ارسطو و فارابی را معلم بشریت نامیده اند. گفته می شود ایندو بر همه شاخه های دانش عصر خود مسلط بوده اند اما بوعلی سینا نتوانست لقب معلم بشری را بگیرد؛ زیرا در موسیقی و رقص سررشته نداشته است. هرچند نمی خواهیم دانش دو معلم بشری را زیر سوال ببریم اما این روایت آشکارا حکایت از گستره محدود علم در دوران باستان و قرون وسطا دارد. دکارت در نوشته های خود مدعی می شود که تا سن 20 سالگی بسیاری از شاخه های علم را آموخته است اما حتی در زمان وی، یعنی در سپیده دم عصر بیداری علم آنقدر گسترده شده بود که کسی به دکارت و اسلاف وی لقب معلم یا حکیم اعطاء نکرد. از دکارت تاکنون طی نزدیک به نیم هزاره دانش و علم بشری گسترش سرسام آوری داشته است و امروزه هر چند سال یک بار گستره علم دو برابر شده، هر لحظه بر شمار عرصه های بین رشته ای افزوده می گردد. سرعت انباشت دانش و عمق هر یک از شاخه های آن به گونه ای است که دانشمندان به سختی در یکی از زیرشاخه ها صاحبنظر تلقی می گردند. این جریان، ناخواسته، تخصص گرایی و محدود ساختن علم و تلاش علمی به حیطه ای مشخص از یک حوزه دانش را به دنبال داشته است. تخصص گرایی ویژگی جهان بعد از انقلاب صنعتی بوده است و این منجر به ظهور خطر علم مجمع الجزایری شده است. جزیره هایی از دانش که در کنار هم هستند اما به دلیل وسعت شان و تخصص تک بعدی صاحبنظرانشان از هم جدا افتاده اند. ظهور حوزه های بین رشته ای تاحدودی توانسته این جزایر را به هم مرتبط سازد اما مشخصا ایجاد ارتباط منطقی و بازخوردی بین حوزه های مختلف و البته مدیریت علم از ضروری ترین مسائل کلان جهان دانش و اطلاعات نوین است. با اینکه علم ژنتیک شاخه ای از زیست شناسی و پزشکی کلاسیک است اما هم اکنون در باستانشناسی و تحقیقات تاریخی و فرهنگی کاربرد گسترده ای یافته است. روش شبکه های عصبی و منطق فازی به حوزه علوم انسانی و اجتماعی داخل شده اند و هوش مصنوعی در نقطه ای بین علوم کامپیوتر، پزشکی و منطق واقع شده است. آنهایی که بوسیله دیدگاهی کلان و با بهره گیری از پیچیده ترین ابزارهای پردازش داده و اطلاعات عرصه های علم را بطور سیستماتیک کنترل و هدایت می کنند بر اندیشه، ترجیحات و عواطف بشر حکومت می کنند.
در جهانی چنین تخصص یافته و مدیریت شده، انسان اندیشمند آذربایجانی ناگزیر از ایفای سه نقش دشوار است: احراز دیدگاهی کلان، عمل در حیطه تخصصی خاص و توان ایجاد ارتباطی سیستماتیک با حوزه های مختلف حیات فکری ملت آذربایجان. یعنی با اینکه ناچار از متخصص شدن در حوزه ای خاص است و این ممکن است قسمت عمده ای از زندگی وی را به خود اختصاص دهد، برای سرگردان نشدن در دریای شاخه های بی شمار علم همسایه و غریبه ناگزیر است نگاهی کلان و از بالا به حوزه های دیگر داشته باشد تا جایگاه واقعی خود در این پازل دانش بشری درک نماید و گرنه حرکات در هم و کاتوره ای با دیگران داشته و در کل نیروی برایندی از تلاش های انسان های مختلف حاصل نخواهد شد. سرانجام می بایست حداقل عده ای توان ایجاد ارتباط سیستماتیک بین حوزه های دانش را داشته باشند تا بازخورد و هم افزایی درخوری حاصل گردد. آشنایی با نوشته های دوران باستان ضروری است اما اسطوره شناسی، انسان شناسی، تکنیک شیمی کربن و ژنتیک کاملا با تحقیق در مورد کتیبه ها در ارتباط هستند. بطور ویژه در علوم اجتماعی شاخه های گسترده و بین رشته ای در هم تنیده ای وجود دارد که محقق ناگزیر از ایجاد ارتباط سیستماتیک بین آنهاست. بحث هویت ابتدا به ساکن می تواند در حیطه روانشناسی بررسی شود، اما با لحاظ ریشه های تاریخی و فرهنگی آن، تاریخ، موسیقی و ادبیات نیز در ساخت هویت دخیل می شوند و با لحاظ جنبه های سیاسی آن و نقش آن در ملت سازی تسلط به سیاست و تاریخ دوران مدرن ضروری می نماید. بنابراین تحقیق در مسئله هویت آذربایجانی و مسخ و جذب آن تسلط بر شاخه هایی از روانشناسی، تاریخ، سیاست، جامعه شناسی، نهادهای فرهنگی و آموزشی، اقتصاد، رسانه و سایره را می طلبد. مسائل مذکور نشان می دهند که روشنفکران آذربایجانی در حین اندیشه ورزی و تولید ایده ناگزیر از بنیان نهادن سیستمی از اندیشه هستند. این کار با ظهور انسان های دانشمند، همکاری بین رشته ای در بین متخصصین حوزه های مختلف، مجموعه مقالات و آثار ترکیبی و البته تربیت انسان های مدیر در حیطه فکر و اندیشه امکان پذیر خواهد بود.
