اخيرا نامه اي از طرف 140 نفر از خبرنگاران در حمایت از دریاچه ارومیه خطاب به مسئولان کشور در سايتهاي مختلف به ويژه سايتهاي مربوط به جنبش سبز منتشر و پوشش داده شده است. اگر چه اين حركت في نفسه حركتي مثبت و قابل تقدير است ولي با كمي دقت در آن مي توان به شيطنت تنظيم كنندگان نامه پي برد. در اين نامه دو نكته جالب توجه بيش از هر چيزي توجه مخاطب را به خود جلب مي نمايد: اول اينكه در بين مخاطبان نامه استانداري كردستان نيز به چشم مي خورد. در حالي كه درياچه اورميه در استانهاي آذربايجان غربي و آذربايجان شرقي قرار دارد. حتي اگر بخواهيم تبعات اين فاجعه زيست محيطي را فرااستاني بدانيم مطمئنا استانهاي زنجان و اردبيل نسبت به كردستان در اولويت هستند.
نكته دوم به قسمت مربوط به قسمتي از نامه بر مي گردد كه تنظيم كننده نامه سعي كرده است خشك شدن درياچه اورميه را با درياچه آرال مقايسه نمايد. ايشان بعد از ذكر شباهتهاي اين دو فاجعه زيست محيطي اينگونه تفاوتهاي اين دو درياچه بيان مي كند: « پیش بینی ساده است، دریاچه خشک می شود، تولیدات باغی و کشاورزی شمال غرب ایران به حداقل می رسد و تنها تفاوت اینجاست که زبان مردمی که مجبور به کوچ از زمین های اجدادی خود هستند، آذری، کردی و فارسی است».
جالب است كه ايشان زبان اجدادي مردمان اين منطقه را آذري، كردي؟!! و فارسي؟!! دانسته است. مسئله اي كه معنايي جز طرح دوباره ادعاهاي كهنه او پوچ و بي اساس ارضي اكراد نسبت به آذربايجان و دامن زدن به اين مسئله در اين شرايط حساس نمي تواند داشته باشد.
متن كامل نامه :
به نام خدا
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ
و هر چیز زنده اى را از آب قرار دادیم (سوره انبیاء، آیه ۳۰)
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی
ریاست محترم سازمان حفاظت محیط زیست
وزیر محترم نیرو
وزیر محترم جهاد کشاورزی
استانداران محترم استان های آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان
با سلام
نیاز به مقدمه نیست؛ وضعیت دریاچه ارومیه بی هیچ اغراقی «بحرانی» است. بحرانی که بارها کارشناسان محیط زیست نسبت آن هشدار داده اند و می رود تا به یکی از بزرگترین فجایع اکولوژیک قرن حاضر بدل شود.
بیش از نیمی از بزرگترین دریاچه داخلی ایران تبدیل به شوره زار شده و نه تنها ارکان اصلی حیات در شمال غرب ایران را با تهدید جدی روبرو کرده، بلکه اثرات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی آن آرام آرام در حال پدیدار شدن است. رسیدن نمک دریاچه به زمین های کشاورزی و تخلیه تعدادی از روستاها در منطقه اولین اثرات عینی خشک شدن این دریاچه و تالاب بین المللی است.
دریاچه ای که از سال ها قبل به عنوان «پارک ملی» (بالاترین درجه حفاظتی) شناخته شده و سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونسکو) آن را در فهرست ذخیره گاه های زیستکره جهان به ثبت رسانده امروز پیش چشم غیورمردان آذربایجان به شوره زار تبدیل می شود تا سندی بر اشتباهات ما باشد.
آقایان!
تنها کافی است کمی به عقب نگاه کرد تا فاجعه خشک شدن دریاچه آرال را مرور کرد. «توسعه» برای تصمیم گیران شوروی مقدم تر از هرچیز بود، آرال خشک شد، صادرات پنبه، طلای سفید رهبران شوروی به حداقل رسید، صدها روستا تخلیه شدند و نمک دریاچه آرال هزاران هکتار زمین کشاورزی را شور کرد. حالا فاجعه کمی پایین تر و در میهن ما در حال تکرار شدن است.
پیش بینی ساده است، دریاچه خشک می شود، تولیدات باغی و کشاورزی شمال غرب ایران به حداقل می رسد و تنها تفاوت اینجاست که زبان مردمی که مجبور به کوچ از زمین های اجدادی خود هستند، آذری، کردی و فارسی است…
آقایان!
