادی دارد.
از اینرو در چنین شرایطی وقتی که یک رسانه پر مخاطب نظیر شبکه های تلویزیونی ماهواره ای بی بی سی و صدای آمریکا با هر هدف و انگیزه ای که دارند، برخلاف صدا و سیمائی که عنوان رسانه ملی را یدک می کشد بارها ابراز تمایل می کنند تا دیدگاه های امثال راقم در خصوص موضوعات مختلف را بطور مستقیم و بدون سانسور منعکس نمایند، همان کشش و نیازهای درونی طرف مصاحبه را تشویق می کند که از فرصت و تریبون موجود حداکثر استفاده را بکند.
با این حال و با وجود تماس های مکرر خبرنگاران رادیو فردا، صدای آمریکا و تلویزیون بی بی سی و ابراز تمایل آنها برای انجام گفتگو با راقم، اینجانب به دلایل شخصی تا قبل از 13 شهریور هرگز با شبکه های فوق به گفتگو نپرداخته بودم، گو این که معتقدم استفاده از اینگونه فرصت ها و تریبون ها هیچگونه منع شرعی و قانونی ندارد و به همین دلیل نیز بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حضرت آیت الله خمینی(ره) و بسیاری از نزدیکان ایشان هم قبل از انقلاب برای رساندن پیام خود به مخاطبین بیشتر، بارها از رادیو بی بی سی و سایر رادیوهای خارجی فارسی زبان استفاده کردند و در عصر حاضر هم آقای احمدی نژاد رئیس جمهور با وجود دسترسی به همه رسانه های داخلی، تاکنون نه تنها از گفتگو با هیچ شبکه تلویزیونی آمریکائی و انگلیسی از جمله بی بی سی خودداری نورزیده است، بلکه برای انجام مصاحبه با آنها اشتیاق زیادی هم از خود نشان داده و می دهد.
پرواضح است که در ایام انتخابات ریاست جمهوری که بطور کامل از سوی رسانه های داخلی اعم از اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب در بایکوت خبری بسر می بردم، احساس نیاز، اشتیاق و کشش بیشتری برای گفتگو با شبکه های ماهواره ای مذکور وجود داشت و علیرغم اصرار دوستان و تماس های زیاد خبرنگاران شبکه های یاد شده، باز به همان دلایل شخصی از گفتگو با آنها خودداری کردم.
اما عمق بحران و فاجعه ای که دریاچه زیبای ارومیه را تهدید می کند به حدی زیاد است و برایم حائز اهمیت می باشد و عجیبتر از آن سرکوب مردم در راه پیمائی های مسالمت آمیز به خاطر حمایت از محیط زیست خود، آنقدر برایم غیرقابل قبول و ناراحت کننده بود که لاجرم برای اولین بار محذورات فوق را نادیده گرفت و با بی بی سی به مصاحبه پرداختم و وقتی که خبرنگار بی بی سی پرسید مشکلات دریاچه ارومیه چقدر مهم است که مردم آذربایجان اینگونه دست به راهپیمائی های اعتراضی زده اند؟ پاسخ دادم این مساله تا ان درجه از اهمیت برخوردار است که بنده هم جهت رساندن پیام اعتراضی خود نسبت به خشک شدن دریاچه و سرکوب مردم بگوش دیگران، برای نخستین بار سنت خود را شکسته و با تلویزیون بی بی سی مصاحبه می کنم.
علیرغم تاکید بنده و قولی که خبرنگار بی بی سی داده بود این بخش از سخنانم از بی بی سی پخش نشد که احتمالا دلیلش طولانی شدن مصاحبه و محدودیت زمانی دست اندرکاران تلویزیون برای پخش همه آن بوده است!
فردای این گفتگو خبرنگاران بی بی سی و صدای آمریکا ابراز تمایل کردند که در این خصوص گفتگوی بیشتری صورت گیرد که محترمانه عذرخواهی کردم.
در ادامه این نوشتار، خواندن متن اظهارات راقم که با همت مدیر سایت از نوار پیاده شده(در گیومه) و با جابجائی برخی پاراگراف ها به آن چند پاراگراف جدید هم اضافه شده است، خالی از فایده نیست:
"دریاچه ارومیه یکی از نوامیس ملی ایرانیان و بویژه آذربایجانیان و یکی از بزرگترین دریاچه های شور دنیا و بزرگترین زیستگاه طبیعی آرتمیا است که علاوه بر دارا بودن فواید و مزیت های گوناگون نقش بی بدیلی در اقتصاد کشور و خصوصا آذربایجان و نیز تعدیل اقلیم و محیط زیست منطقه دارد و هم اکنون در اثر سوء تدبیر و مدیریت نامناسب و بهره برداری های غلط در حال محو شدن از جغرافیای ایران و آذربایجان است و اگر تدابیر به موقع و مناسبی اتخاذ نشود این دریاچه زیبا و خاطره انگیز جای خود را به کویر نمک خواهد داد و نه تنها مردم منطقه بلکه مردم سایر نقاط ایران نیر از آسیب ها و پیامدهای مخرّب آن در امان باقی نخواهند ماند.