فقر نهادی
تاریخ تولید اندیشه در جهان و منطقه شاهدی بر حضور نهادها در میدان تفکر است. مکتب فرانکفورت، شیکاگو، آلمان، اتریش، مجامع ماسونی و مراکز مختلف علمی و دانشگاهی نهادهایی برای کانونی ساختن و سازماندهی به نحله های فکری بوده اند. ما بیش از اینکه شاهد چریک های متفکر باشیم شاهد طیف ها و جریان های اندیشه هستیم و این یکی از رموز موفقیت این جریان هاست. حرکت ملی آذربایجان نیز ناگزیر از تاسیس انجمن ها، مکاتب و مراکز تفکر در فضای حقیقی و مجازی است. بطور ویژه، عصر ارتباطات، فضایی مناسب برای اندیشمندان معاصر پدید آورده است که ما نیز می توانیم به راحتی از آن بهره گیریم. متاسفانه مراکز تحقیقاتی فعالی توسط فعالین حتی در فضای مجازی شکل نگرفته است. ما یا انسان های همفکر نداریم و یا انسان های همفکر ما قادر به همکاری در قالب تیم نیستند. مشکل هرچه باشد نتیجه یکی بوده است: حرکت ملی فاقد جریان مؤثر اندیشه است.
تعهد و سخت کوشی
آنچه تاکنون رفت، آسیب شناسی ای از پروسه تولید اندیشه در آذربایجان جنوبی بود. تولید اندیشه در این سرزمین علاوه بر مشکلات ساختاری و فرایندی از کم تعهدی و راحت طلبی متفکرانش نیز رنج می برد. آذربایجان مملو از کتیبه هاست اما کسی به زبان این کتیبه ها آشنا نیست. وقتی در دهه اول قرن هیجده میلادی افسری سوئدی در جنگ با روس ها اسیر شد و ناگزیر 11 سال از عمر خود را در کنار کتیبه های یئنی سی گذراند موفق به کشف رمز این نوشته ها شد و تورکولوژی بدین ترتیب آغاز گردید. چرا خورشیدپرستانی که بیش از همه با خورشید سر و کار داشته اند موفق به کشف قانون امواج الکترومغناطیس نشدند؟ چرا تورکان ساکن دره اورخون با صدها سال زندگی در کنار کتیبه های اجدادی خود قادر به خواندن نوشته های اجداد خود نشدند؟ شرق شناسان و انسان شناسان اروپایی دهها سال از عمر خود را در سخت ترین شرایط تمدن اینکا و آزتک در امریکای لاتین و امریکای جنوبی، قلمرو و مقبره های گمشده قورولتای های عصر باستان تورکان، شرایط سخت احرام مصر و کتابخانه ها و زیرزمین های اروپا و آسیا صرف کردند. بسیاری از گونه شناسان و حشره شناسان سال ها در افریقا و آمازون بسر بردن و هزاران نوع از حشرات را کشف و طبقه بندی کردند. مالینوفسکی، اشتراوس، دوسوسور و بسیاری دیگر از انسان شناسان اروپایی در سده های اخیر رنج غربت و زندگی با بدوی ترین انسان ها و قبایل جهان در جزایر دور افتاده افریقا، آمریکا و جنوب شرق آسیا را متحمل شدند. هر روزه انسان هایی از مرفه ترین کشورهای جهان ساعت ها از عمر خود را در سخت ترین و خطرناک ترین نقاط جهان در جستجوی کشفی نوین، آزمایش فرضیه و یا تولید محصولی اقتصادی صرف می نمایند. هر لحظه پیچیده ترین و دشوارترین نرم افزارها در عرصه های علم تولید می شود که برای ما حتی آموختن روش کاربرد آنها امتیاز و مزیت محسوب می شود. اینها همه نشان می دهند که همتی عالی، اراده ای راسخ و تعهدی تحسین برانگیز در پشت دستاوردهای عظیم بشری نهفته است. ما نیز چاره ای جز این نداریم. اگر ملت ما خواهان زندگی سربلند است باید بهای آن را بپردازد. هیچ معجزه ای صورت نخواهد پذیرفت و وقتی ما دغدغه خود را نداشته باشیم کسی دیگر نگران حیات و شرافت ملت ما نیست. متاسفانه در چند سال اخیر تنها تعداد معدودی کتاب و مقاله قابل توجه تولید شده است و در پنج سال اخیر تقریبا هیچ محصول تصویری (فیلم مستند، تبلیغی، آموزشی، کارتون، فیلم سینمایی و غیره) نداشته ایم. کتاب های تولیدی به چند کتاب شعر و ادبیات (بویژه آثار منتشر شده توسط یاشماق) منحصر شده است. تولید قابل توجهی در حوزه اندیشه صورت نپذیرفته و حتی تنها اثر قابل ذکر پنج سال اخیر یعنی کتاب ارزشمند پرفسور اصغرزاده (ایران و چالش چندگانگی) از زبان انگلیسی ترجمه نشده است. متاسفانه جریان ترجمه بین زبان های انگلیسی، فارسی و تورکی در مورد آثار مرتبط با حوزه های هویتی و فکری آذربایجان دچار وقفه شده است و در جهان رسانه و اینترنت کنونی هرگز سختگیری حکومت نمی تواند بهانه ای قابل قبول باشد. باید هزینه کالایی که می خواهیم را بپردازیم و گرنه غر زدن، بهانه گیری، تهمت به همدیگر و سیر در خیالات تنها مکانیزم دفاعی ما خواهد بود.
گله جک بیزیمدیر
منبع اویرنجی