بیش از سه سال از امضای برنامه جامع مدیریت زیست بومی تالاب ارومیه گذشته است. وزیران وقت نیرو و جهاد کشاورزی، رئیس وقت سازمان حفاظت محیط زیست و استانداران آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان سند همکاری به امضا رساندند تا ظرف پنج سال، تراز آبی دریاچه را به «تراز اکولوژیک» برسانند. در این مدت نه تنها سطح آب دریاچه به حدی نرسید تا دریاچه را از بحران نجات دهد، بلکه روز به روز کاهش یافت و شوره زارهای بیشتری را در حاشیه دریاچه برجای گذاشت.
وزارت نیرو مکلف شده بود تا حقابه تالاب را از طریق سدهای منطقه تامین کند. عملیات انتقال اب از حوضه های دیگر را عملی کند و روی پروژه بارورسازی ابرها سرمایه گذاری کند. حتی فاضلاب های صنعتی نیز قرار بود پس از تصفیه به دریاچه سرازیر شوند.
وزارت جهاد کشاورزی نیز مکلف شده بود تا نسبت به اصلاح روش های آبیاری و افزایش راندمان آبی زمین های منطقه اقدام جدی انجام دهد.
سازمان حفاظت محیط زیست نیز مکلف به نظارت بر انجام این تعهدات و اطلاع رسانی بود.
اما در این سه سال، تنها یکبار عملیات بارورسازی ابرها انجام شد و بس! حتی مطبوعات که در این سند به عنوان «نهاد همکار» از آنان یاد شده بود نیز اطلاع چندانی از ماهیت سند نداشته و ندارند، چه رسد به آنکه بتوانند با اطلاع رسانی مستمر از وضعیت دریاچه در احیای این ذخیره ارزشمند «همکاری» کنند!
آقایان!
دیگر زمانی نمانده و نمی توان منتظر تشریفات اداری و روال عادی قانونگذاری ماند. ریش سفیدان محیط زیست در خوشبینانه ترین حالت، پایان سه سال آینده را برای نمک سود شدن چشم گربه ایران پیش بینی کرده اند. حال آنکه سه سال از برنامه پنج ساله گذشته و وضع دریاچه روز به روز وخیم تر شده است. نسبت دادن این وخامت به «خشکسالی» دیگر جایز نیست! نباید همین زمان طلایی را هم از کف داد؛ که نفرین آیندگان (و چه بسا نسل حاضر)، گریبانمان را خواهد گرفت.
ما امضا کنندگان این نامه خواهان اجرای هر چه سریعتر و بدون کم و کاست بندهای برنامه جامع مدیریت زیست بومی دریاچه ارومیه هستیم.
خواهان این هستیم تا نجات زیست بوم ارزشمند دریاچه ارومیه در پیچ و خم بوروکراسی اداری و مصلحت اندیشی های اقتصادی و سیاسی متوقف نشود.
ما خواستار توجه به اصل پنجاهم قانونی اساسی و اجرای قوانین حفاظت محیط زیست و برنامه اجرایی مصوب هیئت وزیران برای احیای دریاچه ارومیه هستیم.
از وزارت نیرو می خواهیم تا هر چه زودتر نسبت به تامین حقابه دریاچه اقدام کند؛ ساخت سدها روی شریان های اصلی این تالاب را متوقف سازد و نسبت به تکمیل شبکه آبیاری و زهکشی سدهای قدیمی اقدام کند.
از وزارت جهاد کشاورزی می خواهیم تا بدون فوت وقت برنامه اصلاح روش های آبیاری کشاورزی را به اجرا گذارد و عملیات آبخیزداری در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه را به انجام برساند.
از سازمان حفاظت محیط زیست نیز انتظار داریم تا برابر وظیفه قانونی خود مسئله احیای دریاچه ارومیه را با جدیت پیگیری کند و در این راه بدون هیچ گونه تخفیفی با بی توجهی ها و همچنین دستگاه های خاطی برخورد کند.
از نمایندگان خانه ملت نیز این انتظار را داریم تا تمام تلاش خود را در پیگیری و نظارت بر اجرای قانون به کار گیرند.
ایران زمین، امروز نیازمند تلاش جدی آحاد مردم و مسئولان است تا به سلامت از این بحران عبور کند.