در چنین شرایطی و در حالی که یکی از عزیزترین و باارزشترین منابع طبیعی آذربایجان و کشور در حال نابودی است، مردم منطقه از مدت ها قبل به شیوه های مختلف و سمبلیک از جمله ریختن یک بطری آب به دریاچه ارومیه در سیزده بدر فروردین سال 1389 و اجتماع در میدان آذربایجان تبریز در سال 1390سعی کردند تا مراتب نگرانی خود نسبت به خشک شدن عروس آذربایجان را بگوش جهانیان و بویژه دولتمردان ایران برسانند و از انان بخواهند که هرچه زودتر بر این معضل فائق آید.
اما بقول شاعر گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته بجائی نرسد است فریاد است، نه تنها کوچکترین گشایشی برای رفع این مشکل ایجاد نشد بلکه در هربار با بدترین وجهی با معترضین هم برخورد شد."
تا این که طی روزهای اخیر هزاران نفر از جوانان غیور ارومیه ای و صدها نفر از مردم تبریز مبادرت به تشکیل اجتماعات و راه پیمائی های مسالمت آمیز در نقاط مختلف ارومیه و شهر تبریز کردند که این بار هم با واکنش تند ماموران دولتی مواجه شد و باز همان شد که نباید می شد.
در حالی که در چنین شرایطی از یک دولت مطلوب انتظار می رود تلاش خود را صرف تقویت روحیه حفاظت از نوامیس ملی و پیشگیری از بی تفاوت شدن مردم نسبت به این مهم نماید.
وانگهی اگر "با رویکرد قانون اساسی هم رویدادهای اخیر مورد بررسی و ارزیابی واقع شود، باز باید حق را به معترضین داده و اقدامات سرکوبگرانه ماموران دولتی را محکوم کرد، زیرا طبق اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی "در جمهوري اسلامي ، حفاظت محيط زيست ، وظيفه عمومي تلقي مي شود و از اين رو هرگونه فعاليتهاي اقتصادي و غير آن ملازم با آلودگي محيط زيست يا تخريب غير قابل جبران آن باشد، ممنوع است ."
بر این اساس حفاظت از محیط زیست مانند "امر به معروف و نهی از منکر" مذکور در اصل هشتم این قانون یک وظیفه عمومی و متفاوت با حق است که استفاده از آن اختیاری است و هرگونه فعالیتی که به تخریب محیط زیست منتهی شود عملی غیرقانونی و ممنوع است.
از اینرو کسی که در برابر نوامیس ملی و محیط زیست خود دارای غیرت و غرور ملی باشد هرگز نمی تواند نسبت به اقداماتی که منجر به از دست رفتن دریاچه زیبای ارومیه و که تخریب طبیعتی که حیات بخش قابل توجهی از محیط زیستش در گرو حیات آن است بی تفاوت باقی مانده و مطابق با حکم اصل 50 قانون اساسی به حفاظت از آن نپردازد.
در این راستا از آنجا که مردم آذربایجان بدلیل تعلقات خاطر خود نسبت به کشورشان و تجربیات گرانقدری که از گذشته دارند، پیوسته نشان داده اند که هرگز طالب خشونت نیستند و لیکن بر استیفای حقوق و مطالبات فانونی و شرعی خود نیز ابرام می ورزند، لاجرم برای انجام وظیفه و حفاظت از نگین سرخ آذربایجان و محیط زیست خود پیوسته سعی کرده اند که با استفاده از ظرفیت های قانونی به وظیف خود در نگهداری از محیط زیست خود عمل کنند.
یکی از این ظرفیت ها، بیان اعتراضات و اجتماعات از طریق تشکیل اجتماعات و راه پیمائی های مسالمت آمیز است که در اصل 27 قانون اساسی مورد تاکید واقع شده است.
به موجب این اصل تشكيل اجتماعات و راه پيمايي ها، بدون حمل سلاح ، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است.
راهپیمایان آذربایجانی هم برای ادای وظیفه خود در حفاظت از محیط زیست و رساندن پیام اعتراضی خود بگوش مسئولین در مورد فاجعه ای که دریاچه ارومیه را تهدید می کند همواره به این محمل قانونی متوسل شده اند که متاسفانه با نابردباری ماموران دولتی به خشونت کشیده شده و البته طبق معمول همین برخوردها موجب شده است تا برخلاف میل دولت صدای معترضین رساتر بگوش دیگران برسد.
