چند روز پيش يكي از دوستان قديمي را ديدم كه مي دانستم با تمايلات هويت طلبانه هر از گاهي اقدامات روشنگرانه اي در سطح جامعه انجام مي دهد. پس از گفتگو متوجه شدم آثار جراحت هايي در بدنش مشهود است و علت را جويا شدم. در كمال تاسف توضيح داد كه چندي پيش به همراه يكي از دوستانش با چند جوان زنجاني ديگر در مورد برخي مسائل كشور از جمله جنبش سبز و شعارها و اهداف آن به بحث پرداخته است و در نهايت كار به مشاجره كشيده است. جوانان سبز كه داراي تمايلات پان فارسيستي بوده از جمله افراد آسيميله شده محسوب مي شدند، هويت توركي زنجان و ساير نقاط آذربايجان را انكار كردند و به دوست بنده (نام محفوظ) نيز توصيه كردند مثل آنان تركي صحبت نكند. تا اين جا قضيه ختم به خير مي شود و هر كس به راه خودش مي رود. يك هفته بعد همين عده دوستان هويت طلب بنده را مي بينند و حاضر نمي شوند با وي تركي صحبت كنند و سعي مي كنند وي را به خاطر تكلم به تركي تحقير كنند. كار به يقه كشي و گلاويز شدن مي كشد، در نهايت اين عده از افراد شرور شروع مي كنند به ضرب و شتم نا جوانمردانه هويت طلبان. با توجه به اينكه تعداد آنها دو برابر هويت طلب ها بود ، دوستان ما به سختي آسيب و جراحت مي بينند و پس از 15 دقيقه ضرب و شتم با اصرار مردم محل جدا مي شوند. دوستان پس از مراجعه به پليس 110 و شرح ماوقع با واكنش سرد آن ها روبرو مي شوند و پليس به آن ها توصيه مي كند پي گير چنين موضوعي نشوند چون براي خودشان عاقبت خوشي ندارد. مامور پليس به دوستان ما گفته بود كه در مورد درگيرهايي كه مربوط به مسائل از اين دست مي شود هم قاضي و هم پليس با افراد پان فارس بهتر برخورد مي كند و حق را به آن ها مي دهد زيرا پان فارس ها طرف مقابل را تجزيه طلب و دشمن تماميت ارضي جلوه مي دهند.به هر حال پس از گذشته دو هفته هنوز جراحات دوست ما خوب نشده بود ولي آنچه او را آزار مي داد اين بود كه ضاربان آن ها خودشان تورك بودند ولي تورك بودن شان انكار مي كردند و حاضر به پذيرش هويت خود نبودند. بار ديگر ثابت شد كه شونيسم فارس، توركان را در اين غريبه و دشمن مي دارد. آن ها حاضر به پذيرش هويت ما نيستند و اگر ممكن شود مي توانند ما را قتل عام كنند. نكته ناراحت كننده افزايش بيش از پيش مانقورت ها در آذربایجان است.