با گذشت 7 سال از قیام 1 خراد ملت آذربایجان، اکنون به روشنی می توان نتایج و بازخورد آن را در وقایع سیاسی ایران بازیافت
همانگونه که در وقایع پس از انتخابات 88 دیده شد در وحله اول ملت آذربایجان نسبت به رخدادهای سیاسی تهران کاملا بی تفاوت شده و دیگر حتی علاقه ای به دنبال کردن اخبار آن نیز ندارد در میان نسل جوان آذربایجانی ها شعارهای استقلال طلبی یا جدایی طلبی به وفور مشاهده می شود که آخرین آن باز کردن پلاکارد" آذربایجان جنوبی ایران نیست" در بازی های آسیایی تراختور بود.نسل جدید آذربایجانی ها تنها به هویت آذربایجانی اهمیت قائل است و فقط برای پاسداشت و نگهداری آن می کوشد و دیگر نام ایران در آنها اگر نفرت انگیز هم نباشد احساس خاصی را هم به همراه ندارد
اما هنوز هستند افرادی از نسل های پیر و رو یه انقراض که در مقابل اندیشه استقلال خواهی به شدت مقاومت می کنند اینها که اکثرا انقلاب و جنگ را در ایران تجربه کرده اند به کلی در این فرهنگ و هویت به اصطلاح ایرانی-اسلامی حل شده و احساس ملی نسبت به آذربایجان ندارند برای آنها جنگ دین و آرمان های خمینی مطرح است آنها به همان شعارهای مرگ بر آمریکا و اسراییل پایبند هستند و اکثرا به اخبار سوریه و امنیت مناطق شیعه نشین عراق اهمیت بیشتری قائل هستند تا آموزش به زبان مادری فرزاندانشان.
با نگاه به تفکرات اپوزیسیون های خارج نشین یا اصلاح طلبان حکومتی هرگونه امیدی برای احقاق حقوق آذربایجانی ها در داخل جغرافیای سیاسی ایران تبدیل به یاس می شود و حرکت های ملی ملت های ساکن آن نیاز و دلیلی به ایجاد گفتمان جدید برای احقاق حقوق از مرکز نشینان نمی بیند چون آنچه هست ظلم و زور است و آنچه وضعیت را تغییر می دهد جز زور و قدرت فیزیکی نیست. حال اعدام های الاحوازی ها بلوچ ها و کردها و حبس های طویل المدت برای فعالان مدنی آذربایجان رویه ایست که حکومت برای مبارزه با این بیداری ها پیش گرفته که حتی در کوتاه مدت هم نتیجه عکس خواهد داد.
نتیجه گیری نگارنده از وضعیت فعلی این است که حتی در صورت برقراری عدالت اقتصادی، طبیعتا دو هویت و زبان ملی در یک کشور جهان سومی مثل ایران هیچگاه با همدیگر کنار نخواهند آمد و این بیداری روز افزون ملی آذربایجانی ها نتیجه ای جز استقلال آذربایجان جنوبی ندارد.
مقاله از فيسبوك
همانگونه که در وقایع پس از انتخابات 88 دیده شد در وحله اول ملت آذربایجان نسبت به رخدادهای سیاسی تهران کاملا بی تفاوت شده و دیگر حتی علاقه ای به دنبال کردن اخبار آن نیز ندارد در میان نسل جوان آذربایجانی ها شعارهای استقلال طلبی یا جدایی طلبی به وفور مشاهده می شود که آخرین آن باز کردن پلاکارد" آذربایجان جنوبی ایران نیست" در بازی های آسیایی تراختور بود.نسل جدید آذربایجانی ها تنها به هویت آذربایجانی اهمیت قائل است و فقط برای پاسداشت و نگهداری آن می کوشد و دیگر نام ایران در آنها اگر نفرت انگیز هم نباشد احساس خاصی را هم به همراه ندارد
اما هنوز هستند افرادی از نسل های پیر و رو یه انقراض که در مقابل اندیشه استقلال خواهی به شدت مقاومت می کنند اینها که اکثرا انقلاب و جنگ را در ایران تجربه کرده اند به کلی در این فرهنگ و هویت به اصطلاح ایرانی-اسلامی حل شده و احساس ملی نسبت به آذربایجان ندارند برای آنها جنگ دین و آرمان های خمینی مطرح است آنها به همان شعارهای مرگ بر آمریکا و اسراییل پایبند هستند و اکثرا به اخبار سوریه و امنیت مناطق شیعه نشین عراق اهمیت بیشتری قائل هستند تا آموزش به زبان مادری فرزاندانشان.
با نگاه به تفکرات اپوزیسیون های خارج نشین یا اصلاح طلبان حکومتی هرگونه امیدی برای احقاق حقوق آذربایجانی ها در داخل جغرافیای سیاسی ایران تبدیل به یاس می شود و حرکت های ملی ملت های ساکن آن نیاز و دلیلی به ایجاد گفتمان جدید برای احقاق حقوق از مرکز نشینان نمی بیند چون آنچه هست ظلم و زور است و آنچه وضعیت را تغییر می دهد جز زور و قدرت فیزیکی نیست. حال اعدام های الاحوازی ها بلوچ ها و کردها و حبس های طویل المدت برای فعالان مدنی آذربایجان رویه ایست که حکومت برای مبارزه با این بیداری ها پیش گرفته که حتی در کوتاه مدت هم نتیجه عکس خواهد داد.
نتیجه گیری نگارنده از وضعیت فعلی این است که حتی در صورت برقراری عدالت اقتصادی، طبیعتا دو هویت و زبان ملی در یک کشور جهان سومی مثل ایران هیچگاه با همدیگر کنار نخواهند آمد و این بیداری روز افزون ملی آذربایجانی ها نتیجه ای جز استقلال آذربایجان جنوبی ندارد.
مقاله از فيسبوك