و این رویدادهای تلخ در شرایطی رخ می دهد که نه خواسته معترضین در تعارض با امنیت و منافع ملی است و نه روش بیان خواسته ها و اعتراضاتشان مخل مبانی اسلام و غیر قانونی است.به همین سبب باز تاکید می کنم که دولت به موجب اصل نهم به هیچوجه مجاز به مقابله خشن با اینگونه اعتراضات مدنی و مسالمت جویانه آنهم در شدیدترین وجه ممکن آن نیست.
در واقع، "دولتی که کوچکترین اجتماعات و راهپیمائی های مدنی را تحمل نکرده و آنرا به شدیدترین حالت ممکن سرکوب می کند، نشان می دهد که به پیوند میان خود و ملت کوچکترین اعتماد و اعتقادی ندارد و از امنیت و موجودیت خود چنان بیمناک است که گمان می کند با تشکیل اجتماعات قدرت او به مخاطره خواهد افتاد، در حالیکه اگر به عمیق بودن رابطه خود و ملت ایمان داشته باشد. نه تنها مردم را در استفاده از حق قانونی اش محروم نخواهد نکرد بلکه مقدمات برگزاری مسالمت آمیز آن را هم مهیا و امنیت آنرا نیز تضمین می کند و همه اهتمام خود را صرف دریافت پیام معترضین کرده و با اتخاذ تدابیر لازم نسبت به تامین خواست و رضایتمندی مشروع آنها می کوشد.
به عبارت دیگر دولت سالم و مطلوب از تشکیل اجتماعات و راهپیمائی های اعتراض آمیز هم به عنوان یک مولفه اقتدار و نیز سوپاپ اطمینان جهت تخلیه و سرریز کردن عقده های ناگشوده معترضان استفاده می کند و هم پس از آگاهی از مقدار و چگونگی کمبودها، نارضایتی ها و مطالبات شهروندان و یافتن راه حل مناسب جهت برطرف کردن مشکلات موجود و تامین خواسته های مشروع اعتراض کنندگان کمر همت می بندد.
اما شوربختانه بنظر می رسد که فعلا دستیابی به چنین دولت و جامعه مطلوبی برای ملت ایران به یک آرزو مبدل شده است. و به همین سبب ملاحظه می شود که در طی روزهای اخیر اجتماعات و راهپیمائی های مسالمت آمیز شهروندان ارومیه ای و تبریزی بصورت قهر آمیزی توسط نیروهای امنیتی و انتظامی و لباس شخصی ها از حالت عادی و مدنی و آشتی جویانه آن خارج گشته و به خشونت کشیده می شود، غافل از اینکه اگر خشونت کارساز بود، تاکنون باید ریشه هرگونه اعتراضی خشک می شد و امثال صدام، بن علی، قذافی و حسنی مبارک هم همچنان بر سر قدرت باقی می ماندند."
در پایان این نوشتار من امیدوارم که مسئولان امر بجای متهم کردن شهروندان آذربایجانی و ایراد نسبت های موهوم و ناروا به آنها و منسوب کردن حرکت های اعتراضی به جدائی طلبان و به این بهانه سرکوب معترضینی که به روش کاملا مدنی خواهان حفاظت دولت از محیط زیست اشان می باشند، با مردم و مطالبات مشروع و خیرخواهانه انها به مهربانی برخورد کرده و خود برای برگزاری راه پیمائی های مسالمت آمیز و کنترل شده و شنیدن خواسته های آنان اقدام و در همان اجتماعات به مردم قول بدهند که با همه توان خود در مقام نجات دریاچه ارومیه برخواهند آمد.
بنده مطمئنم که اگر دولت خود مقدمات برگزاری اجتماعات و راه پیمائی هائی از این دست را برای بیان اعتراضات مدنی و مسالمت امیز فراهم کند، مردم فهیم آذربایجان مانند سایر هموطنانشان با درک شرایط کنونی، خود مانع از هرگونه سوء استفاده فرصت طلبانی خواهند شد که مقاصد نامشروعی را تعقیب می کنند. و نباید از این واقعیت غافل شد که خشونت به باز تولید خشونت منجر می شود و این به هیچوجه به مصلحت کشور نیست.
ضمنا نباید فراموش کرد که مشکل دریاچه ارومیه یک معضل ملی است و نه منطقه ای و چنانچه تدبیر مناسبی برای حل ان در نظر گرفته نشود کشور دچار خسران بسیار بزرگی می شود که پیامدهای آن متوجه همه مردم ایران خواهد شد.